سپر انسانی برای حیات وحش

کد خبر: ۱۱۸۴۱۳
تاریخ انتشار: ۰۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۴
در روزهای گذشته وقتی خبر گلوله خودن یک محیط بان دیگر این بار در منطقه دنا، منتشر شد خیلی‌ها ترسیدند که آمار شهدای محیط بان‌ها به 120 تن برسد، درست در فاصله دو هفته از کشته شدن سه محیط بان دیگر،‌ یکی در بموی شیراز و دو تن در هرمزگان.

به گزارش صدای ایران، چند ساعتی ترس و نگرانی سرانجام زمانی به پایان رسید که روزنامه دولت از قول یک منبع رسمی اعلام کرد که محیط بان مجروح دنا در خطر جانی قرار ندارد.

حال «جواد عمادی» خوب است، پسرش که کلاس سوم ابتدایی است و دختر 3 ساله‌اش در خانه دور و برش می‌گردند؛ پنج روز بعد از زخمی شدن در یک درگیری (زمان انجام مصاحبه)، حالا سرپاست؛ هر چند هنوز آتل به دست دارد، و جراحتش باید تحت نظر باشد.
حال «جواد عمادی» خوب است
حال «جواد عمادی» خوب است،پنج روز بعد از زخمی شدن در یک درگیری (زمان انجام مصاحبه)، حالا سرپاست؛ هر چند هنوز آتل به دست دارد، و جراحتش باید تحت نظر باشد.

در مورد شب حادثه می‌گوید: « هم از اهالی و هم از بچه های محیط‌بان چند تایی زنگ زدند و گفتند چند نفر در یک منطقه‌ای رگباری تیر می‌اندازند. من شیفت نبودم، اما نتوانستم در خانه بمانم، با هماهنگی سه محیط‌بان دیگر به منطقه رفتیم و منتظر شدیم، شکارچی ها، تازه کار بودند، هنوز شکاری هم نزده بودند، با این که یک نفر از اهالی که همراه بود سعی کرده بود با چراغ قوه بهشان هشدار بدهد که به سمت جایی که محیط‌بان‌ها کمین کرده‌اند نیایند، متوجه نشدند و به ما نزدیک شدند. ما هنوز داشتیم دنبالشان می‌کردیم، آن یک نفر از اهالی که همراه ما شده بود وقتی اوضاع را دید ترجیح داد خداحافظی کند و رفت، ما هم افتادیم دنبال شکارچی‌ها، یک جایی که بالاخره روبه رو شدیم، احساس کردم که ترسیده‌اند، اما همچنان تیر می‌انداختند و ما همچنان دنبالشان بودیم تا این که یک جایی همکارم متوقفم کرد و متوجه شد که یکی از گلوله ها به دستم خورده است، قبل از این که او متوجه شود، پنج متری با همان زخم رفته بودم، اما هیچ به نظرم نیامده بود، بعد که چراغ قوه را روشن کردم دیدم تمام راهی که آمده‌ایم خونی است و لباسم تمامش از خون خیس شده.»

عمادی را همکارانش تا یکی از پاسگاه‌های محیط زیست منطقه رساندند و از آنجا با خودرو اورژانس به بیمارستان رفت تا ترکش‌ها را از تنش در بیاورند.

حالا بعد از چند روز در خانه ماندن، می‌گوید حوصله‌اش سر رفته است و ترجیح می‌دهد هرچه زودتر سر کار برگردد. « تا وقتی دستم بسته است، درد کمی دارد، اما وضعیتش که عوض می شود، درد بیشتر است، یکی از ترکش هایی که باقی مانده در جای حساسی است و فعلا باید برای مدتی دارو مصرف کنم بعد با عکس بعدی مشخص بشود که باید چه کار کرد.»

در روز های گذشته ناچار بوده است داستان زخمی شدنش را برای خیلی‌ها از خانواده و دوستانی که نگرانش بوده‌اند تعریف کند، می‌گوید « این‌ها که آمده بودند شکار، تازه کار بودند، کوله پشتی‌هایشان آن قدر که معلوم می شد، خدا را شکر هنوز پرنده ای یا حیوان دیگری نزده بودند، بعد هم معلوم بود که تازه کار هستند، چون شکارچی که به کوه می‌رود، یکی دو تا تیر می‌اندازد و شکارش را می‌زند، اما اینها رگباری می زدند، که خوب معلوم بود تازه کار هستند، بعد هم که چشمشان به ما افتاد من حس کردم که ترسیده‌اند، دو تایشان خواستند پا بگذارند به فرار، آن یکی همین طور تیر در کرد. شب بود و در تاریکی صورت هایشان را نمی دیدیم، تعداد ما هم آن شب کم بود، اگر ما پنج نفر بودیم، خب آرایش نیروها را یک جوری می چیدیم که هر طور شده گیرشان بیاندازیم، اما تعدادمان کم بود، من هم که تیر خوردم بچه ها دیگر نتوانستند آن ها را دنبال کنند و از دستمان رفتند، حالا البته پرونده تشکیل داده‌ایم و آگاهی درحال پیگیری است که از روی موبایل هایی که در منطقه بوده‌اند، پیدایشان کند.»

می‌گوید: این‌ها که آمده بودند شکار، تازه کار بودند، کوله پشتی‌هایشان آن قدر که معلوم می‌شد، خدا را شکر هنوز پرنده‌ای یا حیوان دیگری نزده بودند.

این تیر اندازی هرچند دست عمادی را مدتی گرفتار کرده، اما این اولین تیراندازی نیست که او در  18 سال سابقه محیط‌بانی و  مسوولیتش در یکی از پاسگاه‌های منطقه دنا دیده، خاطره‌های زیادی از زخمی شدن همکارانش دارد و زخم‌هایی خیلی بدتر از بلایی که بر سر خودش آمده، دیده است.

« یکی از همکارانمان که حالا مسوول یگان است، با ترکش زخمی شد، ترکش از کف دستش وارد شد و تا هفت هشت سانت از مچشش را هم پاره کرد، زخم بدی بود و اعصاب دست راستش را حسابی خراب کرد، هنوز بعد از چندین سال، سه انگشت دستش حرکت نمی‌کند، آن دست هم دیگر برایش دست نشد. وقتی آدم این چیزها را می‌بیند، می‌گوید خب، خدا را شکر. حالا هر چیزی که هست، هر اعتقادی که هست، همان ضامن آهویی که هست، بالاخره این‌ها هم از صدقه سر اوست، چون ما هم یک جوری ضامن آهو هستیم، دیگر.»

عمادی تنها محیط بان دنا هم نیست که در تابستان امسال هدف حمله قرار گرفته، 35 روز پیش، یکی دیگر از محیط‌بان‌های منطقه، «علی آرامش فر» هم  در درگیری با یک شکارچی سابقه‌دار آسیب بدی دیده ، و پای راستش به شدت مجروح شده است. می‌گوید: «در طول 17 سالی که کار کردم زیاد ترکش خورده‌ام، هنوز ترکش‌هایی در پیشانی و جاهای دیگر تنم هست، اما هیچ وقت دیگر این طور نبود.»

یکی دیگر از محیط‌بان‌های منطقه، «علی آرامش فر» هم  در درگیری با یک شکارچی سابقه‌دار آسیب بدی دیده  و پای راستش به شدت مجروح شده است

امان الله، شکارچی که آرامش فر را از فاصله نزدیک و با چندین گلوله مجروح کرده، قبلا بارها بازداشت شده است، اما هر بار با حکم‌های کوتاه مدت یا جریمه دوباره به کوه برگشته تا کل‌ و بز بزند.

آرامش فر که حالا 35 روز است در خانه بستری است، می گوید:« این که برای دو شکارچی دنا حکم اعدام داده‌اند، باعث شده است شکارچی‌ها قانع شوند که محیط‌بان از اسلحه‌اش استفاده نمی‌کند، برای همین است که در منطقه بیشتر احساس آزادی می‌کنند. در یکی از درگیری‌ها شکارچی‌ها سعی می‌کردند ما را تا لبه پرتگاهی بکشند و آنجا کار را تمام کنند، وسط درگیری یکی به دیگری می گفت، بزن، نترس، اینها قبلا از ما کشته‌اند، نمی توانند از اسلحه هایشان استفاده کنند. اسلحه هایی که به ما داده‌اند مثل چوب خشک است، حالا هر چه هم کارشناس‌های سازمان بروند توی تلویزیون بنشینند و بگویند که محیط بان می‌تواند از اسلحه‌اش استفاده کند، این جوری نیست، وقتی قانون از ما حمایت نمی‌کند، محیط‌بان چه کار می‌خواهد بکند؟ تازه وقتی هم که زخمی می شویم و در خانه می‌افتیم، امکانات سازمان جوابگو نیست.»

آرامش‌فر می‌گوید: وقتی قانون از ما حمایت نمی‌کند، محیط‌بان چه کار می‌خواهد بکند؟ تازه وقتی هم که زخمی می شویم و در خانه می‌افتیم، امکانات سازمان جوابگو نیست.

زخمی شدن آرامش‌فر همسرش را هم که قبلا در بیمارستان بهیار بود خانه‌نشین کرده است،‌ تا هر چهار ساعت آمپول های مسکن لازم را به او تزریق کند، و از چهار فرزندی که یکی‌شان تازه سه ماهه شده نگه‌داری کند، در این وضعیت این محیط‌بان مجروح و خانواده‌اش بیشتر از هر چیزی نگران این هستند که آسیب  منجر به نقص عضو دائمی شود؛ آرامش‌فر می‌گوید: « سازمان همان کارهایی که طبق قانون می‌توانست را انجام داده، اما اگر من پایم را از دست بدهم چه کسی جوابگو است؟ خانم ابتکار تلفنی با من صحبت کرده و می‌گوید خدا شفا بدهد، اما پای من حس ندارد، اگر ناچار بشوم پایم را قطع کنم چی؟ حالا بیمارستان می‌گوید برو 20 روز دیگر دوباره بیا تا وضع عصب‌ها را بررسی کنیم، بیمارستان دولتی است دیگر، من هم که نمی‌توانم به بیمارستان خصوصی بروم و هزینه‌هایش را بدهم، همین جور باید مدام درد بکشم و مسکن مصرف کنم تا بتوانم کمی بخوابم.»

مجروح شدن دو محیط بان در منطقه دنا، آن هم در فاصله حدود یک ماه از یکدیگر نشان می‌دهد که میزان درگیری‌ها در این منطقه تا چه حد بالاست؛ بیشتر محیط‌بان‌ها خاطره‌هایی از مزاحمت برای خودشان یا اعضای خانواده‌شان دارند که فقط به خاطر شغل آنها است. آرامش فر تعریف می‌کند که یکی از همکارانش تا مدت‌ها نمی‌توانست با فرزندانش از خانه بیرون برود، چون همیشه عده‌ای کمین کرده بودند که او را بزنند، عمادی هم تعریف می‌کند که قبل از این که تلفن‌های صفحه نمایش دار به بازار بیاید، خانه‌اش آن قدر مزاحم تلفنی داشت که نمی توانست اجازه بدهد دوشاخه تلفن به پریز وصل باشد، و تازه این ها در برابر تیر خوردن و مجروح شد،‌ فقط جزئیات است.

منطقه حفاظت شده دنا

با این حال، به نظر می رسد محیط‌بانی کاری نیست که به سادگی بشود از آن جدا شد. بیشتر محیط‌بان‌ها خاطره‌ای از بزرگ کردن بچه‌های حیواناتی که شکار شده‌اند دارند، آقای جوادی هم یکی از این خاطره‌ها را دارد. « من دل بریدن سر مرغ را هم ندارم، نمی‌دانم شکارچی چه طور دلش را دارد،‌ که شکار کند و به آن کشتن هم افتخار کند، یکی از این کل بزها را که مادرش را زده بودند 5 ماه در خانه نگه داشتم تا بزرگ شود و بشود رهایش کرد، این حیوان آن قدر به من خو گرفته بود که از بین 20 تا محیط‌بان دیگر من را می‌شناخت، ‌چنان باهوش بود که وقتی توی ماشین تنها می‌ماند،‌ سرش را به بوق می زد تا بروم از ماشین درش بیاورم، من اصلا نمی‌دانم چه طور می شود این حیوان را شکار کرد؛ اما می‌کنند دیگر.»

منطقه حفاظت شده دنا

و تا وقتی شکار جریان دارد، محیط‌بان‌ها هم هستند،‌ جواد عمادی می گوید: « بعد از این همه سال دیگر برای ما افت دارد که به کار دیگری فکر کنیم،‌ حالا هر چه هم که سطح معیشت ما کم باشد، یا حقوق مان کم باشد،‌ یا این فیش‌های نجومی که دست به دست می شود را با خودمان مقایسه کنیم، ‌ما هم می‌دانیم که در کشورهای دیگر با چه امکاناتی از محیط زیست مراقبت می کنند، اما خب این جا هیچ چیز نیست،‌ مامور را با یک اسلحه‌ای که به هیچ کاری نمی‌آید می‌فرستند، اما باز هم برای ما اف دارد که کنار بکشیم.»‌

منطقه حفاظت شده دنا

درگیری های اخیر باعث شده تعداد نیروهای محافظت که در حالت عادی کمتر از استانداردهای جهانی است، ‌باز هم کاهش پیدا کند،‌ میانگین سنی محیط‌بان‌های منطقه دنا هم زیاد است و مسوولان محیط زیست منطقه نگران هستند که بحران بازنشستگی نیروهای خبره‌شان را چه طور در دو - سه سال آینده حل کنند؛ اما احتمالا قبل از آن باید نگران این باشند که تا زمان بازنشستگی این نیروها،‌ چندتایشان جان سالم به در خواهند برد. ‌


پربیننده ترین ها