به بهانه شصتوچهارمین زادروز «عباس کیارستمی»
عباس کیارستمی، چه بخواهیم و چه نه، قلهای شده در هنر سینمای ایران که میتوان از دوردستها نیز او را دید و بزرگیاش را ستود. اینکه پشت این بزرگی چه مایه تلاش و رنج و تجربه و تفکر بوده بماند اما شکی نیست که آنچه او در کالبد فیلم مستند و نیمه مستند و بعدها به طور کلی سینمای ایران دمید این هنر را در کشورش متحول کرد و چند گام پیش برد. به دور از حرف و حدیثهای فراوان پیرامون موفقیت جهانی او که گاه از سوی تنگنظران حتی تا استدلال سخیف و پر از توهم «باندبازی جهانی» برای علمکردنش!! که معلوم نیست چرا و به چه منطقی اصلا باید چنین چیزی باشد تا بحثهای دیگر که او را متهم به ساختن فیلم تنها برای سلیقههای جشنوارهای میکنند، کیارستمی فیلمسازی است که جهانی میاندیشد و عمیقا به ابزار هنر خود تسلط دارد و توانسته پس از سالها مرارت توانایی بایستهای برای پدیدآوردن فیلمهایی که بتواند توجه مخاطبان آن سوی مرزهای کشورش را جلب کند به دست آورد. طبیعی است که من صلاحیت بحث درباره فیلمهای او را ندارم و اگر هم داشتم آن را باید در موقعیتی دیگر و با تفصیلی بیشتر بیان میکردم. در این یادداشت که برای تبریک سالروز تولد کیارستمی عزیز است میخواهم به صورت گذرا به نکتهای درباره کاری که او برای شعرهای حافظ و سعدی و مولوی و نیما کرده اشاره کنم. یادم میآید چند سال پیش که کیارستمی انتخابی شخصی از غزلیات حافظ را با تقطیع پلکانی و در سطور اندک انجام داد، غوغایی به پاشد و عدهای با نگرانی از اینکه به ساحت مقدس حافظ اهانت شده به تکفیر او پرداختند. اما انصاف اگر داشته باشیم کاری که کیارستمی با این اشعار کرد بسیار نو بود و اتفاقا جای آن در ادبیات ما خالی.
در خارج از مرزهای ایران بهویژه در غرب هنرمندان و نخبههای هنری به کرات با سلیقه شخصی سراغ بزرگان هنر رفته و نوعی خوانش یا تلقی شخصی از آنها ارایه دادهاند. مثلا شاید بیش از صد کتاب میشود سراغ گرفت که در آن نمایشنامههای شکسپیر با برداشت شخصی و حتی گاه با تغییراتی در دیالوگها بازنویسی شدهاند و آثار آنها گاه با تیراژهای بالا به فروش رفته است. مثلا در سری کتابهای «... برای کودنها» که در انگلستان چاپ میشود و قصد آن سادهکردن و قابلدسترسکردن کتابهای بزرگان برای مخاطبان غیرحرفهای است، چند مورد از ارایه نمایشنامههای شکسپیر را میتوان یافت که دقیقا با استفاده از واژههای خود شکسپیر با تصویرپردازیهای ظاهرا کودکانه و طنزآلود او را برای نسل جدید قابل خواندن و دسترسی کرده. کاری که کیارستمی با شعرهای این بزرگان کرد اتفاقا تا حدی محافظهکارانه است. شاید به این دلیل که خود او از عواقب این کار در فرهنگی که بتسازی در آن رایج است و بت ساختهشده از هر عیب و ایرادی مبری است، آگاه بود. من بهعنوان یکی از موافقان این کار کیارستمی میخواهم از منتقدان او سوالی بکنم: آن عده از عاشقان شعر حافظ، که اتفاقا تعدادشان بسیار زیاد است، چند غزل حافظ را به طور کامل از حفظ هستند. مگر جز این است آنها گاه برای مثالی که میخواهند بزنند تنها به یک بیت نغز حافظ اشاره میکنند؟ این کاملا موجه است. همه ما از شاعران محبوبمان فرازهایی را به خاطر سپردهایم که گاه و بیگاه از آنها به مناسبتی استفاده میکنیم و مخاطب را در لذتی که خود از آن فراز میبریم شریک میکنیم. گردآوری چنین فرازها یا به اصطلاح قدیم شاهبیتها نهتنها توهینی به شاعر آن فرازها نیست بلکه تعداد بسیار زیادی را به شعرهای او علاقهمند میکند و وادارشان میکند خود به سراغ حجم بیشتری از این شعرها بروند و در آنها دقت کنند. مثلا با خواندن این شعر که از میان دیوان عظیم مولوی با تقطیع زیر چگونه میتوان هوس نکرد و سراغ خود غزلیات نرفت؟
پیش چنین ماه رو/ گیج شدن واجب است
و یا:
اگر چو شیر شوی، عشق / شیرگیر قوی است
وگر چو پیل شوی / عشق کرگدن باشد
شکی ندارم این بازنویسی و انتخاب کیارستمی از شاعران بزرگ و اغلب کلاسیک، دیر یا زود ماجور خواهد شد و مخاطبان بیشتری برای این شاعران خواهد یافت. عباس کیارستمی عزیز، چه خوب شد که به دنیا آمدی تا در این غار تاریک هستی شمعی پرنورتر روشن کنی به قصد دیدن یک گام فراتر.
در خارج از مرزهای ایران بهویژه در غرب هنرمندان و نخبههای هنری به کرات با سلیقه شخصی سراغ بزرگان هنر رفته و نوعی خوانش یا تلقی شخصی از آنها ارایه دادهاند. مثلا شاید بیش از صد کتاب میشود سراغ گرفت که در آن نمایشنامههای شکسپیر با برداشت شخصی و حتی گاه با تغییراتی در دیالوگها بازنویسی شدهاند و آثار آنها گاه با تیراژهای بالا به فروش رفته است. مثلا در سری کتابهای «... برای کودنها» که در انگلستان چاپ میشود و قصد آن سادهکردن و قابلدسترسکردن کتابهای بزرگان برای مخاطبان غیرحرفهای است، چند مورد از ارایه نمایشنامههای شکسپیر را میتوان یافت که دقیقا با استفاده از واژههای خود شکسپیر با تصویرپردازیهای ظاهرا کودکانه و طنزآلود او را برای نسل جدید قابل خواندن و دسترسی کرده. کاری که کیارستمی با شعرهای این بزرگان کرد اتفاقا تا حدی محافظهکارانه است. شاید به این دلیل که خود او از عواقب این کار در فرهنگی که بتسازی در آن رایج است و بت ساختهشده از هر عیب و ایرادی مبری است، آگاه بود. من بهعنوان یکی از موافقان این کار کیارستمی میخواهم از منتقدان او سوالی بکنم: آن عده از عاشقان شعر حافظ، که اتفاقا تعدادشان بسیار زیاد است، چند غزل حافظ را به طور کامل از حفظ هستند. مگر جز این است آنها گاه برای مثالی که میخواهند بزنند تنها به یک بیت نغز حافظ اشاره میکنند؟ این کاملا موجه است. همه ما از شاعران محبوبمان فرازهایی را به خاطر سپردهایم که گاه و بیگاه از آنها به مناسبتی استفاده میکنیم و مخاطب را در لذتی که خود از آن فراز میبریم شریک میکنیم. گردآوری چنین فرازها یا به اصطلاح قدیم شاهبیتها نهتنها توهینی به شاعر آن فرازها نیست بلکه تعداد بسیار زیادی را به شعرهای او علاقهمند میکند و وادارشان میکند خود به سراغ حجم بیشتری از این شعرها بروند و در آنها دقت کنند. مثلا با خواندن این شعر که از میان دیوان عظیم مولوی با تقطیع زیر چگونه میتوان هوس نکرد و سراغ خود غزلیات نرفت؟
پیش چنین ماه رو/ گیج شدن واجب است
و یا:
اگر چو شیر شوی، عشق / شیرگیر قوی است
وگر چو پیل شوی / عشق کرگدن باشد
شکی ندارم این بازنویسی و انتخاب کیارستمی از شاعران بزرگ و اغلب کلاسیک، دیر یا زود ماجور خواهد شد و مخاطبان بیشتری برای این شاعران خواهد یافت. عباس کیارستمی عزیز، چه خوب شد که به دنیا آمدی تا در این غار تاریک هستی شمعی پرنورتر روشن کنی به قصد دیدن یک گام فراتر.
منبع: روزنامه شرق
گزارش خطا
آخرین اخبار