صداوسیما، با انتقادات چه خواهد کرد؟
شرق در گزارشی نوشت:
سومین روز تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، وقتی حسن روحانی در گفتوگوی زنده شبکهدوم سیما مقابل یکی از مجریان نشست که بهواسطه نوع اجرا، کلام و دانستهها معمولا مخاطب را آزار میدهد، در فراز پایانی خود به صراحت از رویه این رسانه در سال 88 انتقاد کرد: «توسعه هدف اصلی است؛ توسعه توام با عدالت. عدالت یعنی اینکه هرچیزی در جای خودش باشد. عدالت یعنی اینکه تولیدگر جای خودش باشد. عدالت یعنی اینکه در جامعه کسی که میخواهد حرف بزند لکنت نداشته باشد. اما همه باید بدانیم که عدالت از اعتدال میگذرد. عدالت میتواند ملت را به سربلندی برساند. عدالت یعنی اینکه وقتی مسوولی سوار هواپیما میشود بهجای اینکه خانواده و خبرنگار را ببرد، تولیدکنندگان را ببرد. عدالت چقدر زیبا اما همهجا. ایکاش اینجا در صداوسیما هم عدالت بود. به خیلیها در رسانهها ظلم شد. در همین رسانه ملی، کاش همان شبی که به آنها تهمت زده شد، میآمدند و پاسخ داده میشد. به خیلی از یاران امام توهین شد اما صداوسیما عدالت نداشت. به خیلی از کسانی که در زندان شاه شلاق خورده بودند در صداوسیما توهین شد. صداوسیمای علوی یعنی اینکه وقتی در صداوسیما به یک کسی توهین شد باید خودش به آن طرف زنگ بزند و بگوید بیاید و پاسخ بدهد. گاهی به خیلیها توهین میشود باید به آنها فرصت پاسخ بدهیم. اینها سرمایه انقلاب هستند نباید اینها را از دست بدهیم.» مجری هم برای اینکه نامزد نیروهای تحولخواه را به قول خودش به چالش بکشد، این سوال را پرسید: «برخی میگویند در سعدآباد همه چیز متوقف شد. چقدر دولت تدبیر انتقادپذیر است؟» اشاره او به همان مسایلی است که سالها پیرامون عملکرد تیم مذاکرهکننده هستهای دولت اصلاحات در برخی رسانههای خاص و بهویژه صداوسیما مطرح شده بود اما امکان پاسخگویی برای دیپلماتهای شاخص و اعضای این تیم وجود نداشت.
حسن روحانی آن شب گویی در انتظار طرح این سوال بود. برنامه زنده، فرصت مناسبی بود تا آنچه لازم است در حد فرصت موجود و «مصلحت»، بیان کند: «این حرف دروغ است. اینها مال بیسوادهاست. شاید او که در گوشی به شما این مسایل را میگوید بیسواد است. بیانیه تهران، نامش مشخص است بیانیه است نه قرارداد ما مذاکره تهران را در مهر82 انجام دادیم. میدانید یوسیاف در سال83 افتتاح شد؟! کیکزرد میدانید کی درآمد؟! زمستان83. ما انرژی هستهای را متوقف کردیم؟! اتفاقا ما کامل کردیم. نه اینکه من، دانشمندان ما این کار را کردند. «ما» که میگویم یعنی نظام و رهبری. 12روز بعد از مذاکرات تهران رهبری فرمود در این مذاکرات توطئه آمریکا و اسراییل شکسته شد. اگر بخواهید عین عبارت رهبری را هم میخوانم. این همان بداخلاقیهاست که میگویم. این صداوسیمای شما آنقدر این بداخلاقیها را گفته است شما هم باور کردهاید. روزی که من پرونده را ترک میکردم هزارو700سانتریفیوژ آماده داشتیم.» روحانی در قالب یکی از نامزدهای غیراصولگرا، فرصت را غنیمت شمرد تا حتی به قیمت دعوتنشدن دوباره به این رسانه، از فضای انتخابات بهره ببرد و نشان دهد فضای یکسویه بدون حضور کسانی که امکان دفاع از عملکرد خود را داشته باشند، سرانجام شکسته خواهد شد. او در این برنامه دفاع مبسوطی از برنامه هستهای ایران در دوران اصلاحات داشت که مشروح آن در آن مقطع، در رسانهها منتشر شد. در آنروزها و پس از آن، باز هم این دو نامزد غیراصولگرا -روحانی و عارف- و حتی دو نامزد منتقد اصولگرا – ولایتی و رضایی- بودند که نسبت به رویه صداوسیما انتقاد داشتند. برگزاری نخستین برنامهای که رسانه عمومی به آن لقب «مناظره» داده بود، انتقادات خود نامزدها، ستادها و البته اساتید ارتباطات و رسانه را به اوج رساند؛ برنامهای که با فاصله از استانداردها و اصول حرفهای و علمی مدیوم تلویزیون آن هم برای یک بحث چالشی، حداقلها را هم نداشت و بیشتر قرار بود در آن وقت کم، طرح موضوعی صورت گیرد یا «کلیات» بیان شود. با این حال عارف، روحانی و بهویژه علیاکبر ولایتی توانستند از دل همان برنامه ناقص، با طرح موضوعاتی حساس و دامنهدار و «دونفره»کردن بحث، موضوعات موردنظر را به جامعه انتقال دهند.
تخریب از دوران اصلاحات
در طول دوران هشتسال فعالیت دولت اصلاحات، بارها عملکرد صداوسیما مورد انتقاد قرار گرفت و با استنادات روشن، این رسانه درباره چرایی انعکاس دستاوردهای دولت خاتمی مورد سوال قرار گرفت. اینکه برخی اخبار بسیار بااهمیت در خصوص دستاوردهای دولت اصلاحات در بسیاری از حوزهها خصوصا سیاست خارجی، اقتصاد و فرهنگ حتی به عنوان «خبر چهارم» یا «پنجم» نیز تحت پوشش قرار نمیگرفت و نحوه مواجهه با مجلس اصلاحات نیز بر همین منوال ارزیابی میشد و اعضای شورای شهر اول تهران نیز تاکید میکردند تنها صحنههای مربوط به اختلافات در راستای ایجاد بدبینی جامعه نسبت به عملکرد این شورا از «جعبه جادویی» پخش میشود و خاطره برنامه «چراغ» و «کنفرانس برلین» هنوز از ذهن جامعه نرفته است. با این حال کم نیستند اصلاحطلبانی مانند عبداله ناصری و احمد پورنجاتی که تفاوتهایی میان دوران لاریجانی و دوران ضرغامی قایل هستند. آنان، لاریجانی را چهرهای سیاسی و دارای تحلیل روشن میدانستند که سطح صداوسیما را بالا نگه داشته بود؛ موضوعی که در دوران پس از وی، با شرایط دیگری مواجه شد.
ضرغامی میآید
دوران 10ساله حضور لاریجانی در صداوسیما که هفتسال آن مقارن با دولت اصلاحات بود، در سال83 به پایان رسید. درست مانند امروز، گمانهزنیهایی پیرامون رییس احتمالی این رسانه، مطرح بود اما این عزتالله ضرغامی بود که اتاق خود از معاونت مجلس و امور استانهای سازمان را ترک کرد و به اتاق ریاست رفت. سال 84، همراه و همفکر او و برخی دیگر از مدیران صداوسیما یعنی محمود احمدینژاد، به پاستور راه یافت. آن هم در انتخاباتی که اصلاحطلبان بهویژه حامیان مصطفی معین و مهدی کروبی نسبت به نوع پوشش انتخاباتی خود در مقابل نامزدهای اصولگرا، انتقادات بسیار داشتند. پس از روی کارآمدن دولت نهم اما قیاس میان برخورد دوگانه رسانه عمومی با دولت اصلاحات و دولت وقت از دید کارشناسان بسیار سادهتر شد؛ اینکه رسانهای که با بودجه بیتالمال اداره میشود در فقدان رسانههای فراگیر و نبود تریبون برای گفتوگوی گرایشهای فکری غیر اصولگرا با مردم، به وارونهنمایی اقدامات دولت احمدینژاد در جهت بینقص جلوهدادن آن میپردازد. بخشهای معروف خبری این رسانه مانند 20:30 نیز در این 10سال با تلاش قابلتوجهی و با لحن غیرخبری، بزرگنمایی برخی اختلافنظرهای طبیعی میان احزاب این جناح سیاسی را در دستور کار قرار دادهاند.
کارشناسان جامعهشناسی و رسانه، استفاده مجریان این رسانه از واژگانی مانند «یکدوم خردادی» به جای نام رسمی «اصلاحطلب» را در راستای ممانعت از انتقال معنای مثبت «اصلاحطلب» به جامعه ارزیابی میکنند. این در حالی بود که چه در انتخابات ریاستجمهوری نهم که پنج کاندیدای اصولگرا در انتخابات- با همه توان- حاضر شدند و چه در انتخابات شوراهای سوم و مجلس هشتم که شکاف اصولگرایان کار را به ارایه چند فهرست انتخاباتی و مباحث تند علیه یکدیگر کشاند و چه در انتخابات ریاستجمهوری دهم که محسن رضایی بهطور رسمی اداره کشور در دوره نهم را ناکارآمد خواند، تنها صدای «وحدت» اصولگرایان از رسانه عمومی شنیده میشد و از اصلاحطلبان، فهرستهای انتخاباتی آنان و نامزدهای اصلی این جریان، خبری نبود. این روند در انتخابات ریاستجمهوری دهم بهویژه نوع پوشش خبری همه مباحث انتخابات، جدیتر مطرح شد و فعالان سیاسی، از نبود استراتژی برای برگزاری انتخاباتی پرشور در این رسانه سخن گفتند. 13اردیبهشت88 یک سایت اصلاحطلب با حدود 30 فعال سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا گفتوگو کرد که جملگی درباره دلایل کمفروغبودن انتخابات در صداوسیما، ابهاماتی داشتند.
5 ساله دوم
«در بر همان پاشنه میچرخد»؛ این امثال و حکم مشهور ایرانی، تصویر عینی شرایط این روزهای بزرگترین رسانه دیداری، شنیداری متمرکز جهان است. از خرداد 88 به خرداد92 رسیدهایم و پایان دوران پنجساله دوم ریاست رییس فعلی بر «سازمان»؛ سازمانی بزرگ، عریض و طویل با بوروکراسی گسترده. صدها نقد منصفانه و مشفقانه اهالی رسانه که سعی میکنند گرایش سیاسی صداوسیما به یک تفکر خاص را نادیده بگیرند و حداقل راهکارهایی ارایه کنند که این رسانه حتی اگر شایبه عملکرد جناحی دارد، حداقل بر اساس قواعد کار حرفهای «مدیا» عمل کند، شنیده نشده است. حالا دقیقا یکدهه از حضور عزتالله ضرغامی بر ریاست سازمان میگذرد و معدود برنامههای نقد این رسانه، مجال انعکاس نیافت و آسیبشناسی آن در برخی رسانههای مستقل به این شکل دنبال شده است.
پس از وقایع سال 88، ماموریت ضرغامی برای یک دوره پنجساله دیگر در این سازمان تمدید شد. دو سال ابتدایی این دوره، با فضای پس از انتخابات ریاستجمهوری دهم توام بود. مرداد 88 که ماموریت ضرغامی تمدید شد تا دوران موسوم به «دورکاری» احمدینژاد در پاییز سال90 که سبب شد نوعی شکاف میان جریان اصولگرا پدید آید، بخش سیاسی این رسانه بیشتر معطوف به حضور چهرههایی مشخص در انواع برنامههای سیاسی اعم از مناظره، گفتوگو و پخش سخنرانی باشد؛ مناظرههایی که نوعی «تایید و دفاع» بود چرا که هر دو سوی آن از یک تفکر بوده و در آن دفاع از دولت دهم صورت میگرفت. انتقاد از شیوه مواجهه با تحولات آن مقطع، حتی در بیان بسیاری از چهرههای اصولگرا دیده شد. آنروزها طرحی که در مجلس ششم برای ملزمکردن صداوسیما به رعایت یک رویکرد معمول رسانهای یعنی امکان «اعلام جوابیه» یا «حضور زنده» توسط فردی که به وی اتهامی از این تریبون نسبت داده شده، در مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال رسیدگی بود. این طرح توسط شورای نگهبان برگشت داده شده بود، مجلس ششم در آخرین روزهای کاری خود در سال83 بر آن پافشاری کرده بود، به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع شده بود و حدود پنجسال بعد، روی میز آمده بود.
توأمشدن این بررسی با اتفاقات مناظرههای سال 88 و درخواست بسیاری از نیروهای سیاسی کشور برای پاسخگویی به اتهاماتی که یکی از نامزدها به آنان نسبت داده بود، سبب شد تا سایتهای بیشمار متعلق به اصولگراها، باز هم مجمع را در تیررس قرار دهند اما به آنان پاسخ داده شد که این طرح به شکل عادی، روال طرح در جلسه اعضا را طی کرده و به همین دلیل چند سال در نوبت قرار داشته است.
در مناظرههای انتخاباتی رییس دولت نهم، فهرست بلندبالایی از اتهامات به شخصیتهای نظام و فعالان سیاسی منتقد وی نسبت داده شد که بسیاری انگشت حیرت به دهان گرفتند. آنهایی که در آن جلسات نبودند بلافاصله قلم در دست گرفته و نامههایی را به آدرس صداوسیما نگاشتند اگرچه با توجه به عملکرد صداوسیما- که آن را یکسویه میخواندند- چندان به فرجام درخواست برای پاسخگویی به اتهامات نسبت دادهشده امید نبسته بودند. خود ضرغامی ناچار به اعلام این موضوع شد که درخواستهای فراوانی از سوی افراد حقیقی و حقوقی مربوط به هر دو طرف مناظره 13خرداد به رسانه ملی واصل شده است. دفتر آیتالله هاشمیرفسنجانی، علیاکبر ناطقنوری، غلامحسین کرباسچی، مصطفی معین، زهرا رهنورد، محسن صفاییفراهانی و جبهه مشارکت افراد حقیقی و حقوقی بودند که محمود احمدینژاد از آنها نام برد. احمدینژاد با طرح سوالاتی نظیر اینکه «پسران آقای هاشمی چه میکنند؟ آقای ناطق چطور زندگی میکند؟ پسرش چطور میلیاردر شد؟» و همچنین تاکید بر اینکه «ستارهدارشدن دانشجویان مربوط به دوران وزارت معین بوده است» و اینکه «کارخانه رشت الکتریک را یکجا به آقای کرباسچی و همسرشان دادند»، همه چهرههای سیاسی اعم از اصلاحطلب و اصولگرا را ناگزیر کرد تا در مقام پاسخگویی برآیند. اما این اقدام صورت نگرفت.
در آنروزها ناصر سراج که بهعنوان معاون سیاسی و امنیتی دادستان کل کشور در کمیسیون بررسی تبلیغات دهمین دوره ریاستجمهوری عضویت داشت نیز با اشاره به اینکه در قانون مطبوعات امکان پاسخگویی به کسانی که به آنها اهانتی میشود، لحاظ شده است، در گفتوگو با «خبر» اظهار کرد؛ «بعید میدانم در قانون صداوسیما چنین نکتهای دیده شده باشد و احتمالا ما با سکوت قانون در این زمینه روبهرو هستیم.» در روزهای پس از انتخابات، موضوع «مستند هستهای» و «قانون احقاق حق» دو سوژه بود که «علی دارابی» عضو جمعیت ایثارگران- از احزاب حامی محمود احمدینژاد- به عنوان قائممقام صداوسیما، با آن مواجه بود. وی درباره پاسخ صداوسیما به نامه انتقادی کمال خرازی وزیر خارجه دولت اصلاحات به محتوای «مستند هسته»ای پخششده از شبکه سهسیما، پاسخ داد: «آن نامه در واقع به ما داده نشد بلکه گلایه بود که به دفتر کرده بودند.» دارابی البته پاسخ نداد وقتی مسوولان دیپلماسی دوران خاتمی مانند کمال خرازی، محمدجواد ظریف و حتی حسن روحانی بهعنوان نماینده رهبری بخش عمده فیلم را دروغ میدانند، چگونه رفتار صداوسیما را توجیه میکند؟ اما بخش مهم سخنان وی نوع پرداخت به الزام رسانه عمومی به قانون «احقاق حق بود»؛ قانونی که فردای انتخابات ریاستجمهوری دهم در جلسات معمول شنبههای مجمع تشخیص مصلحت نظام در راستای اصلاح اساسنامه صداوسیما به تصویب رسید. در 23خرداد مجمع تشخیص مصلحت با حضور اکثریت اعضا تشکیل جلسه داد تا در آن، طرح الحاق یکماده و پنجتبصره به قانون اساسنامه سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران مصوبه مجلس شورای اسلامی که مورد ایراد شورای نگهبان قرار گرفته بود، مطرح شد و پس از بحث و بررسیهای مبسوط در مورد پیشنهاد کمیسیون علمی، فرهنگی و اجتماعی مجمع تشخیص مصلحت نظام، یکماده و دوتبصره به شرح ذیل به قانون اساسنامه سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران به عنوان ماده(30) افزوده شد و شماره ماده (30) به ماده (31) اصلاح شد؛ «ماده30؛ چنانچه در برنامههای پخششده سازمان (اعم از خبری، گزارشی، تولیدی در قالبهای مختلف بیانی، تصویری و نمایشی) از شبکههای محلی، سراسری و بینالمللی یا در اطلاعیههای صادره از سوی آن سازمان، مطالبی مشتمل بر توهین، افترا یا خلاف واقع نسبت به هر شخص (اعم از حقیقی یا حقوقی) باشد یا به هر نحوی اظهارات اشخاص تعریف گردد مراحل ذیل برای احقاق حق طی خواهد شد. همچنین مدعی میتواند اعتراض خود را کتبا به سازمان صداوسیما منعکس کند. سازمان صداوسیما در صورت قبول اعتراض ظرف 24ساعت پاسخ را به صورت عادلانه و حداقل دو برابر زمان اصل مطلب که از پنجدقیقه کمتر نباشد در همان برنامه و ساعت و در همان شبکه به صورت رایگان پخش کند.» در این قانون به شاکی اجازه داده شده در صورت استنکاف صداوسیما، در نهادهای دیگر طرح دعوی کند؛ «در صورت عدم توافق میان معترض و سازمان صداوسیما، وی میتواند موضوع را برای رسیدگی به شورای نظارت بر سازمان صداوسیما به عنوان مرجع تشخیص وقوع توهین، افترا، تحریف یا خلاف واقع منعکس کند و شورای نظارت نیز موظف است در اسرع وقت (حداکثر 48ساعت) به مساله رسیدگی کرده و در صورتی که حق را به ذینفع داد نظر خود را به سازمان صداوسیما ابلاغ کند و سازمان صداوسیما موظف است پاسخ ذینفع را مشروط به آنکه متضمن توهین و افترا به کسی نباشد، حداقل دوبرابر مدتزمان مطالب اصلی که از پنجدقیقه کمتر نباشد و تا حداکثر 24ساعت پس از دریافت پاسخ در همان برنامه و ساعت و در همان شبکه بهطور رایگان پخش کند.» این قانون دو تبصره هم دارد؛ «اگر سازمان علاوه بر پخش پاسخ مذکور، مطالب یا توضیحات مجددی را که متضمن توهین، افترا یا تحریف باشد، پخش کند، ذینفع حق پاسخگویی مجدد دارد. پخش قسمتی از پاسخ یا افزودن مطالبی به آن در حکم عدم پخش است.»
در آن مقطع یعنی حدود پنجسال پیش از معاون وقت صداوسیما پرسیده شد با توجه به اینکه از ویژگیهای رسانه دینی، اخلاقگرا بودن و توجه به آحاد مخاطبان و اعتمادسازی است، از زمان تصویب قانون احقاق حق در برنامههای صداوسیما چقدر در جهت اجراییکردن این قانون گام برداشته و شرایط را برای مواردی که در اینباره پیش آمده است، فراهم کردهاند تا از خودشان دفاع کنند و دارابی باز هم پاسخی کلی داد؛ «اصولا این مصوبه نیاز به آییننامههای اجرایی دارد که این آییننامهها را باید صداوسیما با همکاری شورای نظارت بر صداوسیما که نمایندگان قوای سهگانه در آن هستند، تبیین کند و بخشی را نیز خود رسانه تنظیم کند.» روند حرکتی صداوسیما اما در تمام این سالها تا به امروز، تغییر چندانی نکرد. پس از ماجرای اختلافات اصولگرایان و احمدینژاد، بهتدریج برخی انتقادات محدود نسبت به دولت دهم شنیده شد و این در حالی بود که در معدود روزنامهها، مجلات و سایتهای مستقل، روزانه دهها کارشناس، استاد دانشگاه، مدیر اجرایی سابق، اقتصاددان و دیپلمات سابق، اقدامات و تصمیمگیریهای دولت را برای کشور نامطلوب میدانستند اما اثری از آنها در صداوسیما دیده نمیشد.
پس از انتخابات
طولی نکشید که مردم در 24خرداد 92، نشان دادند که نقدهای رسانههای غیر از صداوسیما را میخوانند و میبینند؛ نقدهایی که در رسانه بزرگ این روزها یعنی «شبکههای اجتماعی» بارها بازنشر میشود. مردم دولتی با رویکرد متفاوت را برگزیدند. اما از همان روزها مشخص بود، فضای پیش از دولت احمدینژاد در این رسانه در قبال دولت، احتمالا شکل داده خواهد شد. چند گفتوگوی زنده رییسجمهور با مردم، با حاشیههای بسیاری همراه بوده است، پوشش اخبار، صدای مسوولان دولت و کارشناسان مستقل رسانه را درآورده است و به قول روحانی: «صداوسیما بهگونهای به دولت یازدهم نقد وارد میکند که گویی دولت در ماههای پایانی آن قرار دارد.» با این اوصاف، موضوع ریزش مخاطب جدی است و حسامالدین آشنا که اگرچه مشاور روحانی است، اما بهعنوان کارشناسی که رسانه را با عدد و رقم نقد میکند، درباره این رسانه میگوید: «در ماههای اخیر اتهامزنی و دروغزنی در رسانه ملی وجود دارد؛ بدون آنکه کسی اعتراضی بکند و حرفی بزند. میهمانیای که همسر رییسجمهور گرفته به اقسام توهینها و تهمتها نایل شد. دولت که اعلام کرد شکایت نمیکند و رسانهها هم که راه خودشان را میروند. تلاشهایی که صورت گرفته، تلاشهایی از جنس منع بوده. برای حل مشکل نگرانی فرهنگی رفته به سمت منع، پارازیت و جلوگیری برای حراست از دریافتکنندهها. ما قویترین فیلترینگ را بعد از چند کشور داریم.» عضو هیات علمی دانشگاه امامصادق(ع) میگوید: «بالای 70درصد مصرفکنندههای رسانه در تهران از ماهواره استفاده میکنند و نیز درصد مصرفکنندههای فیلترینگ نیز واضح و روشن است. ما در مسیری رفتیم که با وجود هزینههای بالا، دستاورد فرهنگی پایینی داشته است.»
سومین روز تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، وقتی حسن روحانی در گفتوگوی زنده شبکهدوم سیما مقابل یکی از مجریان نشست که بهواسطه نوع اجرا، کلام و دانستهها معمولا مخاطب را آزار میدهد، در فراز پایانی خود به صراحت از رویه این رسانه در سال 88 انتقاد کرد: «توسعه هدف اصلی است؛ توسعه توام با عدالت. عدالت یعنی اینکه هرچیزی در جای خودش باشد. عدالت یعنی اینکه تولیدگر جای خودش باشد. عدالت یعنی اینکه در جامعه کسی که میخواهد حرف بزند لکنت نداشته باشد. اما همه باید بدانیم که عدالت از اعتدال میگذرد. عدالت میتواند ملت را به سربلندی برساند. عدالت یعنی اینکه وقتی مسوولی سوار هواپیما میشود بهجای اینکه خانواده و خبرنگار را ببرد، تولیدکنندگان را ببرد. عدالت چقدر زیبا اما همهجا. ایکاش اینجا در صداوسیما هم عدالت بود. به خیلیها در رسانهها ظلم شد. در همین رسانه ملی، کاش همان شبی که به آنها تهمت زده شد، میآمدند و پاسخ داده میشد. به خیلی از یاران امام توهین شد اما صداوسیما عدالت نداشت. به خیلی از کسانی که در زندان شاه شلاق خورده بودند در صداوسیما توهین شد. صداوسیمای علوی یعنی اینکه وقتی در صداوسیما به یک کسی توهین شد باید خودش به آن طرف زنگ بزند و بگوید بیاید و پاسخ بدهد. گاهی به خیلیها توهین میشود باید به آنها فرصت پاسخ بدهیم. اینها سرمایه انقلاب هستند نباید اینها را از دست بدهیم.» مجری هم برای اینکه نامزد نیروهای تحولخواه را به قول خودش به چالش بکشد، این سوال را پرسید: «برخی میگویند در سعدآباد همه چیز متوقف شد. چقدر دولت تدبیر انتقادپذیر است؟» اشاره او به همان مسایلی است که سالها پیرامون عملکرد تیم مذاکرهکننده هستهای دولت اصلاحات در برخی رسانههای خاص و بهویژه صداوسیما مطرح شده بود اما امکان پاسخگویی برای دیپلماتهای شاخص و اعضای این تیم وجود نداشت.
حسن روحانی آن شب گویی در انتظار طرح این سوال بود. برنامه زنده، فرصت مناسبی بود تا آنچه لازم است در حد فرصت موجود و «مصلحت»، بیان کند: «این حرف دروغ است. اینها مال بیسوادهاست. شاید او که در گوشی به شما این مسایل را میگوید بیسواد است. بیانیه تهران، نامش مشخص است بیانیه است نه قرارداد ما مذاکره تهران را در مهر82 انجام دادیم. میدانید یوسیاف در سال83 افتتاح شد؟! کیکزرد میدانید کی درآمد؟! زمستان83. ما انرژی هستهای را متوقف کردیم؟! اتفاقا ما کامل کردیم. نه اینکه من، دانشمندان ما این کار را کردند. «ما» که میگویم یعنی نظام و رهبری. 12روز بعد از مذاکرات تهران رهبری فرمود در این مذاکرات توطئه آمریکا و اسراییل شکسته شد. اگر بخواهید عین عبارت رهبری را هم میخوانم. این همان بداخلاقیهاست که میگویم. این صداوسیمای شما آنقدر این بداخلاقیها را گفته است شما هم باور کردهاید. روزی که من پرونده را ترک میکردم هزارو700سانتریفیوژ آماده داشتیم.» روحانی در قالب یکی از نامزدهای غیراصولگرا، فرصت را غنیمت شمرد تا حتی به قیمت دعوتنشدن دوباره به این رسانه، از فضای انتخابات بهره ببرد و نشان دهد فضای یکسویه بدون حضور کسانی که امکان دفاع از عملکرد خود را داشته باشند، سرانجام شکسته خواهد شد. او در این برنامه دفاع مبسوطی از برنامه هستهای ایران در دوران اصلاحات داشت که مشروح آن در آن مقطع، در رسانهها منتشر شد. در آنروزها و پس از آن، باز هم این دو نامزد غیراصولگرا -روحانی و عارف- و حتی دو نامزد منتقد اصولگرا – ولایتی و رضایی- بودند که نسبت به رویه صداوسیما انتقاد داشتند. برگزاری نخستین برنامهای که رسانه عمومی به آن لقب «مناظره» داده بود، انتقادات خود نامزدها، ستادها و البته اساتید ارتباطات و رسانه را به اوج رساند؛ برنامهای که با فاصله از استانداردها و اصول حرفهای و علمی مدیوم تلویزیون آن هم برای یک بحث چالشی، حداقلها را هم نداشت و بیشتر قرار بود در آن وقت کم، طرح موضوعی صورت گیرد یا «کلیات» بیان شود. با این حال عارف، روحانی و بهویژه علیاکبر ولایتی توانستند از دل همان برنامه ناقص، با طرح موضوعاتی حساس و دامنهدار و «دونفره»کردن بحث، موضوعات موردنظر را به جامعه انتقال دهند.
تخریب از دوران اصلاحات
در طول دوران هشتسال فعالیت دولت اصلاحات، بارها عملکرد صداوسیما مورد انتقاد قرار گرفت و با استنادات روشن، این رسانه درباره چرایی انعکاس دستاوردهای دولت خاتمی مورد سوال قرار گرفت. اینکه برخی اخبار بسیار بااهمیت در خصوص دستاوردهای دولت اصلاحات در بسیاری از حوزهها خصوصا سیاست خارجی، اقتصاد و فرهنگ حتی به عنوان «خبر چهارم» یا «پنجم» نیز تحت پوشش قرار نمیگرفت و نحوه مواجهه با مجلس اصلاحات نیز بر همین منوال ارزیابی میشد و اعضای شورای شهر اول تهران نیز تاکید میکردند تنها صحنههای مربوط به اختلافات در راستای ایجاد بدبینی جامعه نسبت به عملکرد این شورا از «جعبه جادویی» پخش میشود و خاطره برنامه «چراغ» و «کنفرانس برلین» هنوز از ذهن جامعه نرفته است. با این حال کم نیستند اصلاحطلبانی مانند عبداله ناصری و احمد پورنجاتی که تفاوتهایی میان دوران لاریجانی و دوران ضرغامی قایل هستند. آنان، لاریجانی را چهرهای سیاسی و دارای تحلیل روشن میدانستند که سطح صداوسیما را بالا نگه داشته بود؛ موضوعی که در دوران پس از وی، با شرایط دیگری مواجه شد.
ضرغامی میآید
دوران 10ساله حضور لاریجانی در صداوسیما که هفتسال آن مقارن با دولت اصلاحات بود، در سال83 به پایان رسید. درست مانند امروز، گمانهزنیهایی پیرامون رییس احتمالی این رسانه، مطرح بود اما این عزتالله ضرغامی بود که اتاق خود از معاونت مجلس و امور استانهای سازمان را ترک کرد و به اتاق ریاست رفت. سال 84، همراه و همفکر او و برخی دیگر از مدیران صداوسیما یعنی محمود احمدینژاد، به پاستور راه یافت. آن هم در انتخاباتی که اصلاحطلبان بهویژه حامیان مصطفی معین و مهدی کروبی نسبت به نوع پوشش انتخاباتی خود در مقابل نامزدهای اصولگرا، انتقادات بسیار داشتند. پس از روی کارآمدن دولت نهم اما قیاس میان برخورد دوگانه رسانه عمومی با دولت اصلاحات و دولت وقت از دید کارشناسان بسیار سادهتر شد؛ اینکه رسانهای که با بودجه بیتالمال اداره میشود در فقدان رسانههای فراگیر و نبود تریبون برای گفتوگوی گرایشهای فکری غیر اصولگرا با مردم، به وارونهنمایی اقدامات دولت احمدینژاد در جهت بینقص جلوهدادن آن میپردازد. بخشهای معروف خبری این رسانه مانند 20:30 نیز در این 10سال با تلاش قابلتوجهی و با لحن غیرخبری، بزرگنمایی برخی اختلافنظرهای طبیعی میان احزاب این جناح سیاسی را در دستور کار قرار دادهاند.
کارشناسان جامعهشناسی و رسانه، استفاده مجریان این رسانه از واژگانی مانند «یکدوم خردادی» به جای نام رسمی «اصلاحطلب» را در راستای ممانعت از انتقال معنای مثبت «اصلاحطلب» به جامعه ارزیابی میکنند. این در حالی بود که چه در انتخابات ریاستجمهوری نهم که پنج کاندیدای اصولگرا در انتخابات- با همه توان- حاضر شدند و چه در انتخابات شوراهای سوم و مجلس هشتم که شکاف اصولگرایان کار را به ارایه چند فهرست انتخاباتی و مباحث تند علیه یکدیگر کشاند و چه در انتخابات ریاستجمهوری دهم که محسن رضایی بهطور رسمی اداره کشور در دوره نهم را ناکارآمد خواند، تنها صدای «وحدت» اصولگرایان از رسانه عمومی شنیده میشد و از اصلاحطلبان، فهرستهای انتخاباتی آنان و نامزدهای اصلی این جریان، خبری نبود. این روند در انتخابات ریاستجمهوری دهم بهویژه نوع پوشش خبری همه مباحث انتخابات، جدیتر مطرح شد و فعالان سیاسی، از نبود استراتژی برای برگزاری انتخاباتی پرشور در این رسانه سخن گفتند. 13اردیبهشت88 یک سایت اصلاحطلب با حدود 30 فعال سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا گفتوگو کرد که جملگی درباره دلایل کمفروغبودن انتخابات در صداوسیما، ابهاماتی داشتند.
5 ساله دوم
«در بر همان پاشنه میچرخد»؛ این امثال و حکم مشهور ایرانی، تصویر عینی شرایط این روزهای بزرگترین رسانه دیداری، شنیداری متمرکز جهان است. از خرداد 88 به خرداد92 رسیدهایم و پایان دوران پنجساله دوم ریاست رییس فعلی بر «سازمان»؛ سازمانی بزرگ، عریض و طویل با بوروکراسی گسترده. صدها نقد منصفانه و مشفقانه اهالی رسانه که سعی میکنند گرایش سیاسی صداوسیما به یک تفکر خاص را نادیده بگیرند و حداقل راهکارهایی ارایه کنند که این رسانه حتی اگر شایبه عملکرد جناحی دارد، حداقل بر اساس قواعد کار حرفهای «مدیا» عمل کند، شنیده نشده است. حالا دقیقا یکدهه از حضور عزتالله ضرغامی بر ریاست سازمان میگذرد و معدود برنامههای نقد این رسانه، مجال انعکاس نیافت و آسیبشناسی آن در برخی رسانههای مستقل به این شکل دنبال شده است.
پس از وقایع سال 88، ماموریت ضرغامی برای یک دوره پنجساله دیگر در این سازمان تمدید شد. دو سال ابتدایی این دوره، با فضای پس از انتخابات ریاستجمهوری دهم توام بود. مرداد 88 که ماموریت ضرغامی تمدید شد تا دوران موسوم به «دورکاری» احمدینژاد در پاییز سال90 که سبب شد نوعی شکاف میان جریان اصولگرا پدید آید، بخش سیاسی این رسانه بیشتر معطوف به حضور چهرههایی مشخص در انواع برنامههای سیاسی اعم از مناظره، گفتوگو و پخش سخنرانی باشد؛ مناظرههایی که نوعی «تایید و دفاع» بود چرا که هر دو سوی آن از یک تفکر بوده و در آن دفاع از دولت دهم صورت میگرفت. انتقاد از شیوه مواجهه با تحولات آن مقطع، حتی در بیان بسیاری از چهرههای اصولگرا دیده شد. آنروزها طرحی که در مجلس ششم برای ملزمکردن صداوسیما به رعایت یک رویکرد معمول رسانهای یعنی امکان «اعلام جوابیه» یا «حضور زنده» توسط فردی که به وی اتهامی از این تریبون نسبت داده شده، در مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال رسیدگی بود. این طرح توسط شورای نگهبان برگشت داده شده بود، مجلس ششم در آخرین روزهای کاری خود در سال83 بر آن پافشاری کرده بود، به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع شده بود و حدود پنجسال بعد، روی میز آمده بود.
توأمشدن این بررسی با اتفاقات مناظرههای سال 88 و درخواست بسیاری از نیروهای سیاسی کشور برای پاسخگویی به اتهاماتی که یکی از نامزدها به آنان نسبت داده بود، سبب شد تا سایتهای بیشمار متعلق به اصولگراها، باز هم مجمع را در تیررس قرار دهند اما به آنان پاسخ داده شد که این طرح به شکل عادی، روال طرح در جلسه اعضا را طی کرده و به همین دلیل چند سال در نوبت قرار داشته است.
در مناظرههای انتخاباتی رییس دولت نهم، فهرست بلندبالایی از اتهامات به شخصیتهای نظام و فعالان سیاسی منتقد وی نسبت داده شد که بسیاری انگشت حیرت به دهان گرفتند. آنهایی که در آن جلسات نبودند بلافاصله قلم در دست گرفته و نامههایی را به آدرس صداوسیما نگاشتند اگرچه با توجه به عملکرد صداوسیما- که آن را یکسویه میخواندند- چندان به فرجام درخواست برای پاسخگویی به اتهامات نسبت دادهشده امید نبسته بودند. خود ضرغامی ناچار به اعلام این موضوع شد که درخواستهای فراوانی از سوی افراد حقیقی و حقوقی مربوط به هر دو طرف مناظره 13خرداد به رسانه ملی واصل شده است. دفتر آیتالله هاشمیرفسنجانی، علیاکبر ناطقنوری، غلامحسین کرباسچی، مصطفی معین، زهرا رهنورد، محسن صفاییفراهانی و جبهه مشارکت افراد حقیقی و حقوقی بودند که محمود احمدینژاد از آنها نام برد. احمدینژاد با طرح سوالاتی نظیر اینکه «پسران آقای هاشمی چه میکنند؟ آقای ناطق چطور زندگی میکند؟ پسرش چطور میلیاردر شد؟» و همچنین تاکید بر اینکه «ستارهدارشدن دانشجویان مربوط به دوران وزارت معین بوده است» و اینکه «کارخانه رشت الکتریک را یکجا به آقای کرباسچی و همسرشان دادند»، همه چهرههای سیاسی اعم از اصلاحطلب و اصولگرا را ناگزیر کرد تا در مقام پاسخگویی برآیند. اما این اقدام صورت نگرفت.
در آنروزها ناصر سراج که بهعنوان معاون سیاسی و امنیتی دادستان کل کشور در کمیسیون بررسی تبلیغات دهمین دوره ریاستجمهوری عضویت داشت نیز با اشاره به اینکه در قانون مطبوعات امکان پاسخگویی به کسانی که به آنها اهانتی میشود، لحاظ شده است، در گفتوگو با «خبر» اظهار کرد؛ «بعید میدانم در قانون صداوسیما چنین نکتهای دیده شده باشد و احتمالا ما با سکوت قانون در این زمینه روبهرو هستیم.» در روزهای پس از انتخابات، موضوع «مستند هستهای» و «قانون احقاق حق» دو سوژه بود که «علی دارابی» عضو جمعیت ایثارگران- از احزاب حامی محمود احمدینژاد- به عنوان قائممقام صداوسیما، با آن مواجه بود. وی درباره پاسخ صداوسیما به نامه انتقادی کمال خرازی وزیر خارجه دولت اصلاحات به محتوای «مستند هسته»ای پخششده از شبکه سهسیما، پاسخ داد: «آن نامه در واقع به ما داده نشد بلکه گلایه بود که به دفتر کرده بودند.» دارابی البته پاسخ نداد وقتی مسوولان دیپلماسی دوران خاتمی مانند کمال خرازی، محمدجواد ظریف و حتی حسن روحانی بهعنوان نماینده رهبری بخش عمده فیلم را دروغ میدانند، چگونه رفتار صداوسیما را توجیه میکند؟ اما بخش مهم سخنان وی نوع پرداخت به الزام رسانه عمومی به قانون «احقاق حق بود»؛ قانونی که فردای انتخابات ریاستجمهوری دهم در جلسات معمول شنبههای مجمع تشخیص مصلحت نظام در راستای اصلاح اساسنامه صداوسیما به تصویب رسید. در 23خرداد مجمع تشخیص مصلحت با حضور اکثریت اعضا تشکیل جلسه داد تا در آن، طرح الحاق یکماده و پنجتبصره به قانون اساسنامه سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران مصوبه مجلس شورای اسلامی که مورد ایراد شورای نگهبان قرار گرفته بود، مطرح شد و پس از بحث و بررسیهای مبسوط در مورد پیشنهاد کمیسیون علمی، فرهنگی و اجتماعی مجمع تشخیص مصلحت نظام، یکماده و دوتبصره به شرح ذیل به قانون اساسنامه سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران به عنوان ماده(30) افزوده شد و شماره ماده (30) به ماده (31) اصلاح شد؛ «ماده30؛ چنانچه در برنامههای پخششده سازمان (اعم از خبری، گزارشی، تولیدی در قالبهای مختلف بیانی، تصویری و نمایشی) از شبکههای محلی، سراسری و بینالمللی یا در اطلاعیههای صادره از سوی آن سازمان، مطالبی مشتمل بر توهین، افترا یا خلاف واقع نسبت به هر شخص (اعم از حقیقی یا حقوقی) باشد یا به هر نحوی اظهارات اشخاص تعریف گردد مراحل ذیل برای احقاق حق طی خواهد شد. همچنین مدعی میتواند اعتراض خود را کتبا به سازمان صداوسیما منعکس کند. سازمان صداوسیما در صورت قبول اعتراض ظرف 24ساعت پاسخ را به صورت عادلانه و حداقل دو برابر زمان اصل مطلب که از پنجدقیقه کمتر نباشد در همان برنامه و ساعت و در همان شبکه به صورت رایگان پخش کند.» در این قانون به شاکی اجازه داده شده در صورت استنکاف صداوسیما، در نهادهای دیگر طرح دعوی کند؛ «در صورت عدم توافق میان معترض و سازمان صداوسیما، وی میتواند موضوع را برای رسیدگی به شورای نظارت بر سازمان صداوسیما به عنوان مرجع تشخیص وقوع توهین، افترا، تحریف یا خلاف واقع منعکس کند و شورای نظارت نیز موظف است در اسرع وقت (حداکثر 48ساعت) به مساله رسیدگی کرده و در صورتی که حق را به ذینفع داد نظر خود را به سازمان صداوسیما ابلاغ کند و سازمان صداوسیما موظف است پاسخ ذینفع را مشروط به آنکه متضمن توهین و افترا به کسی نباشد، حداقل دوبرابر مدتزمان مطالب اصلی که از پنجدقیقه کمتر نباشد و تا حداکثر 24ساعت پس از دریافت پاسخ در همان برنامه و ساعت و در همان شبکه بهطور رایگان پخش کند.» این قانون دو تبصره هم دارد؛ «اگر سازمان علاوه بر پخش پاسخ مذکور، مطالب یا توضیحات مجددی را که متضمن توهین، افترا یا تحریف باشد، پخش کند، ذینفع حق پاسخگویی مجدد دارد. پخش قسمتی از پاسخ یا افزودن مطالبی به آن در حکم عدم پخش است.»
در آن مقطع یعنی حدود پنجسال پیش از معاون وقت صداوسیما پرسیده شد با توجه به اینکه از ویژگیهای رسانه دینی، اخلاقگرا بودن و توجه به آحاد مخاطبان و اعتمادسازی است، از زمان تصویب قانون احقاق حق در برنامههای صداوسیما چقدر در جهت اجراییکردن این قانون گام برداشته و شرایط را برای مواردی که در اینباره پیش آمده است، فراهم کردهاند تا از خودشان دفاع کنند و دارابی باز هم پاسخی کلی داد؛ «اصولا این مصوبه نیاز به آییننامههای اجرایی دارد که این آییننامهها را باید صداوسیما با همکاری شورای نظارت بر صداوسیما که نمایندگان قوای سهگانه در آن هستند، تبیین کند و بخشی را نیز خود رسانه تنظیم کند.» روند حرکتی صداوسیما اما در تمام این سالها تا به امروز، تغییر چندانی نکرد. پس از ماجرای اختلافات اصولگرایان و احمدینژاد، بهتدریج برخی انتقادات محدود نسبت به دولت دهم شنیده شد و این در حالی بود که در معدود روزنامهها، مجلات و سایتهای مستقل، روزانه دهها کارشناس، استاد دانشگاه، مدیر اجرایی سابق، اقتصاددان و دیپلمات سابق، اقدامات و تصمیمگیریهای دولت را برای کشور نامطلوب میدانستند اما اثری از آنها در صداوسیما دیده نمیشد.
پس از انتخابات
طولی نکشید که مردم در 24خرداد 92، نشان دادند که نقدهای رسانههای غیر از صداوسیما را میخوانند و میبینند؛ نقدهایی که در رسانه بزرگ این روزها یعنی «شبکههای اجتماعی» بارها بازنشر میشود. مردم دولتی با رویکرد متفاوت را برگزیدند. اما از همان روزها مشخص بود، فضای پیش از دولت احمدینژاد در این رسانه در قبال دولت، احتمالا شکل داده خواهد شد. چند گفتوگوی زنده رییسجمهور با مردم، با حاشیههای بسیاری همراه بوده است، پوشش اخبار، صدای مسوولان دولت و کارشناسان مستقل رسانه را درآورده است و به قول روحانی: «صداوسیما بهگونهای به دولت یازدهم نقد وارد میکند که گویی دولت در ماههای پایانی آن قرار دارد.» با این اوصاف، موضوع ریزش مخاطب جدی است و حسامالدین آشنا که اگرچه مشاور روحانی است، اما بهعنوان کارشناسی که رسانه را با عدد و رقم نقد میکند، درباره این رسانه میگوید: «در ماههای اخیر اتهامزنی و دروغزنی در رسانه ملی وجود دارد؛ بدون آنکه کسی اعتراضی بکند و حرفی بزند. میهمانیای که همسر رییسجمهور گرفته به اقسام توهینها و تهمتها نایل شد. دولت که اعلام کرد شکایت نمیکند و رسانهها هم که راه خودشان را میروند. تلاشهایی که صورت گرفته، تلاشهایی از جنس منع بوده. برای حل مشکل نگرانی فرهنگی رفته به سمت منع، پارازیت و جلوگیری برای حراست از دریافتکنندهها. ما قویترین فیلترینگ را بعد از چند کشور داریم.» عضو هیات علمی دانشگاه امامصادق(ع) میگوید: «بالای 70درصد مصرفکنندههای رسانه در تهران از ماهواره استفاده میکنند و نیز درصد مصرفکنندههای فیلترینگ نیز واضح و روشن است. ما در مسیری رفتیم که با وجود هزینههای بالا، دستاورد فرهنگی پایینی داشته است.»
گزارش خطا
آخرین اخبار