چه کسانی از شایعه مرگ هنرمندان سود میبرند؟
دیروز عصر خبری منتشر شد مبنی بر به کما رفتن استاد شجریان و بعضی سایتها و کانالها هم این خبر را به نقل از منبع اول نقل کردند. جدای از اینکه چنین خبری در وهله اول نگرانکننده به نظر میرسید، آنچه بیش از هر چیزی اصحاب واقعی رسانه را دلآزرده کرد، عبور از اخلاق حرفهای است؛ خبری با این مضمون که: «به نقل از اخبار تأییدنشده محمدرضا شجریان، خواننده آواز سنتی ایرانی به کما رفته.» اما با یک استدلال ساده میتوان تحلیل کرد که منبع خبر که از آن با عنوان «تأییدنشده» یادشده، اصلا وجود خارجی ندارد! ساعتی که خبر در کانال تلگرام مربوطه منتشر شد، سهونیم شب به وقت آمریکا بود.
به گزارش صدای ایران، اول اینکه دستاندرکاران این کانال از چه طریقی توانستهاند با فرزند استاد ارتباط برقرار کنند؟ چون یکی از منابع موثق برای تأیید چنین خبرهایی درحال حاضر همایون شجریان است که برای کمک به دورههای درمانی پدرش به آمریکا رفته و در آنجا بهسر میبرد. جالب اینجاست که چنین خبرهایی گاهی از سایتها یا خبرگزاریهایی منتشر میشود که اصولا مخالفان اصلی جریانهای معترض در ایران هستند.
سیمین بهبهانی قبل از مرگش قربانی چنین شایعاتی آن هم از سوی خبرگزاریهای خاص اینچنین بود. خبر مرگ عباس کیارستمی هم دو مرتبه قبل از مرگش منتشر شد! حالا هم نوبت رسیده به محمدرضا شجریان. به این ترتیب بازار داغ شایعات اینچنین از سوی محافلی که اصولا مخالفان سرسخت امثال شجریان هستند، فارغ از دو تحلیل نیست.
نخست اینکه با انتشار این خبر در ساعتهای اوج استفاده کاربران از اینترنت، بازدید خود را بالا ببرند. در هرحال رنکینگ سایت یا میزان کاربران یک کانال در سایت، همیشه بستگی به انتشار اولیه چنین اخباری دارد. پخش شایعات اینچنین بهراحتی میتواند بازدیدکنندگان فراوان برای یک سایت به همراه داشته باشد. اما تحلیل دیگر که شاید کمی بدبینانه به نظر برسد، شکستن قبح چنین خبرهایی با انتشار پیش از موعد آنهاست. ما هم مثل تمام مردم هنردوست ایران آرزو داریم هنرمندان پیشکسوتمان سالیان سال عمری دراز و پربرکت داشته باشند، اما نگرانی همچنان در مورد سلامت عدهای از ایشان وجود دارد، اما به نظر میرسد این نگرانی در برخی طیفهای سیاسی پررنگتر باشد، چراکه گمان میکنند مرگ این هنرمند، جریانی اجتماعی به راه خواهد انداخت، آن هم زمانی که چند سال است با ممنوعیتهای مختلف مواجه بوده است.
نادر مشایخی، رهبر ارکستر و آهنگساز درباره این ممنوعیتها میگوید: «از نظر من بايد ريشهيابي كرد كه جريان چيست؟ واقعا مسأله مربوط به چه چيزي است كه استادي چون شجريان نبايد كار كند. لغو حضور او روي صحنه، لغو يكسري از عادات فرهنگي ما است. ما نميتوانيم عادات فرهنگي خودمان را لغو كنيم. فرهنگ ما همين است؛ فرهنگي كه آدمي مثل شجريان يك گوشه از آن است. ما نميتوانم حضور او را روي صحنه لغو كنيم. من حتي دليل اين عدم اعطاي مجوز را هم نميدانم؛ نتيجهاش كه بماند. نتيجه اين كار جلوگيري از يك اتفاق فرهنگي است. بايد متوجه باشيم كه در طول تاريخ اين اتفاق هيچگاه نتيجه خوبي نداشته و به فرجام مناسبي نرسيده است. از سوي ديگر من دليل اين اتفاق را هم نميدانم. تاريخ نشان داده بايد از ایجاد سد در مقابل اتفاقات فرهنگي دست برداشت.بايد مسير ديگري را هم پيشبيني كنند و در اختيار آدمها بگذارند و به آنها حق انتخاب بدهند. نميشود هر آنچه مردم دارند را ناديده بگيريم و در مقابلش به آنها هيچ چيزي هم ارایه ندهيم. آقاي شجريان از آن دست افرادي است كه با كارش نشان داده دارد براي اين فرهنگ و براي اين ملت كار ميكند. او اين مردم را دوست دارد. دههابار وقتي با هم خصوصي صحبت كردهايم، گفتهام نظرتان درباره اين شرايط چيست؟ و ايشان گفته: من مردم ايران را دوست دارم. اين مردم خوب و قابل اطمينان هستند و وجدان دارند. حالا اگر بياييد و جلوي كار چنين آدمي را بگيريد، كار خوبي انجام دادهايد؟ قطعا نه.» مشایخی درواقع اشاره دارد به انواع محدودیتها که در این سالها دامنگیر آثار شجریان بوده است.
«ربنا»ی او که هرساله در زمان افطار پخش میشد، با ممنوعیت مواجه شد، بعضی کنسرتهای ایشان لغو و با ناملایمات فراوان مواجه شد. مجید درخشانی، آهنگساز و نوازنده، در اینباره به ما گفت: «همانطور که میدانید ایشان جایگاهی در موسیقی دارند که حذفشدنی نیستند.
کارهایی را هم که باید بکنند، کردهاند اما مجموعههایی هم از کارهایشان دارند که پخش نشده است. سه آلبوم با ما دارند که آخرین آن میکس شده و آماده است، مربوط به کنسرت پارسال است که در خارج از ایران برگزار شد. دو مجموعه دیگر هم هست که موسیقی ضبطشده آوازهایشان مانده است. همه این مجموعهها همینطور در آرشیو ماندهاند! خود ایشان نیز چند کار پخشنشده با آقای مشکاتیان دارند که ظاهرا یکی از آنها بهتازگی مجوز گرفته است. الان مجوز دادن برای این آلبومها خیلی دیر است و برای ایشان که الان در شرایط بیماری بهسر میبرند خیلی سخت گذشته است که در این چند سال نتوانستهاند برای مردمشان بخوانند و کنسرتهایشان همه در خارج از ایران برگزار شده است.
برای شخصی مثل استاد شجریان این مسأله خیلی سخت است که در غربت و تنها یک شب اجرایی کند و صدایش به گوش مردمش نرسد. برای این شرایط تنها میشود ابراز تأسف کرد. الان هم اگر مجوزی به ایشان بدهند به نظرم اصلا ارزش آن مجوزی که در سلامتی باید میگرفتند را ندارد. من فکر میکنم این مسأله ایشان را خیلی اذیت میکند، اینکه چرا فردی در جایگاه او باید ٦سال برای انتشار کارش صبر کند!»
به گزارش صدای ایران، اول اینکه دستاندرکاران این کانال از چه طریقی توانستهاند با فرزند استاد ارتباط برقرار کنند؟ چون یکی از منابع موثق برای تأیید چنین خبرهایی درحال حاضر همایون شجریان است که برای کمک به دورههای درمانی پدرش به آمریکا رفته و در آنجا بهسر میبرد. جالب اینجاست که چنین خبرهایی گاهی از سایتها یا خبرگزاریهایی منتشر میشود که اصولا مخالفان اصلی جریانهای معترض در ایران هستند.
سیمین بهبهانی قبل از مرگش قربانی چنین شایعاتی آن هم از سوی خبرگزاریهای خاص اینچنین بود. خبر مرگ عباس کیارستمی هم دو مرتبه قبل از مرگش منتشر شد! حالا هم نوبت رسیده به محمدرضا شجریان. به این ترتیب بازار داغ شایعات اینچنین از سوی محافلی که اصولا مخالفان سرسخت امثال شجریان هستند، فارغ از دو تحلیل نیست.
نخست اینکه با انتشار این خبر در ساعتهای اوج استفاده کاربران از اینترنت، بازدید خود را بالا ببرند. در هرحال رنکینگ سایت یا میزان کاربران یک کانال در سایت، همیشه بستگی به انتشار اولیه چنین اخباری دارد. پخش شایعات اینچنین بهراحتی میتواند بازدیدکنندگان فراوان برای یک سایت به همراه داشته باشد. اما تحلیل دیگر که شاید کمی بدبینانه به نظر برسد، شکستن قبح چنین خبرهایی با انتشار پیش از موعد آنهاست. ما هم مثل تمام مردم هنردوست ایران آرزو داریم هنرمندان پیشکسوتمان سالیان سال عمری دراز و پربرکت داشته باشند، اما نگرانی همچنان در مورد سلامت عدهای از ایشان وجود دارد، اما به نظر میرسد این نگرانی در برخی طیفهای سیاسی پررنگتر باشد، چراکه گمان میکنند مرگ این هنرمند، جریانی اجتماعی به راه خواهد انداخت، آن هم زمانی که چند سال است با ممنوعیتهای مختلف مواجه بوده است.
نادر مشایخی، رهبر ارکستر و آهنگساز درباره این ممنوعیتها میگوید: «از نظر من بايد ريشهيابي كرد كه جريان چيست؟ واقعا مسأله مربوط به چه چيزي است كه استادي چون شجريان نبايد كار كند. لغو حضور او روي صحنه، لغو يكسري از عادات فرهنگي ما است. ما نميتوانيم عادات فرهنگي خودمان را لغو كنيم. فرهنگ ما همين است؛ فرهنگي كه آدمي مثل شجريان يك گوشه از آن است. ما نميتوانم حضور او را روي صحنه لغو كنيم. من حتي دليل اين عدم اعطاي مجوز را هم نميدانم؛ نتيجهاش كه بماند. نتيجه اين كار جلوگيري از يك اتفاق فرهنگي است. بايد متوجه باشيم كه در طول تاريخ اين اتفاق هيچگاه نتيجه خوبي نداشته و به فرجام مناسبي نرسيده است. از سوي ديگر من دليل اين اتفاق را هم نميدانم. تاريخ نشان داده بايد از ایجاد سد در مقابل اتفاقات فرهنگي دست برداشت.بايد مسير ديگري را هم پيشبيني كنند و در اختيار آدمها بگذارند و به آنها حق انتخاب بدهند. نميشود هر آنچه مردم دارند را ناديده بگيريم و در مقابلش به آنها هيچ چيزي هم ارایه ندهيم. آقاي شجريان از آن دست افرادي است كه با كارش نشان داده دارد براي اين فرهنگ و براي اين ملت كار ميكند. او اين مردم را دوست دارد. دههابار وقتي با هم خصوصي صحبت كردهايم، گفتهام نظرتان درباره اين شرايط چيست؟ و ايشان گفته: من مردم ايران را دوست دارم. اين مردم خوب و قابل اطمينان هستند و وجدان دارند. حالا اگر بياييد و جلوي كار چنين آدمي را بگيريد، كار خوبي انجام دادهايد؟ قطعا نه.» مشایخی درواقع اشاره دارد به انواع محدودیتها که در این سالها دامنگیر آثار شجریان بوده است.
«ربنا»ی او که هرساله در زمان افطار پخش میشد، با ممنوعیت مواجه شد، بعضی کنسرتهای ایشان لغو و با ناملایمات فراوان مواجه شد. مجید درخشانی، آهنگساز و نوازنده، در اینباره به ما گفت: «همانطور که میدانید ایشان جایگاهی در موسیقی دارند که حذفشدنی نیستند.
کارهایی را هم که باید بکنند، کردهاند اما مجموعههایی هم از کارهایشان دارند که پخش نشده است. سه آلبوم با ما دارند که آخرین آن میکس شده و آماده است، مربوط به کنسرت پارسال است که در خارج از ایران برگزار شد. دو مجموعه دیگر هم هست که موسیقی ضبطشده آوازهایشان مانده است. همه این مجموعهها همینطور در آرشیو ماندهاند! خود ایشان نیز چند کار پخشنشده با آقای مشکاتیان دارند که ظاهرا یکی از آنها بهتازگی مجوز گرفته است. الان مجوز دادن برای این آلبومها خیلی دیر است و برای ایشان که الان در شرایط بیماری بهسر میبرند خیلی سخت گذشته است که در این چند سال نتوانستهاند برای مردمشان بخوانند و کنسرتهایشان همه در خارج از ایران برگزار شده است.
برای شخصی مثل استاد شجریان این مسأله خیلی سخت است که در غربت و تنها یک شب اجرایی کند و صدایش به گوش مردمش نرسد. برای این شرایط تنها میشود ابراز تأسف کرد. الان هم اگر مجوزی به ایشان بدهند به نظرم اصلا ارزش آن مجوزی که در سلامتی باید میگرفتند را ندارد. من فکر میکنم این مسأله ایشان را خیلی اذیت میکند، اینکه چرا فردی در جایگاه او باید ٦سال برای انتشار کارش صبر کند!»
گزارش خطا
آخرین اخبار