ربنا متعلق به همه مردم است
صدای ایران- کم کم ماه رمضان می آید و باز همه سوال این چند ساله؛ آیا امسال تلویزیون ربنا را پخش خواهد کرد یا نه؟...
نمیدانیم شاید امسال هم مانند سالهای قبل پخش نشود و شاید هم تصمیم دیگری گرفته شود...!
به هر روی ربنا با جان مردم و ماه رمضان گره خورده شده است. چه پخش شود یا نشود، این اثر جاودانه است و براستی محال است که از ذهن ها پاک شود...
شنیدن چگونگی شکل گیری؛ پخش ناخواسته آن، تصمیم گرفتن به بازخوانی مجدد و بعد صرف نظر کردن از تصمیم بازخوانی مجدد از زبان خود استاد شجریان شنیدنی است...
چگونگی شکل گیری ربنا
سال 58 تغییرات و تحولاتی در
رادیو مخصوصا در بخش موسیقی در حال شکلگیری بود. در آن سالها مدیران
رادیو تصمیم داشتند تولید موسیقی در رادیو را تعطیل کنند و تولیدشدههای
بیرون را بخرند. جلساتی با مدیران رادیو گذاشتیم و در این جلسات خیلی تلاش
کردیم مدیران را راضی کنیم که نیروهای خوب را نگه دارند و عده دیگر را
بازنشسته کنند.
در این جریانها بود که رییس وقت رادیو آقای وجیهاللهی که
فردی تحصیلکرده و روشنفکر بود، از من موکدا و مرتبا میخواست با توجه به
تغییرات و تحولات سیاسی و مذهبی ایران برای پخش آثار جدید قبل از افطار
طرحی انجام بدهم. آنها نمیخواستند آثار دوره قبلی را پخش کنند. به ایشان
گفتم سالهاست من از آن فضا دور شدم و راه من با موسیقی و ارکستر تعریف شده
است و این کار الان من نیست.
اما ایشان گفت فقط شما میتوانید و ما تنها
شما را داریم و از من خواست برای دم افطار، مناجاتها و اذان کاری انجام
بدهم. من خودم را از وزارت کشاورزی آن دوران به رادیو منتقل کرده بودم و
کارمند رادیو محسوب میشدم. پذیرفتم این کار را انجام بدهم.
کلاسی برای
افرادی که قرار بود دعای سحر و مناجات بخوانند، گذاشتم که با این افراد
نحوه درست خواندن را کار کنم. تابستان سال 58 بود که آموزش این عده را شروع
و پس از مدتی هم ضبط این آثار را آغاز کردم. قرار شد برای دم افطار هم
برنامه ضبط کنیم و از من خواستند برای برنامههای دم افطار هم فکری بکنم.
برنامههای دم افطار دوران قبل از انقلاب را مرحوم ذبیحی بسیار عالی خوانده
بود و من تمام کارهای او را از نوجوانی شنیده بودم و مناجات حضرت امیر را
با صدای او از حفظ بودم. با این حال پذیرفتم که این کار را بکنم .مردم به
ربنا و دعای سحر مرحوم ذبیحی و اذان مرحوم موذنزادهاردبیلی عادت کرده
بودند.
نمیشد به این راحتی این عادت را در مردم تغییر داد. پس باید براساس
آن حال و هوا حرکت میکردم، اما در عین حال میخواستم اثر ویژگیهای خاصی
نیز برای خودش داشته باشد تا بتوان این را نیز به مردم بقبولانیم و کار
جدید را جایگزین کنیم. ظهر آن روز همان آیاتی را که مرحوم ذبیحی خوانده
بود، پیدا کردم و دو آیه دیگر نیز از سوره آلعمران و بقره پیدا و یک
مطالعه ذهنی کردم که چگونه آن را بخوانم تا علاوه بر نزدیک بودن به کار
مرحوم ذبیحی کار جدیدی باشد. به این فکر کردم باید آوازی باشد که علاوه بر
اینکه تقلید نباشد، از اصل اثر هم خیلی دور نباشد.
مجددا به مسوولان گفتم
که سالهاست مخاطب من را بهعنوان خواننده آواز میشناسد، اگر بخواهم ربنا
بخوانم و اذان بگویم، ممکن است مخاطب من را نپذیرد و این کار زیبا نیست.
چون مردم فکر میکنند حالا که جمهوری اسلامی سر کار آمده، شجریان که تا
دیروز آواز میخواند، امروز دعا میخواند و اذان میگوید و ممکن است
نپذیرند و از سوی دیگر افراد دیگری که به صدای من عادت کردهاند هم ممکن
است بپرسند که چرا شجریان آواز را رها کرده است و دعا میخواند.
برای من
این کار بسیار سخت بود. به همین دلیل به آنها گفتم که من به شما کمک میکنم
و به دیگران آموزش میدهم تا آنها بتوانند ربنا و دعا بخوانند اما خودم
این کار را نمیکنم. قبول کردند. رفتم استودیو و «ربنا» و «مثنوی افشاری»
را بدون هیچ تکرار و تصحیحی خواندم.
اثر ضبطشده را به چهارنفر از
هنرمندان مورد نظر دادم و از آنها خواستم که تمرین کنند تا برای ضبط آماده
بشوند. آقای قاسم رفعتی «مثنوی افشاری» را زیبا خواندند. اما با اینکه
روانشاد صالحی قرآنخوان حرفهای بودند و صدای خوبی هم داشتند، هرچه تلاش
کردند نتوانستند آن طوری که مد نظر من بود، ربنا را بخوانند. بالاخره با
کمک و راهنماییهای من بعد از 20روز تمرین برای ضبط آماده شدیم و به
استودیو رفتیم. در استودیو هم سه نفری که بنا بود ربنا را بخوانند، بارها
خواندند و نشد تا اینکه من بخشی از ربنا را میخواندم، این بخش را تکرار
میکردند تا توانستیم این ربنا را ضبط کنیم.
شروع به ویرایش و تصحیح این
آثار کردم. از چهار بعدازظهر تا سهصبح کارها را تک و تنها در رادیو تصحیح
میکردم تا اثر مناسبی برای پخش در ماه رمضان آماده شود. کارها را دوروز
مانده به ماه رمضان آماده کردم و به رئیس رادیو ارایه کردم.
اما از همان موقع و حتی قبلتر آن، فریدون شهبازیان که کار من را شنیده بودند، اصرار میکردند که با صدای خودم پخش شود و من هم مصرانه میگفتم که صدای من نباید اینگونه پخش بشود، هیچ اجازهای به آنها برای پخش ندادم. از همان زمان هم تصمیم گرفته بودم که دیگر در رادیو کار نکنم به آقای وجیهاللهی اعلام کردم که دیگر به رادیو نمیآیم.
چگونگی پخش ناخواسته ربنا
اما روز اول ماه رمضان دیدم
ربنایی را که خودم خواندهام از رادیو پخش شد. زنگ زدم به آقای وجیهاللهی.
دیدم ایشان خیلی خوشحال هستند و میخندند. گفت که این تیر از کمان رها شده
و من این را کپی کردم و به همه رادیوها و شهرستانها دادم و همه این کار
را پخش کردند.
اعتراض کردم اما او خندید و گفت که ما برنامه به این خوبی را
از دست نمیدهیم و این کار را باید همه مردم بشنوند. آن موقع به هیچکس هم
گفته نشد که این اثر را چه کسی خوانده است. به آنها گفتم که هیچ حق ندارید
که بگویید این اثر را من خواندهام.
آن زمان مردم فکر میکردند که این اثر را یکی از قاریان حرفهای خوانده و من طوری این اثر را خوانده بودم که صدایم مشخص نبود. اما هربار که این اثرها پخش میشد من عصبی میشدم، چراکه من این کارها را برای پخش نخوانده بودم و بهعنوان درس و آموزش ضبط کرده بودم تا بقیه تمرین کنند. بعد از این هم دیگر رادیو و تلویزیون نرفتم و بعدها کلاسهای آموزشیام را در رادیو و تلویزیون تعطیل کردم.
زمان اعلام عمومی
زمانیکه دیدم مردم این کار را خیلی دوست دارند و مدام میپرسند که این اثر را چه کسی خوانده است. وقتی به اطرافیان و به شکل خصوصی میگفتم که این اثر را من خواندهام و بدون اجازه من پخش شده، همه تعجب میکردند که چطور من این کار را خواندهام. اما زمانی که دیدم مردم متوجه میشوند که من این کار را به این دلیل نخواندم که با شرایط روز خودم را هماهنگ کنم، اعلام کردم که این اثر را من خواندهام.
انتخاب لحن ربنا
لحنی که من برای این اثر انتخاب کردم چیزی بین قرائت قرآن و آواز خواندن است. چون کلمات عربی خوانده میشود باید موسیقی متناسب خودش انتخاب بشود، با اینکه من این لحن را به خوبی بلدم اما نمیخواستم صرفا لحن ربنا قرائت قرآن باشد. من این لحن را به خوبی بلدم و میخواستم ربنا ایرانیپسند باشد. به عنوان مثال اذان موذنزادهاردبیلی بیاتترک است و به همین دلیل مردم این اذان را دوست دارند. من هم مرکبخوانی و سهگاه را برای ربنا انتخاب کردم که هم در قرائت قرآن از آن استفاده میکنیم هم در آواز تا هم کسی که به عربی و قرآن آشناست لذت ببرد و هم کسی که از آواز ایرانی شناخت دارد.
احساس بازخوانی مجدد آن و پشیمان شدن از نظر خود
پنج یا شش سال که از پخش ربنا
گذشت، به این حس رسیدم که ایکاش آن زمان ضبط بعضی از قسمتها را تکرار
میکردم تا کیفیت کار بهتر شود.
به این فکر رسیدم حالا که مردم با ربنا
ارتباط برقرار کردهاند، مجدد ربنا را ضبط و اشکالات ریز آن را برطرف کنم.
اما فکر کردم که در این پنجسال مردم به این ربنا عادت کردهاند و نت به نت
آن را حفظ هستند. اگر بخواهم آن را مجدد بخوانم، هرچند بهتر و پختهتر
خواهم خواند، اما مردم آن ربنا را پذیرفته و دوستش دارند و من هر کاری
بکنم، نمیتوانم ربنای جدید را جایگزین ربنای قدیم بکنم.
بنابراین فکر کردم
بهتر است من به عادت مردم احترام بگذارم و به دنبال این نروم که ربنا را
دوباره بخوانم، من که از اول دوست نداشتم صدای من اینطوری پخش بشود، اما
زمانی که دیدم مردم با آن ارتباط گرفتهاند و حال و هوایی با ربنا دارند
فکر کردم، بهتر است ربنا به همان شکل اول خود باقی بماند.
اما سوال من این
است که کسانی که در رادیو و تلویزیون تصمیمگیرنده هستند و اغلب هم تصمیمات
بسیار ناآگاهانه و ناشیانه میگیرند چرا به این نکته توجه ندارند که
نمیتوانند عادت مردم را از آنها بگیرند.
من به احترام سیلقه مردم به خودم اجازه ندادم که بیایم ربنای بهتری بعد از ششسال بخوانم اما این افراد چطور میتوانند ربنای دیگری به جای آن بگذارند. بهتر است آنها کار دیگری تولید کنند تا بتوانند جایگزین ربنای فعلی بشود. میدانم که در رادیو و تلویزیون بسیار هزینه کردند تا ربنای شجریان را کس دیگری بخواند، اما باید بگویم که ربنایی که من خواندم و مردم آن را قبول کردهاند به این راحتی جایگزین نمیشود، مگر یک نفر دیگر بیاید چیز دیگری بخواند.