(طنز) تلویزیون، زرشک و ما زبان‌بسته‌ها

کد خبر: ۱۰۹۹۹۴
تاریخ انتشار: ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۶:۳۶
پوریا عالمی/ شرق 

من میدون هستم، میدون دوم، عاشق سوفیا. بابای سوفیا اما عاشق من نیست. دیروز هم که رفتم خواستگاری دیدم بابای سوفیا کله‌اش را باندپیچی کرده. گفتم: آخ‌آخ... چی شده؟ 

بابای سوفیا گفت: از دست تلویزیون عصبانی شدم و زنگ زدم تلویزیون و گفتم آقا چرا به مردم توهین می‌کنید و زرشک را بریزید روی پلوی عروسی خودتان که تلویزیون گفت زرشک... لطفا شما هم نقدتان را روی یخ بنویسید. در نتیجه با سر رفتم توی تلویزیون، بعد تلویزیون را از پنجره انداختم پایین که افتاد روی سر اسب همسایه و مرد. از دیشب بازداشت بودم. 

گفتم: چرا؟ چون اسب همسایه مرد؟ 

بابای سوفیا گفت: نه. چون وسط برنامه زرشک تلویزیون را خاموش کردم، گفتند به تهیه‌کننده و مجری توهین شده و دچار آسیب روحی شدند. 

گفتم: اوه‌اوه... یک‌بار یکی مارو زد. افسر آمد. گفت از کجا زده و فرد از کجا خورده؟ گفتیم یارو از جلو زده و طرف از عقب خورده. افسر گفت پس مقصر طرف است چون از عقب زده. 

بابای سوفیا گفت: نمردم و تو به نکته درستی اشاره کردی. حکایت ما و تلویزیون همین است. مالیاتش را ما می‌دهیم و بودجه‌اش را ما تأمین می‌کنیم اما ما حق حرف‌زدن نداریم و او هم زل می‌زند توی چشم ما و هرچه می‌خواهد می‌گوید. ما نهایتا کنترل صدا دستمان است که صدا را کم و زیاد کنیم ولی کنترل تولید که دستمان نیست. بفرما. 

گفتم: بله واقعا. تلویزیون زبانش باز است و ما جلو تلویزیون زبان‌بسته‌ایم. 

گفتم: حالا تلویزیون شکست؟ امشب جم نمی‌زنی؟ 

بابای سوفیا گفت: بدتر از تلویزیون که نگران ماها نیست، تو هستی که نگران من نیستی و نگران تلویزیونی. 

گفتم: نه راستش. من نه نگران شما بودم نه نگران تلویزیون. نگران آن زبان‌بسته هستم که مرد. 

نتیجه‌گیری

آسیبی که تلویزیون به شما می‌زند از آسیبی که شما به تلویزیون می‌زنید بیشتر است. لطفا تلویزیون را نشکنید. 
پربیننده ترین ها