دكتر صادق آيينه‌وند، استاددانشگاه تربيت مدرس و رييس پژوهشگاه مطالعات فرهنگي و علوم انساني:

نخبگان نيايند اعتدال شكست می‌خورد

کد خبر: ۱۰۹۵۶
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۸
اصلاحات شكست نخورده و هنوز هست. به عنوان يك نيروي محكم در جامعه حضور دارد. اگر دولت اعتدالي روحاني مي‌خواهد شكست نخورد بايد به عنوان يك جريان محكم با بسترهاي مناسب معرفتي در جامعه شكل بگيرد و الا اصولگرايان هم در جامعه حضور دارند چرا كه روش و منش آنها كاملا مشخص است

تعريف از اعتدال چندان پيچيده و مبهم نيست. هم مي‌توان تعريف ارسطويي از آن داد و هم مي‌توان در سنت و فرهنگ ايراني و اسلامي به تعريفي جامع از اعتدال رسيد. اما وقتي كه صحبت از اجراي اعتدال در جامعه مي‌شود بايد به زمينه‌ها و نكات ويژه‌يي كه هر جامعه‌يي با آن روبه‌رو است، توجه كرد. از حدود يك سال گذشته كه دولت حسن روحاني با شعار اعتدال وارد كارزار انتخابات رياست‌جمهوري شد تاكنون مفهوم اعتدال نتوانسته جاي خود را در ميان نخبگان به خوبي بيابد. آنچه امروز بيش از گذشته نياز آن احساس مي‌شود حضور فرهيختگان در عرصه‌هاي مختلف اداره جامعه است. شايد به همين دليل است كه دكتر آيينه‌وند بار ديگر گفته روحاني را كه نخبگان وارد عرصه شوند تا اعتدال شكست نخورد، تاكيد مي‌كند. در گفت‌وگوي ذيل در نظر داريم با توجه به مباني معرفتي اعتدال در انديشه ايراني و اسلامي نگاهي هم داشته باشيم به وضعيت تبيين جايگاه اعتدال از زماني كه دولت روحاني بر سر كار آمد.


موضوع بحث ما اعتدال است و از آنجايي كه جنابعالي يك متخصص در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامي سال‌ها فعاليت و مطالعه داشتيد به عنوان نخستين پرسش من از شما اين است كه چه تعريفي از مفهوم اعتدال در فرهنگ و تمدن اسلامي داريد؟

اعتدال مفهوم خاصي است. گاهي اعتدال را به يك شخص اطلاق مي‌كنيم و منشي و خصلتي است كه فرد مي‌تواند ميان افراط و تفريط جمع كند و همچنين مي‌تواند بين امر واقع بهترين گزينه را براي پيشبرد كارها به كار برد. اين صفتي است كه براي فرد معتدل به كار مي‌رود. گاهي هم در زمينه فرهنگ، سياست، اقتصاد، اجتماع و امور عقيدتي و ديني افرادي هستند كه مي‌توانند بهترين راه را براي ما انتخاب كنند و آن راهي كه با امر واقع انطباق داشته باشد و يك منطق عقلاني در پس آن باشد اعتدال محسوب مي‌شود.

پس شما اعتدال را به مثابه راه مي‌بينيد؟


منش، راه و ادبيات سه ويژگي است كه اعتدال در آنها پديد مي‌آيد. پس اعتدال يك مفهوم شخصيتي دارد كه مي‌گوييم فلاني فرد معتدلي است. و گاهي هم در يك راه ما اعتدال را مي‌بينيم. يعني اينكه راه مناسبي را براي رسيدن به نقطه صحيح انتخاب مي‌كنيم. اين راه را راه معتدلانه مي‌گوييم چرا كه عقلايي و منطقي است گاهي هم ما اعتدال را به مثابه ميراث اسلامي مي‌بينيم و مي‌گوييم در ميراث اسلامي يعني در ميراث بين النهرين، قبطي، مصري اعتدال به معناي چيست. بر اين اساس نخبگان و فرهيختگان از ميان اين ادبيات به معناي اعتدال پي مي‌برند.

مفهومي كه در فرهنگ اسلامي از آن به عنوان عدل ياد مي‌كنيم و با توجه به اين سه نكته‌يي كه شما ياد كرديد ما چه نسبتي ميان عدل و اعتدال مي‌توانيم برقرار‌سازيم؟

هر سه موردي كه من اشاره كردم مي‌تواند در جامعه اسلامي تحقق يابد. من مثالي طرح مي‌كنم. شاعري به نام كميت بن زيد كه نظريه‌پرداز شيعي محسوب مي‌شود و با سه امام سجاد، باقر و صادق (ع) هم مرتبط بوده است و وي نخستين مانيفست فكري و ديني و اعتقادي و اعتدالي است كه از شيعه استنباط داشته و در كتاب الهاشميات وي مشخص است كه به خاطر اين كتاب تعدادي از افراد به شهادت رسيدند.

او شاعري است كه وقتي مي‌خواهد امامان شيعه و علويان را با امويان قياس كند، مي‌گويد كه خانواده علوي و هاشمي به عنوان الگوي راهبردي و استراتژيكي و مديريت جامعه اسلامي اين ويژگي را دارند و به اين گونه هستند. اينها هميشه راه ميانه را انتخاب كردند و در اين راه ميانه، استوار ايستادند و گزينه امر واقع را برگزيدند وقتي كه ديگران راه غير درست و منحرف را برگزيدند. پس عدالت و قصد و اعتدال مشي اهل بيت (ع) است.

عدل كه در فرهنگ اسلامي از آن ياد مي‌شود به معناي باري كه بر دوش شتر است چرا كه اين‌بار بايد توازن داشته باشد تا از يك سو برنگردد به اين مي‌گويند عدل. باري كه به منزل مي‌رسد بايد اعتدال داشته باشد و وزن آن بايد رعايت شود. در نهج‌البلاغه هم عدل و اعتدال آمده است و در ميراث اسلامي و بين النهرين هم اعتدال كه معناي قصد در آن قرار دارد هم آمده است. غزالي در كتابي به نام الاقتصاد و في الاعتقاد هم به اين موضوع اشاره مي‌كند.

وقتي كه غزالي مي‌خواهد از افراط و تفريط دوري كند و از مديريت و رهبري سلجوقيان در افتاء و فتوا دوري كند و از سوي ديگر كه مي‌خواهد از صوفي‌گري كنار رود و همچنين مي‌خواهد از نگاه يوناني هم دور شود و راهي را انتخاب كند كه به حقيقت برسد لذا همين كتاب الاقتصاد في‌ الاعتقاد يعني راه ميانه در اعتقاد را مي‌نويسد. اعتدال، قصد و عدل همگي به معناي اين است كه راهي درست به منزل مي‌رسد و راهي كه امر واقع است و هركسي به اين راه برود فرد معتدلي است.

با توجه به تعاريفي كه اشاره كرديد اگر اعتدال را به عنوان يك روش مديريت در جامعه اسلامي بخواهيم اعمال كنيم چه بسترهايي را بايد در جامعه دوباره احيا سازيم؟

ما در طول تاريخ جوهر را مي‌گيريم و آن چيزهايي كه ثابت هستند را كنار مي‌گذاريم. ما بايد اقتضاي عصر ائمه را در نظر داشته باشيم و ببينم اقتضاي ما چيست و با اتكا به آن جوهر آن را به دست بياوريم. عدل و دادگري و مسير عقلاني مباني ثابتي است. اما اقتضاي عصر ما اين است كه ببينيم دولتي كه خودش را اعتدالگرا معرفي و شخصيتي كه خودش را اعتدالگرا معرفي مي‌كند چه مسيري را بايد انتخاب كند. اين مسير بايد بر اساس امر واقع باشد.

امر واقع يعني اينكه شناخت درستي از واقعيت‌ها داشته باشيم و شناخت درست هم يعني اينكه ما حضور تاريخي داشته باشيم نه اينكه دچار غيبت تاريخي شويم. حضور تاريخي يعني اينكه انسان مشرف و مسلط باشد بر آنچه در زمانه مي‌گذرد و آن را اجرا كند. امر واقع پس يعني اينكه غيبت تاريخي نداشته و حضور تاريخي داشته باشد.

بخش ديگر اين است كه در مديريت فرآيندي بداند كه آن مكتب به عنوان يك مدير معتدل چه از او مي‌خواهد؟ به تعبير امروزي بايد مانيفست و دورنما و آينده‌نگري داشته باشد. لذا شش جهت در مدير اعتدالگرا و دولتمرد معتدل بايد جمع باشد. اين شش جهت عبارتند از امر واقع، اقتضا و جواهر ثابت و حضور تاريخي و آينده‌نگري و آينده‌پژوهي.

بر اساس اين شش جهت اعتدال رفتاري خواهد بود يا اعتدال مبنايي؟

آن شخصي كه چنين حركت مي‌كند منش اعتدال خواهد داشت و آن مسيري كه حركت مي‌كند مسير معتدل است و آن ادبياتي را كه توليد مي‌كند ادبيات اعتدالي خواهد بود.

ما مي‌توانيم قبول كنيم كه اعتدال مسيري طولاني است و طي اين مسير جز با اميد به آينده و اتكا به مباني معرفتي گذشته امكان‌پذير نيست و طي اين مسير هم تكميل مي‌شود. اما بحث اين است كه در اين فرآيند چه چيزهايي مانع تحقق اعتدال مي‌شود؟

مانع تحقق اعتدال غيبت تاريخي است. غيبت تاريخي يعني اينكه ما شناخت درست از زمانه نداشته باشيم. عدم شناخت درست هم شامل ابعاد مختلف مي‌شود يعني اينكه ما از مخالفان و حتي موافقان شناخت درستي نداريم و از امكانات موجود خبري نداريم و خيلي موارد ديگر مي‌تواند دست به دست هم دهد تا ما را از اعتدال خارج كند. انسان معتدل در يك فرد دولتمرد فرهنگي و فكري بايد بداند كه چه امكانات و ظرفيت‌هايي در اختيارش هست. ما وقتي كه از امكانات استفاده مي‌كنيم بايد بستر‌سازي هم انجام دهيم.

مانند اين است كه فردي در منزل يا بانك مبلغي را ذخيره دارد و معتقد است كه اين مبلغ كارايي ندارد. اين فرد يعني اينكه نتوانسته شناخت درستي از امكانات موجود خود داشته باشد و اين فرد از اعتدال ضربه مي‌خورد يا از پشتوانه مردمي يا اجتماعي و پايگاه علمي نتواند استفاده كند دچار ضعف مي‌شود. اگر در نسبت مقابل هم عكس العمل انفعالي داشته باشد و رفتارهاي آنها را هم بسيار بزرگ بشمارد نمي‌تواند در رفتار و منش خود اعتدالي باشد.

براي اينكه او نتوانسته از امر واقع شناسايي داشته باشد. اينكه بتوانيم فرد منفعل و مجهز را شناسايي كنيم و از تبليغ به دور باشيم، مي‌توانيم مسير اعتدالي را به خوبي تشخيص دهيم.

اگر نيروي كافي از امر واقع نسبت به مخالفان اعتدال نداشته باشيم و فرد اعتدالي از مجموعه خودش تشخيص درستي نداشته باشد باز هم شكست مي‌خورد. من فكر مي‌كنم هيچ دولتمردي با اتكا به شش موردي كه طرح شد از مسير اعتدال خارج نشود. وقتي كه فرد اعتدالي هم پايگاه اجتماعي نداشته باشد تمام تلاشش از بين مي‌رود و انسان معتدل ممكن است به يك انسان غير معتدل تبديل شود چرا كه توازنش

به هم ريخته است و نمي‌تواند به قول و وفايي كه به مردم داده است عمل كند و در ميانه كار انسان معتدل از منش و روش خارج ‌شود و ادبيات او ادبيات غيراعتدالي‌شود.

چگونه فرد اعتدالي مي‌تواند با توصيفي كه ارائه كرديد كاري انجام دهد كه جامعه هم به سوي اعتدال حركت كند و تبديل به كنش جمعي شود و تنها به يك رفتار فردي اكتفا نشود؟


فقط با بستر‌سازي اين كار ميسر است. نخبگان را به كار بگيريم و با اتكا به آنها بستر‌سازي كنيم. در سياست‌هاي يوناني و حتي در جزيره‌العرب و بين‌النهرين همگي از سياست نخبگان پيروي مي‌كردند و حتي در همين امروز هم به همين شيوه حركت مي‌شود. در دنياي امروز هم در اروپا و امريكا، چين، نخبگاني كه تعدادشان شايد در حدود 100 نفر باشد جامعه را هدايت مي‌كنند لذا آنها از بدنه 10 هزار و 100 هزار و غيره روشنفكر و نخبه جامعه استفاده مي‌كنند تا در حقيقت يك فرد متفكر، مصلح و عالم با پشتوانه اين نخبه جامعه خودش را بالا بكشد و جامعه را به مسير صحيح هدايت ‌كند.

اين حركت بدون هماهنگي با نخبگان غير ممكن خواهد بود و شما بدون هماهنگي با نخبگان جامعه را به حركت نمي‌توانيد وادار‌سازيد. در نتيجه چرخ حركت ممكن است در قبال كساني كه هياهو دارند پنچر شود و از حركت بايستد. بنابراين با تكيه بر نخبگان كه امكان دارد در كشور ما 100 يا 150 نفر باشند استفاده كنيم و با پشتوانه مردمي و با ادبيات اعتدالي جامعه را حركت دهيم.

آيا اين كنش جمعي مي‌تواند به يك مسير سياسي هم برسد و ما در عرصه سياست هم شاهد رفتار و كنش اعتدالي هم باشيم؟

امكان‌پذير است، اما سياست تعامل است. فرد اعتدالگرا وقتي مي‌تواند در سياست خوب كار كند كه بازيگر خوبي باشد و به اقتضاي حضور تاريخي و درك تاريخي در مسير خود حركت كند. در بازي سياسي فرد بايد قواعد را به خوبي بلد باشد و امتياز بگيرد و بدهد.

چرا كه در سياست هيچ كس قهرمان نيست و همه قهرمان هستند و هيچ دولتمردي به تنهايي نمي‌تواند قهرمان شود. الا كه از فكر نخبگان و ديگران استفاده كند و اگر اين كار را نكند دچار غيبت تاريخي مي‌شود. بنابراين دولتمردان اعتدالي بايد بستر‌سازي مناسب را در جامعه برقرار سازند تا قواعد سياست را هم به مسير اعتدال سوق دهند.

مشكلي كه دولت آقاي روحاني دارد را از بابت مثال مي‌گويم و براي توفيقات ايشان هم دعا مي‌كنم اينكه نتوانسته بعد از گذشت يك سال بستر‌سازي اعتدالي در جامعه ايجاد كند. هنوز نخبگان نيامدند به ايشان كمك كنند چند بار هم كه ايشان از نخبگان كمك خواستند و نخبگان نيامدند هنوز مشخص نيست يك‌گيري در ميان كار هست و يك ابهامي وجود دارد.

بايد گير كار را يافت. نخبگان بايد رسالت تاريخي خود را ايفا كنند. احتمالا يك مشكلي وجود دارد كه نخبگان نمي‌توانند در اين مسير حركت كنند و بستر‌سازي فرهنگي در عرصه سياست براي پيشبرد كار صورت گيرد.

به نظر شما گير كار در كجاست و كجاي كار اتفاق نامباركي رخ داده كه نخبگان وارد عرصه نمي‌شوند؟

من احساس مي‌كنم كه دولت فعلي كه دولت موفقي هم از نظر پيشبرد كارهاست و داراي افراد مجري قوي و شناخته‌شده‌يي هم هست به گمانم در بدنه مشورتي دچار مشكل است يعني مجموعه فكري مشاوران نتوانستند ادبيات اعتدالي توليد كنند. ديگر اينكه ارتباط با نخبه را نتوانستند برقرار كنند. من برداشتم اين است كه نخبگان طرح درستي از ادبيات اعتدال ندارند و نخبگان متصور هستند كه شايد اين چيزي نيست كه بتوان با آن كار كرد و شايد يك چيز مخفي براي اهداف سياسي بوده است.

هنور علمي مطرح نشده و ما بايد سمينارها و بحث‌هاي علمي مختلفي داشته باشيم و چالش‌ها و فرآيندهاي مختلف را بررسي كنيم تا بتوانيم ادبيات اعتدالي را در جامعه منطبق و احساس كنيم كه ادبيات علمي است كه كار جلو رود و كنشي صورت گيرد و ديگر آنكه شايد بين آن وعده‌هايي كه دولت گفته و در عمل محقق نشده دلسردي ايجاد شده است.

من نمي‌خواهم بگويم كه هر چيزي كه در انتخابات گفته مي‌شود بايد حتما محقق شود. چنين چيزي نيست. مردم بايد احساس كنند كه دولتمردان براي تحقق وعده‌هايشان عزم و آمادگي دارند و امكانات نيست و آمادگي فراهم نشده است چيز ديگري است.

نخبگان در دولت اصلاحات خيلي خوب كار مي‌كردند اما در دولت روحاني بسيار كمتر شده‌اند. اگرچه ادبيات اصلاحات از بين نرفته است اما هنوز اين ادبيات در ميان نخبگان حضور دارد اما در سير تكويني ادبيات اعتدال ما حضور نخبگان را بسيار كمتر مي‌بينيم.

با توجه به نكته‌يي كه اشاره كرديد آيا هنوز اعتدال نتوانسته به يك خواست اجتماعي تبديل شود و نخبگان هم همسو با خواست اجتماعي حركت نكردند؟

درست است. ما با مشكلي كه رو‌به‌رو هستيم اين است كه شايد دولت بايد خودش در اين زمينه حركت كند و تلاش داشته باشد و احساس كند كه دولت واسطه و ميانه نيست.

دولتي است كه آمده چند سال كار كند و دولت گذري براي دولت بعدي نيست. اين بستگي دارد به خودشان كه چگونه كار كنند. نكته ديگر اين است كه نخبگان بايد ادبيات اعتدالي را براي جامعه تبيين كنند كه اعتدال يك حركت تاريخي در جامعه است كه حركتي علمي است كه مي‌تواند مبناي كاربردي داشته باشد.

در حقيقت مردم بايد احساس كنند كه قصد حضور تاريخي دارند و اين احساس در مردم به وجود نيامده است چرا كه دولت خودش را درگير طرح‌هاي گذشته كرده است كه اين اتفاقات در گذشته رخ داده و ما را با مشكل مواجه كرده است. دولت بايد از اين وضعيت عبور كند و حضور تاريخي خودش را اثبات كند و بگويد ما دولت ديگري هستيم كه بايد چهار يا هشت سال كار كنيم.

اين فكري است كه بايد دولت تلاش كند تا جامعه را اقناع كند. متاسفانه دولت اين كار را نكرده و مردم نگاه دولت گذار و دولت محلل را به اين دولت دارند و نبايد چنين فكري باشد چرا كه اصلا چنين چيزي نيست. بنابراين دولت بايد عمل كند و مردم هم گوش كنند تا حضور تاريخي دولت اثبات شود و آينده هم دست خداست و ما بايد حركت كنيم به سوي آينده و حركت دست ما است. دولت نامش را تدبير و اميد گذاشته است.

يعني هم بايد اميد ايجاد كند و هم تدبير داشته باشد. تدبيرش در اين است كه از جناح‌هاي مختلف و بدنه‌يي كه مي‌خواهد دولت را به انفعال بكشد، دوري كند اما بايد به يك نكته توجه داشت كه جناح‌هاي مختلف فقط اختلاف فكري با دولت دارند و موضع مبنايي با دولت ندارند چرا كه همه ايراني هستند و همه اعضاي يك كشور هستند اما براي اينكه كدام يك مي‌تواند به جامعه خدمت بهتري داشته باشد بايد برنامه‌ريزي درست صورت گيرد.

اگر نخبگان وارد ميدان نشوند آقاي روحاني تنها مي‌ماند و پروژه اعتدالي شكست مي‌خورد؟

بله، همين‌طور است. چرا كه بستر‌سازي رخ نمي‌دهد. مثلا اصلاحات شكست نخورده و هنوز هست. به عنوان يك نيروي محكم در جامعه حضور دارد. اگر دولت اعتدالي روحاني مي‌خواهد شكست نخورد بايد به عنوان يك جريان محكم با بسترهاي مناسب معرفتي در جامعه شكل بگيرد و الا اصولگرايان هم در جامعه حضور دارند چرا كه روش و منش آنها كاملا مشخص است. هر جرياني كه مي‌خواهد بماند بايد خودش را دقيق تعريف كند و بسترهاي تحقق آن را ايجاد كند. مگر اينكه دولتي بخواهد خودش را مقطعي ببيند.

پربیننده ترین ها