به مناسبت سالروز درگذشت «قلندر موسیقی ایران»/ موسیقی دان دوره بحران
محمدرضا لطفی گرچه موسیقیدان دوره بحران بود اما سالها از ایران دور بود و نمیدانست کار گروهی با محوریت صداقت و هدف فرهنگی - مانند چاووش- دیگر معنا ندارد و اصولا جامعه موسیقی ایرانی دیگر چنین مفهومی را ارزش نمیداند.
محمدرضا لطفی گرچه موسیقیدان دوره بحران بود اما سالها از ایران دور بود و نمیدانست کار گروهی با محوریت صداقت و هدف فرهنگی - مانند چاووش- دیگر معنا ندارد و اصولا جامعه موسیقی ایرانی دیگر چنین مفهومی را ارزش نمیداند.
به گزارش صدای ایران به نقل از روزنامه شرق، اگر زندگی موسیقایی محمدرضا لطفی را به چهار دوره تقسیم کنیم، میتوان در پایان دوره چهارم، شکست او را بهعنوان «موسیقیدان دوره بحران» بازشناخت.
دوره پیش از انقلاب
در این دوره لطفی برای جدیترشدن فعالیتهایش از گرگان به تهران میآید و به هنرستان شبانه موسیقی میرود و در آنجا شروع به یادگیری موسیقی ایرانی میکند. او در این دوره پس از آشنایی با علیاکبرخان شهنازی و آموختن محفوظات او، اندکاندک با قطعات و اندیشه کلنل وزیری آشنایی پیدا میکند و در همین سالهاست که شاکله اصلی فعالیتهایش شکل میگیرد. بعدتر لطفی وارد «دانشکده موسیقی دانشگاه تهران» میشود و پس از آن حضور در «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران» را تجربه میکند که موجب آشنایی بیشتر او با موسیقی سنتی ایرانی از طریق حافظان و راویان آن مرکز میشود. در بررسی آثار و فعالیتهای موسیقایی این دوره لطفی، به چند گونه فعالیت برمیخوریم:
١. تلاش برای گروهنوازی با سازهای ایرانی
٢. تلاش در جهت برهمزدن برخی معادلات پیشین موسیقی ایرانی و بنانهادن جریانی نو
٣. بازسازی آثار گذشتگان
دوره پس از انقلاب
در بحبوحه انقلاب اسلامی و تغییرات در راه، لطفی خود را همراه با جامعه میبیند و این در فضا و اندیشه موسیقایی او و دوستانش موجب تغییراتی میشود. لطفی، علیزاده و مشکاتیان بهعنوان سه نماد موج نوی موسیقی ایرانی آمده بودند تا موسیقی را از حالوهوای تغزلی بیرون بیاورند و ساخت قطعاتی همچون «سواران دشت امید» و «حصار» از سوی حسین علیزاده در گام نخست و فعالیتهای زیرزمینی برای تولید «موسیقی انقلابی» از جمله گامهای بعدی بود. پس از عارف قزوینی، حال لطفی و دوستانش بودند که برای بار دیگر موسیقی ایرانی را در تحولات اجتماعی مردم دخیل کرده بودند. این تغییرات، بستری مناسب میطلبید که «کانون چاووش» در پی همین نیاز به وجود آمد. اگر به آثار چاووش در این دوره بنگریم، بیشتر آنها از ساخته و پرداختههای لطفی و علیزاده است و نقش مدیریتی لطفی در ساماندادن این سازمان مهم موسیقایی ایرانی مستقل - که پیش از این وجود نداشت – قابلتأمل است. البته لطفی در جایی به علاقه خود به کار مدیریتی و کار دستهجمعی اشاره میکند و میگوید از دوران نوجوانی در گرگان میل به کار گروهی داشته است.
فعالیتهای موسیقایی این دوره لطفی به سه گونه کار تقسیم میشود:
١. ساخت و اجرای آثار انقلابی در جهت همراهی با انقلاب مردم
٢. بازسازی آثار گذشتگان در ادامه روند فعالیتهای پیش از انقلاب
٣. اجرای تکنوازی با تار و سهتار و جلوهای دیگر از موسیقی تکنوازی ایرانی
دوره مهاجرت
این دوره همراه میشود با بی توجهی شدید به موسیقی که نهایتا کانون چاووش را از رمق میاندازد و اندکاندک شرایط سخت میشود و شرایط مالی کانون با بیش از ٣٠ عضو رسمی به وضعیتی اسفناک میرسد و جدایی بزرگ پیش میآید. همه به سویی میروند و مشخصا علیزاده و لطفی مهاجرانی ناخواسته بودند. آرامآرام لطفی با مهاجرت کنار میآید و پس از چند سال از اروپا به آمریکا نقل مکان میکند. در دهه ٧٠ به ایران باز میگردد و در مدتی کوتاه به بازگشایی و بازسازی کانون چاووش تحت عنوان «هنرستان ساز نوروز» و بعدتر «مکتبخانه میرزاعبدالله» برمیآید اما این تلاشهای جستهوگریخته به سرانجام نمیرسد و یاران گذشته دیگر با لطفی همنوا نمیشوند. محور کارهای لطفی در این دوره بیشتر روی موسیقی تکنوازی و کارهای بازسازی بوده است.
دوره بازگشت
عاقبت در اوایل دهه ٨٠، لطفی پس از کشوقوسهای بسیار در زندگی شخصی و موسیقاییاش به ایران باز میگردد و مکتبخانه میرزاعبدالله را پایگاه موسیقایی خود قرار میدهد. این بازگشت آنچنان شوق و هیجانی در نسل جوان به راه انداخت که در تاریخ موسیقی ایرانی بینظیر است. لطفی در قالب دیدارهای گروهی با نسل جدید موسیقی ایرانی آشنا میشد و برنامههای خود را شرح میداد. انگیزهای عجیب در او بود و همین انگیزه به بازدیدکنندگان منتقل میشد. امیدها زنده شده بود و همه در سر میپروراندند که لطفی در موسیقی، انقلابی دیگر خواهد کرد؛ همانگونهکه خود گفته بود: من موسیقیدان دوران بحرانم. برنامههای لطفی چنین بود:
١. احیای گروه شیدا
٢. تشکیل گروههای دیگر در کنار گروه شیدا از قبیل: بانوان شیدا و گروه بازسازی
٣. برقراری کلاسهای آموزشی در سطوح مختلف
٤. ارائه و اجرای موسیقی در قالب کنسرت و آثار صوتی و تصویری
٥. برگزاری دورههای تخصصی موسیقی ایرانی از قبیل: آشنایی با ادوار ریتمیک موسیقی ایرانی و ردیف موسیقی دستگاهی و پژوهش در موسیقی
٦. گسترشدادن مرکز شیدا (که سالها با تلاش لطفی در آمریکا و اروپا حیاتی نیمهجان داشت.)
پایان
محمدرضا لطفی گرچه موسیقیدان دوره بحران بود اما سالها از ایران دور بود و نمیدانست کار گروهی با محوریت صداقت و هدف فرهنگی - مانند چاووش- دیگر معنا ندارد و اصولا جامعه موسیقی ایرانی دیگر چنین مفهومی را ارزش نمیداند. در این دوره او به حداقل اهداف خود رسید: از یک سو آشنایینداشتن با جامعه موسیقی جدید ایرانی و از سوی دیگر مشکلات مالی و اداری بسیاری که برای یک کنسرت یا یک گردهمایی موسیقایی وجود داشت، نهایتا شکست موسیقیدان دوران بحران را رقم زد.
گزارش خطا
آخرین اخبار