شرط ورود به انتخاب ریاست مجلس از نگاه عباس عبدی
عباس عبدي، تحليلگر سياسي اصلاحطلب، ائتلاف با اعتدالگرايان را عين هويت
اصلاحطلبانه ميداند و معتقد است با شكلگيري عوامل متعدد از جمله راي
آقاي خاتمي در انتخابات سال ٩٠ اصلاحطلبان توانستهاند از طريق مسير خرداد
٩٢ و اسفند ٩٤ به صورت نيمه رسمي به حاكميت بازگردند. او البته اين را
كافي نميداند و حل سوءتفاهمات موجود ميان اصلاحطلبان و بخشهاي فوقاني
هرم قدرت در ايران را محتاج گامهاي ديگري از هر دو طرف ميداند.
او در پاسخ به پرسشهاي «اعتماد» ورود اصلاحطلبان به عرصه انتخابات بدون ائتلاف با ديگران را منوط به رفع خطرهايي ميداند كه در شرايط فعلي كشور را تهديد ميكند.
اصلاحطلبان از سال ٩٢ وارد يك ائتلاف عملگرايانه با افرادي شدند كه صبغه اصلاحطلبي به معناي عرف سياسي نداشتند. اين ائتلاف در سال ٩٤ هم به شكل ديگري رخ داد. نسبت چنين ائتلافي با هويت اصلاحطلبانه چيست؟
وقتي صفت يا قيد عملگرايانه را براي ائتلاف به كار ميبريد، گويي كه ائتلاف غيرعملگرايانه هم داريم. البته كه نداريم. به علاوه مگر مجموعه اصلاحطلبان يك خطمشي فكري كاملا شبيه يكديگر دارند كه اكنون در كنار هم هستند؟ حتي گروهي مثل جبهه مشاركت نيز نام خود را به دليل تنوع برخي نگاهها جبهه گذاشتند و هنوز خود را به مرحله حزبي رسيدن نميدانستند. اينكه چه گروههايي و با چه خطمشي فكري در كنار يكديگر قرار بگيرند، به وضعيت سياسي و نيز اهداف مرحلهاي آنها از اين وضعيت مربوط ميشود. هنگامي كه برخي نيروهاي تندرو ثبات جامعه را تهديد ميكنند، ائتلاف با نيروهاي مياني اصولگرايان نهتنها تعارض با هويت اصلاحطلبان ندارد، بلكه يك وظيفه اصلاحطلبانه است.
آيا اصلاحطلبان با ورود به چنين ائتلافهايي از هويت خود عدول كردهاند؟
هويت آنان عين حضور و حفظ اين ائتلافها تا هنگام رفع خطر مذكور از كشور است. اين پرسشها ناشي از يك نگاه ايدئولوژيك و بسته و نادرست به سياست است كه خود را در قالب چنين پرسشهايي بازتوليد ميكند. اگر چنين نگاه كنيم، در هيچ حكومتي كه نيازمند اصلاحات هست نبايد وارد شد، چرا كه نافي هويت اصلاحطلبانه خواهد بود. اصلاحطلبي يك گروه يا جمع نيست، بلكه يك فرآيند است و اگر يك ائتلاف مشخص به آن فرآيند كمك ميكند، حضور در آن ضروري است حتي اختياري هم نيست.
چه زماني امكان حضور با پرچم اصلاحطلبي و بدون ائتلاف با اعتدالگرايان فراهم ميشود؟
هرگاه خطر مشتركي كه كشور را تهديد ميكند، به طور نسبي رفع شود. اين فرايند هرچه جلوتر برود حتي موجب جدايي برخي از نيروهاي اصلاحطلب از يكديگر نيز خواهد شد.
آيا اعتدالگرايان ذيل اصلاحطلبي تعريف ميشوند يا چتر اعتدال فراتر از اصلاحات است؟
من نميدانم چرا اين همه دنبال اين هستيم كه يكي بيايد زير چتر ديگري يا برود بيرون. مگر اصلاحطلبان خودشان چادر مشخصي دارند كه دنبال اين ادبيات هستيم. اين نگرش خلاف منطق اصلاحطلبانه است. اصلاحطلبي فرآيندي است كه هركس فارغ از نامگذاري آن فرد يا گروه ميتواند در پيشبرد آن نقش ايفا كند. مساله چتر و چادر نيست مساله اصلي راهبرد و كنشي است كه جامعه را از اين وضع خطير نجات دهد.
در دور اول انتخابات مجلس ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگرايان (فهرست اميد) اكثريت كرسيها را به دست آورد. اگر همين اتفاق در دور دوم هم رخ دهد مديريت مجلس بايد به چه شكلي ميان گروهها تقسيم شود؟
نحوه انتخاب براي مديريت مجلس دقيقا بايد مبتني بر مفهوم و محتواي تفاهم پيش از انتخابات باشد. هرگونه كوششي براي ناديده گرفتن تفاهم پيش از انتخابات در انتخاب رييس مجلس؛ روند سياسي موجود را زمينگير خواهد كرد.
آيا امكان حفظ ائتلاف در تقسيم مديريت مجلس هم وجود دارد؟
امكان كه قطعا وجود دارد. هدف سياست ممكن كردن مطلوبهاست. ولي از منطق تفاهم پيش از انتخابات نبايد عدول كرد. در چنين چارچوبي هم تفاهمي صورت گيرد مفيد است.
آيا اصولگرايان معتدل كه در انتخابات مجلس دست همكاري به اصلاحطلبان دادند ممكن است دوباره به دامان تندروهاي جريان خود بازگردند؟
به لحاظ منطقي ممكن است، ولي چنين اتفاقي جز با كمك يا سياستهاي نادرست اصلاحطلبان محقق نميشود. نمونهاش همين نحوه ورود برخي افراد به بحث رياست مجلس است.
وضعيت آنها و آينده سياسيشان چگونه خواهد بود؟
دقيقا نميدانم. ولي اگر اصلاحطلبان مجبورشان نكنند به سوي تندروها نخواهند رفت.
آيا ميتوان گفت اصلاحطلبان سال ٨٨ به دلايل مختلف و فارغ از قدرالسهم تقصيرشان از حاكميت اخراج شدند؟
بله در واقع اين اتفاق رخ داد. ولي راي آقاي خاتمي در سال ١٣٩٠ و تعديل مواضع گذشته و نيز عملكرد وحشتناك دولت پيش در كنار فشارهاي بينالمللي و از همه مهمتر ماهيت حكومت كه نميتوانند واقعيات سياسي و اجتماعي را ناديده بگيرد، همه و همه دست به دست هم دادند تا از طريق خرداد ١٣٩٢ و اسفند ١٣٩٤ بازگشتي نسبي و دوفاكتوي (غيررسمي يا نيمه رسمي) آنان را شاهد باشيم. اين بازگشت بايد به شناسايي و حضور دوژوره (رسمي) تبديل شود تا بتوان از وضع فعلي خارج شد.
كسب دو پيروزي در انتخابات رياستجمهوري و مجلس شوراي اسلامي به معناي بازگشت اصلاحطلبان به حاكميت است؟
به نظرم پاسخ اين پرسش در قسمت پيش داده شده است. مساله از طريق پيروزي حل نميشود. همچنان كه اخراج آنها نيز به دليل شكست نبود كه قبلا نيز شكست خورده بودند. در آينده نيز مواردي از شكست را تجربه خواهند كرد. مساله اصلي نگاه دو طرف به يكديگر است. متاسفانه هنوز هم حل نشده است.
طرف مقابل در چه صورتي پذيراي اصلاحطلبان در قدرت خواهد بود و حاضر است آنها را بر سر سفره قدرت بپذيرد؟
اين مساله يك نوع بازي سياسي است كه به دو عنصر مربوط ميشود. اول قدرت طرفين، دوم نگاه هردو. اصلاحطلبان قدرت نامحدودي ندارند كه با هر نگاهي كه دارند پذيرفته شوند. طرف مقابل هم قدرت نامحدودي ندارد كه هر نگاهي را رد كند. لذا در شرايط بنبست هستيم و از اين جهت زمان به نوعي متوقف شده است. طرفي كه خود را قدرتمندتر و مسوولتر ميداند بايد ابتكار عمل را به دست گرفته و پا پيش بگذارد. البته اين كار سادهاي نيست، ارادهاي قوي ميخواهد، كه هنوز در هيچ يك از دو طرف ديده نميشود و منتظرند كه اتفاقي غير معمول رخ دهد تا از اين بن بست خارج شوند ولي معلوم نيست كه چنين اتفاقي كي رخ دهد يا اگر دهد به نفع آنان باشد.
او در پاسخ به پرسشهاي «اعتماد» ورود اصلاحطلبان به عرصه انتخابات بدون ائتلاف با ديگران را منوط به رفع خطرهايي ميداند كه در شرايط فعلي كشور را تهديد ميكند.
اصلاحطلبان از سال ٩٢ وارد يك ائتلاف عملگرايانه با افرادي شدند كه صبغه اصلاحطلبي به معناي عرف سياسي نداشتند. اين ائتلاف در سال ٩٤ هم به شكل ديگري رخ داد. نسبت چنين ائتلافي با هويت اصلاحطلبانه چيست؟
وقتي صفت يا قيد عملگرايانه را براي ائتلاف به كار ميبريد، گويي كه ائتلاف غيرعملگرايانه هم داريم. البته كه نداريم. به علاوه مگر مجموعه اصلاحطلبان يك خطمشي فكري كاملا شبيه يكديگر دارند كه اكنون در كنار هم هستند؟ حتي گروهي مثل جبهه مشاركت نيز نام خود را به دليل تنوع برخي نگاهها جبهه گذاشتند و هنوز خود را به مرحله حزبي رسيدن نميدانستند. اينكه چه گروههايي و با چه خطمشي فكري در كنار يكديگر قرار بگيرند، به وضعيت سياسي و نيز اهداف مرحلهاي آنها از اين وضعيت مربوط ميشود. هنگامي كه برخي نيروهاي تندرو ثبات جامعه را تهديد ميكنند، ائتلاف با نيروهاي مياني اصولگرايان نهتنها تعارض با هويت اصلاحطلبان ندارد، بلكه يك وظيفه اصلاحطلبانه است.
آيا اصلاحطلبان با ورود به چنين ائتلافهايي از هويت خود عدول كردهاند؟
هويت آنان عين حضور و حفظ اين ائتلافها تا هنگام رفع خطر مذكور از كشور است. اين پرسشها ناشي از يك نگاه ايدئولوژيك و بسته و نادرست به سياست است كه خود را در قالب چنين پرسشهايي بازتوليد ميكند. اگر چنين نگاه كنيم، در هيچ حكومتي كه نيازمند اصلاحات هست نبايد وارد شد، چرا كه نافي هويت اصلاحطلبانه خواهد بود. اصلاحطلبي يك گروه يا جمع نيست، بلكه يك فرآيند است و اگر يك ائتلاف مشخص به آن فرآيند كمك ميكند، حضور در آن ضروري است حتي اختياري هم نيست.
چه زماني امكان حضور با پرچم اصلاحطلبي و بدون ائتلاف با اعتدالگرايان فراهم ميشود؟
هرگاه خطر مشتركي كه كشور را تهديد ميكند، به طور نسبي رفع شود. اين فرايند هرچه جلوتر برود حتي موجب جدايي برخي از نيروهاي اصلاحطلب از يكديگر نيز خواهد شد.
آيا اعتدالگرايان ذيل اصلاحطلبي تعريف ميشوند يا چتر اعتدال فراتر از اصلاحات است؟
من نميدانم چرا اين همه دنبال اين هستيم كه يكي بيايد زير چتر ديگري يا برود بيرون. مگر اصلاحطلبان خودشان چادر مشخصي دارند كه دنبال اين ادبيات هستيم. اين نگرش خلاف منطق اصلاحطلبانه است. اصلاحطلبي فرآيندي است كه هركس فارغ از نامگذاري آن فرد يا گروه ميتواند در پيشبرد آن نقش ايفا كند. مساله چتر و چادر نيست مساله اصلي راهبرد و كنشي است كه جامعه را از اين وضع خطير نجات دهد.
در دور اول انتخابات مجلس ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگرايان (فهرست اميد) اكثريت كرسيها را به دست آورد. اگر همين اتفاق در دور دوم هم رخ دهد مديريت مجلس بايد به چه شكلي ميان گروهها تقسيم شود؟
نحوه انتخاب براي مديريت مجلس دقيقا بايد مبتني بر مفهوم و محتواي تفاهم پيش از انتخابات باشد. هرگونه كوششي براي ناديده گرفتن تفاهم پيش از انتخابات در انتخاب رييس مجلس؛ روند سياسي موجود را زمينگير خواهد كرد.
آيا امكان حفظ ائتلاف در تقسيم مديريت مجلس هم وجود دارد؟
امكان كه قطعا وجود دارد. هدف سياست ممكن كردن مطلوبهاست. ولي از منطق تفاهم پيش از انتخابات نبايد عدول كرد. در چنين چارچوبي هم تفاهمي صورت گيرد مفيد است.
آيا اصولگرايان معتدل كه در انتخابات مجلس دست همكاري به اصلاحطلبان دادند ممكن است دوباره به دامان تندروهاي جريان خود بازگردند؟
به لحاظ منطقي ممكن است، ولي چنين اتفاقي جز با كمك يا سياستهاي نادرست اصلاحطلبان محقق نميشود. نمونهاش همين نحوه ورود برخي افراد به بحث رياست مجلس است.
وضعيت آنها و آينده سياسيشان چگونه خواهد بود؟
دقيقا نميدانم. ولي اگر اصلاحطلبان مجبورشان نكنند به سوي تندروها نخواهند رفت.
آيا ميتوان گفت اصلاحطلبان سال ٨٨ به دلايل مختلف و فارغ از قدرالسهم تقصيرشان از حاكميت اخراج شدند؟
بله در واقع اين اتفاق رخ داد. ولي راي آقاي خاتمي در سال ١٣٩٠ و تعديل مواضع گذشته و نيز عملكرد وحشتناك دولت پيش در كنار فشارهاي بينالمللي و از همه مهمتر ماهيت حكومت كه نميتوانند واقعيات سياسي و اجتماعي را ناديده بگيرد، همه و همه دست به دست هم دادند تا از طريق خرداد ١٣٩٢ و اسفند ١٣٩٤ بازگشتي نسبي و دوفاكتوي (غيررسمي يا نيمه رسمي) آنان را شاهد باشيم. اين بازگشت بايد به شناسايي و حضور دوژوره (رسمي) تبديل شود تا بتوان از وضع فعلي خارج شد.
كسب دو پيروزي در انتخابات رياستجمهوري و مجلس شوراي اسلامي به معناي بازگشت اصلاحطلبان به حاكميت است؟
به نظرم پاسخ اين پرسش در قسمت پيش داده شده است. مساله از طريق پيروزي حل نميشود. همچنان كه اخراج آنها نيز به دليل شكست نبود كه قبلا نيز شكست خورده بودند. در آينده نيز مواردي از شكست را تجربه خواهند كرد. مساله اصلي نگاه دو طرف به يكديگر است. متاسفانه هنوز هم حل نشده است.
طرف مقابل در چه صورتي پذيراي اصلاحطلبان در قدرت خواهد بود و حاضر است آنها را بر سر سفره قدرت بپذيرد؟
اين مساله يك نوع بازي سياسي است كه به دو عنصر مربوط ميشود. اول قدرت طرفين، دوم نگاه هردو. اصلاحطلبان قدرت نامحدودي ندارند كه با هر نگاهي كه دارند پذيرفته شوند. طرف مقابل هم قدرت نامحدودي ندارد كه هر نگاهي را رد كند. لذا در شرايط بنبست هستيم و از اين جهت زمان به نوعي متوقف شده است. طرفي كه خود را قدرتمندتر و مسوولتر ميداند بايد ابتكار عمل را به دست گرفته و پا پيش بگذارد. البته اين كار سادهاي نيست، ارادهاي قوي ميخواهد، كه هنوز در هيچ يك از دو طرف ديده نميشود و منتظرند كه اتفاقي غير معمول رخ دهد تا از اين بن بست خارج شوند ولي معلوم نيست كه چنين اتفاقي كي رخ دهد يا اگر دهد به نفع آنان باشد.
گزارش خطا
آخرین اخبار