ناگفته های وزیر بهداشت دولت احمدی نژاد از روزهای وزارت و «عزل»
مرضیه وحیددستجردی وزیر دولت سابق در گفت و گو با سالنامه روزنامه اعتماد از روزها و ناگفته های «عزل» میگوید. او در این گفت و گو از روزهای آخر وزارتخانه گفته است و اختلافات و درگیری هایی که به اوج رسیده بود صحبت می کند. می گوید تصور این حجم از پیچیدگی را از محمود احمدی نژاد نداشته است و تصور نمی کرده است مردی که در سال های انتخابات مجلس ششم با او همکاری کرده بوده است و از او جز سادگی چیزی ندیده بود این بار تا این اندازه پیچیده شود. خودش را یک «احمدی نژادی» نمی داند و تاکید دارد که فقط اصولگراست و دغدغه سالهای وزارتش «سلامت» مردم بوده است و زمانی که حس کرد همین مولفه در حال «سیاسی» شدن است بالاخره ناامید شد.
وحید دستجردی در این گفت و گو می گوید: آنچه نباید به هیچ وجه سیاسی شود سلامت مردم است و اگر یک روز سلامت مردم سیاسی شد باید بگوییم که الفاتحه مع الصلوات/ بعد از عزلم هیچ دیدار یا تماسی با آقای احمدی نژاد نداشتم/ من معتقد هستم که برای منافع خودمان نباید دیگران را مورد ظلم قرار دهیم. معتقدم در جمهوری اسلامی باید فقیر و غنی، مسوول و غیرمسوول، بالا و پایین، آشنا و غریب دارای پست و تریبون و بدون تریبون و صندلی همگی در مقابل قانون و در نگاه حاکمیت یکسان باشند و یکسان با آنها برخورد شود/ من احمدی نژادی نیستم، برای اینکه اگر احمدی نژادی بودم الان در حلقه نزدیکان او می بودم که نیستم / برخی شب ها واقعا آنقدر دیر می شد که همان وزارتخانه می خوابیدیم. / در رسانه های دولتی ما را تخریب می کردند و اینگونه جلوه می دادند که ما ارز را گرفتیم اما صرف مقولات دیگری مثل لوزام آرایش کرده ایم / رییس سازمان غذا و دارو را خواستم و گفتم باید پاسخ بدهید که چرا ارز با اولویت بالاتر به دسته بیل، زین اسب و خوراک سگ داده می شود ولی به دارو داده نمی شود
گزیده ای از مهمترین صحبت های مرضیه وحید دستجردی در ادامه می آید:
*روزی که به وزارتخانه رفتم می دانستم که یک جاده هموار را پیش پا ندارم. جاده سنگلاخ و سختی بود. هم به جهت مسوولیت و هم به جهت مسائل حاشیه ای. اما در واقع ما از این آب و خاک هستیم. فرزندان این ملت هستیم و در مقابل این خاک و مردم مسوولیم. بنابراین به حد مسوولیت خودمان برای آبادانی و پیشرفت این کشور باید تلاش کنیم. اگر هم قرار است صدمه ای وارد شود بهتر است که به من مرضیه وحیددستجردی بخورد ولی صدمه ای به سیستم سلامت مردم، بهداشت آنها و خودشان وارد نشود. بنابراین زمانی که من پیشنهاد وزارت بهداشت را پذیرفتم با همین دیدگاه بود که پذیرفتم. دنبال این بودم که خدمت کنم. انگیزه دیگرم این بود که شاید این فرصتی که به یک زن در نظام جمهوری اسلامی داده شده شاید دیگر داده نشود. دوست داشتم از این فرصت استفاده بکنم تا نشان بدهم که زنان می توانند. می توانند اثرات ماندگاری هم داشته باشند. با توجه به انگیزه ای که آن زمان داشتم فکر می کنم اگر بازهم چنین اتفاقی بیفتد که امیدوارم دیگر نیفتد (خنده) بازهم قبول میکنم تا خدمت کنم.
*در مجلس ما در برابر نمایندگان قدیمی خیلی مشکلی نداشتیم. رسانه ها تا یک حدی شناخت داشتند و بسیاری از افرادی که در مناصب کلیدی کشور بودند با توجه به سوابق گذشته از من اطلاعات لازم را داشتند. بنابراین جاده شروع به کار ما برایمان جاده ناهمواری نبود. خب بنا هم بر این بود که یا رای بیاوریم یا رای نیاوریم. برای من هم فرقی نمی کرد و اگر رای نمی آوردم به کار قبلی خودم مشغول می شدم و اگر که رای می آوردم هم می دانستم که کار و مسوولیت سختی در انتظارم هست. بالاخره مخالفت هایی وجود داشت. آقایانی بودند که از قبل برای این کار صف کشیده بودند. در حالی که وقتی به من پیشنهاد کردند ابتدا نپذیرفتم.
*پیش بینی می کردم که ممکن است با آقای احمدی نژاد اختلاف سلیقه هایی وجود داشته باشد. ضمن اینکه کار سلامت مردم هم کار شوخی برداری نبود.
*من با آقای احمدی نژاد در دوره ای که کاندیداهای انتخابات مجلس ششم ثبت نام کرده بودند و کمپینی برای رقابت های انتخاباتی داشتند آشنا شدم. قبل از این، شناختی از آقای احمدی نژاد نداشتم. من نماینده دوره های چهارم و پنجم مجلس از تهران بودم. در دوره ششم هم ثبت نام کردم و از جمله سایر ثبت نام کنندگان هم آقای احمدی نژاد بود که با یکدیگر در یک لیست قرار داشتیم. در برخی جلسات آن زمان ایشان را دیده بودم و بعد هم که هر دو رای نیاوردیم.
*از همان ابتدای شروع به کارم برای من روشن شد که بالاخره یکسری مسائلی وجود دارد که من و رییس جمهور روی آنها توافق نداریم. ولی همیشه این فکر را می کردم که من وزیر این دولت و کابینه هستم و باید از رییس خودم تبعیت داشته باشم و نسبت به آن چیزی که ایشان به من اعتماد کرده و مرا در این سمت سنگین قرار داده است باید صفا، صداقت و وفاداری را از خودم نشان بدهم. اما خب من هم اصولی دارم و به اصولی پایبندم و این اصول را زیر پا نمیگذارم. نهایت تلاشم را کردم که نه درگیری ایجاد شود و نه کار به جای باریک بکشد. شبانه روزی تلاش کردم تا اینگونه نشود.
*برخی شب ها واقعا آنقدر دیر می شد که همان وزارتخانه می خوابیدیم سلامت و جان مردم شوخی نیست. زمانی که درگیری ها شدیدتر شده بود پیش خودم می گفتم یک وقت خدایی نکرده به خاطر اینکه مخالفت ها با من است روی سلامت مردم تاثیر نگذارد. وقتی به ما بودجه، امکانات و ارز نمی دادند مستقیما ضررش به مردم می خورد و از این بابت خیلی احساس ناراحتی می کردم. گاهی آن اواخر سرم را روی مهر می گذاشتم از خدا می خواستم که خودش این قضیه را ختم به خیر کند که اگر ماندن من میسر نیست با آبرو بروم که الحمدلله همین شد.
*آنچه نباید به هیچ وجه سیاسی شود سلامت مردم است و اگر یک روز سلامت مردم سیاسی شد باید بگوییم که الفاتحه مع الصلوات. در این قضیه دیگر نمی شد شوخی کرد. من نمی توانستم برخی مسائل را بپذیرم. بالاخره باید در آن شرایط تحریمی سخت، داروی مردم را تهیه می کردم. نمی شد که مردم بدون دارو بمانند. کسی که بیماری قلبی دارد با دارو زنده است و اگر دارو به او نرسد از دنیا می رود. اگر کسی که سرطان دارد یا بیماری خاص دارد دارو نداشته باشد نمی تواند ادامه بدهد. اگر ارز بخواهد صرف چیزهای دیگر بشود این مشکلات اوج پیدا می کند. به من ارز نمی دادند یا وقتی که می رفتم و اعتراض می کردم جدی به این قضیه نگاه کرده نمی شد. حتی برخی صحبت ها از گوشه و کنار به من می رسید که می شنیدم سفارش می کنند به من بودجه ندهند. می خواستند مرا با اینگونه کارها تحت فشار قرار بدهند.
*شاید یکی از گزینه ها این بوده باشد که خودم استعفا کنم و شاید هم می خواستند آنقدر در کارم ناموفق شوم که مجلس سوال و استیضاح کند. بالاخره برای مجلس سلامت مردم مهم است و نمایندگان هم سلایق و ارتباطات مختلفی دارند.
*در رسانه های دولتی ما را تخریب می کردند و اینگونه جلوه می دادند که ما ارز را گرفتیم اما صرف مقولات دیگری مثل لوزام آرایش کرده ایم.
*در حالیکه ارز وزارت بهداشت از منشا بانک مرکزی به دارو تخصیص داده می شود. اگر کسی هم به لوازم آرایشی ارز می داد از بانک مرکزی و خود جریانات دولتی بود. دعوای ما همیشه این بود که چرا ارز به ما داده نمی شود اما به جاهای دیگر داده میشود. تخریب واضح از یک کانال صددرصد دولتی شروع شده بود. همان روزها بود که من دیدم واقعا هیچ تاخیری جایز نیست. رییس سازمان غذا و دارو را خواستم و گفتم باید پاسخ بدهید که چرا ارز با اولویت بالاتر به دسته بیل، زین اسب و خوراک سگ داده می شود ولی به دارو داده نمی شود. بعد هم رییس بانک مرکزی تایید کرد که ارز به لوازم آرایشی اختصاص داده شده است. چرا سلامت که از همه چیز مهمتر است در اولویت نبود؟ بالاخره این ها فریادهای آخری بود که از ما در وزارت بهداشت درآمد.
*من انتقاد کردم که چرا ارز به ماشین پورشه و لوازم آرایش داده می شود اما به ما نه؟ رفتم لیست اختصاص ارز را از بانک مرکزی گرفتم و دیدم که یکی دو شرکت که در واقع یکی دو کمپانی لوازم آرایش است ده ها میلیارد ارز گرفته بود. در آن شرایط چندین ماشین پورشه وارد کرده بودند. البته حرف و حدیث پشت این مساله خیلی زیاد بود ولی چون من فقط وزیر بهداشت بودم و در حلقات مختلف سیاسی و اقتصادی نبودم و فقط اطلاعات وزارتخانه خودم را داشتم در جریان اینگونه کارها نبودم. من یادم می آید که خودم ظرف چند ماه 19 بار بانک مرکزی رفتم. معاون غذا و داروی من هر هفته سه مرتبه می رفت. مدیرکلش روزی سه بار می رفت.
*فکر می کردم زمان عزلم باید روز پنجشنبه صورت بگیرد که مجلس هم تعطیل باشد که تذکری داده نشود.
*بعد از عزلم هیچ دیدار یا تماسی با آقای احمدی نژاد نداشتم.
*من احمدی نژادی نیستم. برای اینکه اگر احمدی نژادی بودم الان در حلقه نزدیکان او می بودم که نیستم. اگر احمدی نژادی بودم اصلا عزل نمی شدم. در اینکه شکی نیست.
*در مورد اصولگرایی باید بگویم که من کلمه اصول را به معنی مبانی می دانم. افرادی که به مبانی معتقد هستند و از این شاخه به آن شاخه نمی پرند از نگاه من اصولگرا هستند. افرادی که اساس کشور برایشان مهم است. مبانی اساسی کشور هم این است که ملت و مردم ما در آسایش و رفاه باشند و راضی باشند. علاوه بر این رضایت مردم، ما باید یک کشور آبادی داشته باشیم که آینده کشور هم روشن باشد و مردم نسبت به آینده فرزندانشان احساس امید و نشاط داشته باشند. بعد هم مسائل اعتقادی و اخلاقی ما هم مطرح است. اگر این مبانی و اصول رعایت شود فکر می کنم اصولگرا هستیم. اصول یعنی این مسائل که ما مردم، کشور و اعتقادات خودمان را همگی با هم داشته باشیم. در این صورت اصولی هستیم. اینکه از این شاخه به آن شاخه بپریم و برای رای آوردن مطابق با نظر برخی افراد صحبت کنیم را قبول ندارم.
*من معتقد هستم که برای منافع خودمان نباید دیگران را مورد ظلم قرار دهیم. معتقدم در جمهوری اسلامی باید فقیر و غنی، مسوول و غیرمسوول، بالا و پایین، آشنا و غریب دارای پست و تریبون و بدون تریبون و صندلی همگی در مقابل قانون و در نگاه حاکمیت یکسان باشند و یکسان با آنها برخورد شود. تبعیض و ظلم به هیچکس نباید روا شود؛ الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم. من فکر می کنم اصولگرایی این معنا را دارد. من خودم را مسلمان می دانم و فکر می کنم باید مبانی ما مسائل اعتقادی و اخلاقی و انسانی باشد. البته ما خودمان سعی کردیم که تشکلی از خانم های اصولگرا داشته باشیم و تشکلی به نام جبهه متحد زنان اصولگرا و کارآمد داریم که تلاش می کنیم خودمان این کار را جلو ببریم. ما با خودمان گفتیم که اگر بخواهیم یک حرف درستی را بزنیم باید بیاییم و تشکلی از زنان ایجاد کنیم و آنچه می خواهیم ببینیم ایجاد کنیم.
*در مجالس چهارم و پنجم قوانین بسیار خوبی در حوزه زنان داشتیم. اصلاح قانون حضانت، قانون طلاق، قانون اجرت المثل مهریه، مساله احتساب مهریه به نرخ روز و کار نیمه وقت زنان پلیس زن، قاضی مشاور زن را آن زمان تصویب کردیم. یک علتی که ما در مجالس چهارم و پنجم موفق بودیم این بود که ما از ظرفیت خود زنان استفاده می کردیم. تمام طرح ها و لوایح را به دقت بررسی می کردیم. روی خود نمایندگان مجلس هم کار می کردیم. با آنها بحث می کردیم تا مجابشان کنیم. در طرح هایی که برای زنان می دادیم به عنوان طراح امضای خود آقایان را می گرفتیم تا خودشان شریک و سهیم باشند. علت اینکه رای هم می آورد این بود که خود مردان هم رای می دادند. اگر هم می خواستیم که طرحی رای بیاورد از دو سه هفته قبل همسران نمایندگان را توجیه می کردیم تا آقایان نمایندگان را توجیه کنند که به این طرح ها رای بدهند. ما این کارها را می کردیم که می توانستیم موفق باشیم.
*ما به آقای روحانی هشت دور، یعنی هشت سال پشت سر هم به عنوان نایب رییس اول مجلس رای دادیم. بنابراین ایشان کسی بود که ما به او اعتماد کردیم و رای دادیم. ایشان هم به ما در آن زمان لطف داشت. امیدوارم امروز هم همان رویه و همان اخلاق و همان بردباری را نسبت به مردم و سایر گروه ها داشته باشند.
گزارش خطا
آخرین اخبار