سحرقریشی: هنوز سینمای ایران را نمیشناسم!
شرق به بهانه نمایش دو فیلم «آبنبات چوبی» و «رسوایی ٢» در جشنواره فیلم فجر با سحر قریشی به گفتوگو نشست:
فيلم «آبنبات چوبي» میان كارهايتان چه جايگاهي
دارد؟
جايگاه ويژهاي. چون به نقشم بسیار علاقهمند بودم و كليت فيلم را
خيلي دوست داشتم. ضمن اینکه از نگاه آقاي فرحبخش و فيلمهايي كه خودشان تاکنون
كارگرداني كردهاند خوشم میآید.
شما فيلمهاي مختلفي بازي كردهايد؛ اينطور
جا افتاده كه شما علاقهمند به حضور در سينماي بدنه و گیشهپسند هستید اما بعضي از
كارهاي شما فيلمهاي ضعيفي بودند و من به عنوان مخاطب حرفهای سینما هم آن فیلمها
و هم حضورتان را اصلا نپسنديدهام. چرا در اين فيلمها بازي
كردهايد؟
حدود شش سال است كه در اين حرفه هستم و تاکنون متأسفانه مشاوره
خوبي براي انتخاب نقشهایم نداشتهام. كمي هم بدشانسي آوردم. چون اوایل که شروع به
بازی کردم واقعا نميدانستم معيار انتخاب نقشها بر چه پایهای صورت میگیرد. بعد
هم برخی از فیلمهایم دير اكران شدند؛ يعني در سال خودش و بهموقع فرصت اکران پیدا
نکردند. حداقل چهار فيلم سينماييام توقيف شد يا موقعيت اكران پیدا نکرد.
اصولا مشاورانتان دراین مدت چه توصیههایی به
شما میکردند؟
مثلا مشاوري داشتم كه میگفت چون در تلويزيون اجازه فعاليت
نداري، تلهفيلم را جايگزين كن كه همسنوسالهایت تو را ببينند! درصورتیکه زماني
كه در سریال «دلنوازان» بازی میکردم، آقاي حسین سهيليزاده گفتند تلهفيلم بازي
نكنيد. چون ضربهاي براي بازيگر است. سپس من چندين تلهفيلم رد كردم و حتی چند
فيلم سينمايي را. از مقطعي ديگر مشاوراني ديگر به من گفتند اشتباه ميكني كه
تلهفيلم بازي نميكني! اما الان فهمیدم چقدر بد بود كه اين كار را كردم. از
خيليها كه نظرشان را ميپرسم، ميگويند تو بد بازي نكردهاي، فيلمها در كل بد
بودند. حتما میدانید كارگردانهاي تازهکار كه ميخواهند وارد سینما بشوند از
تلهفيلم شروع ميكنند و اين مسئله به کسب تجربهشان کمک میکند. به زودی هم قرار
است تلهفيلمي از من پخش شود كه سه سال قبل بازي كردهام. خب آن زمان آدم ديگري با
تفكر ديگری بودم و امروز آدم دیگری شدهام. خوشبختانه الان از افراد بهتري مشاوره
ميگيرم و مسيرم تغيير كرده. اما اين مسئله ضربه به من میزند كه امسال فيلمي
مانند «آبنبات چوبي» را بازي كردهام و قرار است اتفاقات خوبي برايم رقم بخورد،
اما يكباره تلهفيلمي از من اكران ميشود كه سه سال پیش که سن و تجربه كمتري داشتم،
بازی کردم. طبیعتا آن فيلم اكران شود، باعث ميشود فيلمي كه الان بازي كردهام را
به بحران دچار کند.
در فيلم «شیفت شب» خانم کریمی هم بازي كردید.
مشاورانتان سفارش بازی در این فیلم را به شما داده بودند؟
از زماني كه به
سينما و تلويزيون علاقهمند شدم خانم نيكي كريمي ستاره من در زندگي شخصيام بود.
آرزويم بود كه روزي با ايشان و در کنارشان بازي كنم. اما تقدیر اینگونه رقم خورد
که ايشان در جايگاه كارگرداني قرار بگیرند و من مقابل دوربین خانم کریمی بازی کنم.
هرچند نقشم خيلي كم بود اما حاضر بودم در نقش كمي حضور داشته باشم تا به مخاطبان
ثابت كنم سحر قريشي ميتواند در اين جنس فيلمها هم حضور داشته باشد. چون علاقهام
به اين سمت است. اما متأسفانه تبليغ چنداني روي من نشد تا بازيام ديده شود. ضمن
اینکه چند سكانس بازيام هم حذف شد كه کمی دلگير شدم.
حتي براي بزرگترين بازيگران دنيا هم چنین
اتفاقی ميافتد؛ مخصوصا روي ميز تدوين که گاهی پلانهای خوبشان حذف میشود. چون خود
بازيگر تصور ديگري از بازياش دارد ولی كارگردان يا تدوينگر به اين نتيجه ميرسند
كه اگر این پلانهاحذف شوند برای کلیت فیلم بهتر است؛ اين يك رويه
است.
صددرصد. به نظرم فيلم متعلق به كارگردان و تهيهكننده است. من به
عنوان بازيگر چون نقش كوتاهي داشتم علاقه داشتم اتفاقي بيفتد كه ديده شوم. درهرحال
«شيفت شب» را دوست داشتم.
در مصاحبه با خانم کریمی درباره فیلم «شیفت شب»
گفتم با وجود اینکه سحر قریشی به نظر میرسد یا استعداد ندارد يا تاکنون درست
راهنمايي نشده، ولی در این فیلم بازی قابل قبولی داشت. اما دوست دارم الان مبحثی
را مطرح کنم که چندی پیش واکنشهای زیادی را برانگیخت و خودم هم نسبت به این مسئله
معترض بودم و آن هم حضورتان در برنامه «دید در شب» بود. وقتی مصاحبهتان با آقاي
رشيدپور را ديدم ناراحت شدم. اصلا چرا آنگونه به پرسشها پاسخ دادید؟ و اصلا چرا
اجازه دادید این نوع سؤالات از شما پرسیده شود؟ دستکم اگر به آن پاسخها اعتقاد
داشتید، چرا نتوانستید گفتوگو را کنترل کنید؟ اصلا چرا در آن برنامه شركت
كرديد؟
من تاکنون درباره این مسئله واکنشی نشان ندادم و اولينبار است كه
واقعيت را فقط به شما ميگويم. حدود سه هفته مصاحبه حضوري در اين برنامه را به دلیل
مشغله كاري و اينكه اصلا نمیدانستم روند برنامه چیست رد كردم. تا اینکه يكي از
دوستان با من تماس گرفت و اصرار كرد كه در اين برنامه شركت كنم. من هم پاسخ دادم که
برنامه «ديد در شب» متعلق به پيشكسوتان است نه مني كه فقط پنج سال وارد سينما
شدهام و هنوز هيچ چيز نميدانم. خلاصه در شلوغترين زمان كاريام در اين برنامه
حضور یافتم. به من گفتند بايد خيلي روراست باشي. قسمتهاي قبلي اين برنامه را هم
نديده بودم. تنها تكههايي از برنامه آقاي اكبر عبدي را براي من در زمان گريمشدنم
گذاشتند که من فقط صداي آنها را میشنيدم. بعد وارد برنامه شدم و از آقاي رشيدپور
خواستم سؤالات را به من بگوید تا خودم را آماده كنم. ایشان گفتند روند برنامه
اینگونه است که سؤالات را از قبل به مصاحبهشوندگان اعلام نمیکنیم. درنهایت آقای
رشیدپور سؤالات را هم به من ندادند.
با همه این مسائل اصلا چرا قبول کردید که باز
هم در برنامه شرکت کنید؟
ميتوانستم قبول نكنم كه در اين برنامه حضور
داشته باشم. اما ديدم چيزي ندارم كه بخواهم پنهان كنم. بدون اينكه بخواهم ادعايي
داشته باشم كه چه كسي هستم، دوستانم به من ميگويند تو که الان بازیگری و
شناختهشده با سحري كه قبلا بازيگر نبودی، هیچ فرقي نكردهاي و فقط در زندگي خودت
مديرتر شدی. بههرحال در برنامه شرکت کردم و به سؤالات هم صادقانه پاسخ دادم. بعد
از آن برنامه يكسري افراد از حسادت زيادي كه داشتند علیه من جوسازي كردند.
درحالیکه خيلي از پيشكسوتهاي ما در آن برنامه حضور داشتند و بسیاری از افراد را
نشناختند و البته آنها زورشان رسيد كه قسمتهايي از برنامه را حذف كنند! اما من
زورم نرسید. حالا اينكه آقاي كاپولا را نمیشناختم حداقل براي من اتفاق مهمي نيست.
من هنوز كل سينماي ايران را نميشناسم چه برسد به فیلمسازان خارجی. چون سوادش را
ندارم كه بگويم ديگران را نقد كنم يا نظري درباره فردي بدهم كه در آن طرف دنيا
زندگي ميكند. منتها درباره رئیسجمهور قبلی نظر دادم. چون وقتی عكس رئيسجمهور را
به من نشان دادند، احساس واقعيام را بیان کردم. افرادي كه پاسخهایم را گوش
دادند، متوجه شدند که گفتم درباره آقای احمدینژاد از نظر جايگاه اجتماعيشان نظر
نميدهم و براي من مثل يك میهمان سر صحنه بودند اما خيلي انرژي داشتند. اين نگاه
گرایش من به چپ و راست را نشان نميدهد. اصلا دنبال سياست نيستم. من هنرمندم و خدا
من را هدايت ميكند و باور کنید که معتقدم معجزهوار به اين جايگاه رسيدهام. اصلا
به نظرم همه بازيگران ما جايي كار خوبي کردند كه به جايگاه كنونيشان رسيدهاند.
اگر ادعا كرده بودم كه دکترا در زمینه فلان رشته دارم، آنوقت میتوانستند به من
حمله کنند. اما من ادعايي نكردم و بارها در برنامه تكرار كردم كه با تست بازيگري
وارد دنیای تصویر شدم و تازه پنج سال است كه در سينما هستم. بعد از اينهمه فيلم،
امسال دو فیلم «آبنبات چوبی» و «رسوایی ٢» به بخش مسابقه سینمای ایران (سودای
سیمرغ) راه یافت و البته هيچ توقعي ندارم. الان شايد بيشترين اتفاقي كه ميتواند
براي من بيفتد اين است كه مردم و منتقدان روي شخصيت من نظر بدهند. اما شخصيت من
درون من است. شايد بخواهيد خود سحر قريشي را بشناسيد و اين فرق ميكند با جايي كه
از من سؤال بپرسيد و من جواب بدهم. سؤال و جواب هم يكسري محدوديت دارد. من آدم
دروغگويي نيستم و مثل بعضيها نبودم كه يكسري ديالوگ را از قبل حفظ كرده باشم و
هرجا هم كه گير كردم به اين و آن ربط دهم. من گفتم با بچههاي متولد ١٣٦٦ فرقی
ندارم. من هم خيلي از چيزها را نميدانم. اما اين شغل من است نه شخصيتم. اطلاعاتم
درباره شغلم همينقدر است. چون كاپولا را نشناختهام نشاندهنده بيسوادي من نيست.
اتفاقا همین مسئله، انگيزهاي براي من شد تا رشته كارگرداني را در دانشگاه ادامه
دهم. خداوند متعال تابهحال هيچ اتفاق بدي را بيحكمت برايم پيش نياورده. چون خودم
را به خدا واگذار ميكنم و از خدا فقط سلامتي خانواده و عزت ميخواهم. زماني شده كه
در پروژهای بازي كردهام به نيت فرد دیگر كه پول قراردادم را به او بدهم تا راحت
زندگي كند. من طبع بلندی دارم. اینجا از خودم تعريف ميكنم. چون خيليها نميدانند
من چه كسي هستم. درباره من خيلي منفي نوشتهاند. بعد هم در یکسری از نشریات زرد
برخی از عوامل به خاطر فروش فيلمشان من را هم شوهر دادهاند! وقتي هم شكايت
ميكنم ميگويند شش ماه طول میکشد! آنوقت رها میکنم. چون باید شش ماه اعصابم خرد
شود.
اصلا اولویتتان برای بازیکردن، چه فیلمهایی
است؟
الان ميخواهم بگويم انتخاب فیلمها از نظر سحر قريشي، فيلمهايي
مثل «شيفت شب» و «آبنبات چوبي» است. بهصراحت میگویم تمام سوپراستارهاي ما كه الان
در فيلمهاي هنري يا با كارگردانان خوب بازي ميكنند، روزي در فيلمي بازی کردند مثل
همه فيلمهايي كه من بازي کردم... اما الان فراموش شده. چرا؟ چون جوسازي غلط شده؛
مثلا هر كسي سر صحنه سالاد بخورد ميگويند فرهيخته است. من اين را كاملا ميبينم.
ميخواهم مردم ببينند ويتريني كه برخیها برای خودشان ميسازند واقعي نيست. من
نخواستم براي خودم ويترين بسازم. ويترينساختن برای خودم نسبت به دستمزدي كه
ميگيرم کاری ندارد. ميتوانم براي شركت در مراسمها، ماشين اجاره كنم كه دنبالم
بيايد ولي مثل بقيه با صدابردار و دوستان ميآيم و ميروم.
برايم جالب است كه ميگويند شما باديگارد
داريد؟
من شخصا بادیگارد ندارم اما مراسمهايی که توسط ارگانها دعوت
ميشويم به دلیل هجوم افراد، خود آن مراسم باديگارد تعيين ميكند كه به بازیگران زن
آسيبي نرسد. بعضيها اطلاع ندارند و نميدانند كه در چنين مراسمي گاهي افرادي براي
عكسگرفتن، خيلي به ما نزديك ميشوند و ما بايد فردا جوابگو باشيم چون میپرسند
اين فرد كيست.
در واقع براي حفظ شئونات باديگارد در
اختيارتان ميگذارند؟
بله کاملا. بعضيها دفعه اولشان است و بلد نيستند.
چندي قبل در مشهد بوديم و ١٥ باديگاردي كه در اختيار من و همکارانم بودند واقعا كم
بودند. هجوم جمعيت خيلي زياد بود. جمعيت حتي پسرها را اذيت ميكرد و ما باید
باديگارد داشته باشيم. درحالیکه شخصا احتياجي به باديگارد ندارم. اتفاقا در سریال
«دلنوازان» كه بازي كردم و مردم من را شناختند بهراحتی میان مردم بودم. اين
جوسازيها و ويترينساختنها ارزشی ندارند. بازيگراني هستند كه حاضرند براي فلان
جشن چند ميليون خرج كنند تا ويترين سوپراستارانهاي براي خودشان بسازند. من مثل
بچههاي همسن خودم هستم و مخارج خانوادهام را تأمين ميكنم. من حتی از زمانی که
بازيگر شدم با خانوادهام زندگي ميكنم درحاليكه ميتوانم بهتنهايي زندگي كنم.
اين عزت را خداوند به دلیل اين كار خوب من ميدهد كه با خانوادهام هستم.
با همه این توضیحات چرا اجازه دادید درباره
زندگی خصوصیتان در برنامه «دید در شب » از شما سؤال شود ؟ یادم میآید یک بار در
برنامه تلویزیونی یکی از مجریان سؤالی از زندگی خصوصی آقای رشید پور پرسید و ایشان
واکنش نشان دادند.
بله. در برنامه «ديد در شب» سؤالي خصوصي از من پرسيدند
كه ميتوانستم جواب ندهم. اما درصد زيادي اين سؤال را پرسيده بودند و من به احترام
درصدي از كساني كه اين سؤال را داشتند و البته طرفدار من بودند اين جواب را دادم كه
هر خانم يا آقايي در هر سن و جايگاهي بايد در رابطهاي باشد كه شايد به نتيجه برسد
و ازدواج كند. براي من دنيا به آخر نرسيده. در سن كم براي ازدواج انتخاب شدم و الان
بايد انتخاب كنم و اينكه اگر با كسي آشنا هستم، بلدم مسير را جوري انتخاب كنم كه
كسي متوجه نشود. مثل خيليها كه ازدواج كرده و جدا شدهاند و اين اتفاقات هم عمومي
نشده. من روراست هستم و دستم در دست مردم است. اين اتفاق شايد براي هر خانوادهای
بيفتد كه طلاق بگيرد و با فرد جديدي آشنا شود. من اگر ازدواج كنم حداقل با مجلات
معتبرتر صحبت یا در اينستاگرام خودم اعلام ميكنم. حتي نام نامزدي را آقاي رشيدپور
روي من گذاشت؛ اما به نتیجه رسیدم که اشتباه كردم و گفتم ديگر اجازه نميدهم كسي از
زندگي من چيزي بداند. از طرفدارانم هم عذرخواهي ميكنم چون خواستم با آنها صميمي
باشم.
چرا با هر نشریهای گفتوگو
میکنید؟
وقتی میگویم مصاحبه نمیکنم، پيامكهاي زشتي از بعضي
خبرنگاران دریافت میکنم! من ميخواهم آرامش داشته باشم. دوستان لطفا از من دلگير
نباشيد. چون از مصاحبههاي من سوءاستفاده شده. نقلقولهای غیرواقعی از من تیتر
میزنند. الان در حال خوبي نيستم. بههمیندلیل وقتي مؤدبانه ميگويم فعلا مصاحبه
نميكنم، فردا تيتر منفي علیه من میزنند. واقعا نمیدانم چرا با من اینجوری رفتار
میکنند. مگر من با کسی پدركشتگي دارم؟ چرا بايد اعصاب خودم را به هم بريزم؟ از من
تلفنی پرسيدند شنيدهايم شما نماينده مجلس شدهايد؟ من هم پاسخ دادم نه و خنديدم و
تلفن را قطع کردم. بعد متوجه میشوم خندههاي من را هي تكرار كردند و در برنامهاي
در فلان كانال تلگرامی گذاشتند. آخر اذیتکردن هم حدومرزی دارد. همه اينها گناه
است. از وقتي اسمها را عوض كردهاند راحتتر گناه میکنند.. اگر بخواهم شكايت کنم
خيلي خوب بلد هستم. از سویی من هم میتوانم به صورت غيرقانوني اين افراد را پيدا
كنم. آنقدر قدرت دارم كه بتوانم اين افراد را از كارشان پشيمان كنم. اما به خدا
سپردم. چون میدانم روزی چوب اين كارها را ميخورند.
چرا در فیلم «رسوایی ٢» بازی
کردید؟
فيلم «رسوايي ١» را ديده بودم و فكر ميكردم «رسوايي ٢» هم در
ادامه آن است. گفتم اگر اينطور است بهتر است الناز شاكردوست بازي كند. ولی بعد
دیدم فقط يك تشابه اسمي است و قصه متفاوتي دارد. در این فیلم نقش خبرنگار را داشتم
و چیزی نبود كه دوست نداشته باشم. آقاي دهنمكي هم از نظر من كارگردان بدي نيست.
اين نگاه شخصي من است. فيلمهايي كه تابهحال كار كردهاند مردمپسند بوده و چون
خودم مردمي هستم احساس كردم اين فيلم بيننده بيشتري دارد و شايد از نگاه
كارگردانها و منتقدان درست نباشد. نگاه من به آقاي دهنمكي فقط نگاه بازيگر و
كارگردان است. نقشي كه به من پيشنهاد شد و همكاري با اين عوامل حرفهاي را دوست
داشتم. تجربه خوبي هم نسبت به كارگرداني ايشان پیدا کردم و تابهحال با اين حجم
سنگين پشت صحنه بازي نكرده بودم؛ مثلا من شش دوربينه كار نكرده بودم یا با آقاي
فرشاد گلسفيدي كاركردن واقعا تجربه خوبی بود.
اصلا هدفتان از بازيگري چيست؟ ميخواهيد در
سینما به چه چيزي برسيد؟
واقعيت اين است كه فيلم «آبنبات چوبی» در
جشنواره موقعيتي بود كه آقاي فرحبخش براي من فراهم كرد كه از ایشان بسیار تشکر
میکنم. خودم خواستم نقش «نگين» را بازي كنم. ميخواستم فضايي را نشان دهم كه بگويم
اگر موقعيتش باشد ما هم ميتوانيم. اصلا میدانید چرا در سینمای ما اغلب نقش دختر
٢٧ ساله را به زن ٣٥ ساله ميدهند تا بازي كند؟ چون آن بازیگر در فيلم ديگري موفق
بازي كرده بوده. اميدوارم از اين فيلم به بعد اين اتفاق براي من بيفتد که نقش
دختران ٢٧ ساله را هم به من بدهند تا بازی کنم. در برنامه «ديد در شب» هم گفتم
يكسري «کَست»ها دورهمي شده و بابت يك فيلم كه بازي كردم تلفنی داشتم كه از من
خواستند تو كه در دورهمي نبودي اين نقش را بازي كن! برايم جالب بود كه آقاي منوچهر
هادي با من تماس گرفت و از من خواست در فیلم «كارگر ساده نيازمنديم» بازي كنم. با
اولين پلانی كه بازي كردم نگاه رضايتآمیز را در چشم فيلمبردار ديدم كه انشاءالله
فیلم براي جشنواره فیلم فجر سال بعد اكران خواهد شد. امسال هم ميخواهم با توكل بر
خدا صبوري كنم. با توجه به اينكه حمایت خانوادهام را دارم حاضرم سختي بكشم اما
فيلم بد بازي نكنم. اميدوارم اين اتفاق بيفتد و خدا من را كمك كند كه شرايط برايم
سخت نباشد. چون نگاه مردم به ماست و توقع مردم ويترين را براي ما سنگينتر ميكند؛
مثلا من اگر با لباسی سادهتر بيرون بروم تعجب ميكنند و حتما توقع بنز را از ما
دارند. اگر مردم اين فضا را از ذهنشان بيرون كنند دیگر بازيگر دچار بحران نميشود.
خدا را شكر ندار نيستم، اما ويترينسازي را هم دوست ندارم. چون اعتقادی ندارم. اما
به خودم قول دادهام كه مقداری صبورتر باشم و مشاورانم را عوض كنم. چون بعضي
مشاوران به من ميگفتند تو بايد فيلمي بازي كني كه فروش داشته باشد. در پنج سال
گذشته فيلمهايي را كه دوست داشتم بازي نكردم. امسال سه فيلم بازي كردم كه دوستشان
داشتم؛ «كارگر ساده نيازمنديم»، «آبنبات چوبي» و «شیفت شب». اگر در فیلمهایی که
دوست نداشتم بازی کردم چون مجبور شدم بازي كنم. انشاءالله در وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی اتفاقي بيفتد كه به هر كارگرداني اجازه كار ندهند يا نگذارند هر تلهفيلمی
به فیلم سينمايي تبدیل شود. این را میدانم که در مسيرم اشتباهات زيادي کردهام و
اميدوارم تا جشنواره بعدی، با سحر دیگری مواجه شوید.