بادامچیان:دستهبندیهاازدورهاحمدینژادشروعشد
اسدالله بادامچیان که برخی او را چریک اصولگرایان قدیمی می دانند،برای هر سوال کلی خاطره داشت که بیان آنها مرور تاریخ انقلاب است.
در این گفت وگو از روحانیونی گفت که به جای مبارزه، به انقلابیون می گفتند «ما برای شما دعا می کنیم!» یا ملی گرایانی که با انقلابیون شرط می کردند که در راهپیمایی شرکت می کنیم که مرگ بر سلطنت داده نشود.
با عضو قدیمی حزب موتلفه در کافه خبر درباره تقابل برخی روحانیون با امام و تضعیف نگاه امام خمینی توسط این جریان به گفت و گو نشستیم.
***
در جریان های مقابل خط امام خمینی(ره)، با جریان بنی صدر، منافقین، نهضت آزادی و روحانیون غیر معتقد به شیوه های انقلابی امام مواجه ایم. 3 دسته اول، تکلیفشان مشخص است؛گروه چهارم اما این طور نیست و در بخشی از روحانیت این تلقی را به وجود آورده است که جریانهای به موازات جریان انقلاب اسلامی شکل گرفته که به دنبال ترویج نوع خاصی از حکومت داری هستند که مخالف با نگاه امام است.
امام خمینی(ره) یک تفکر روشن دارد که منطبق با متن اسلام فقاهتی و ولایتی است. امام این نگاه را از سال 41 مطرح کرد. با این نگاه از همان زمان همه مخالفت شد. البته موافقت هم بود. توده عادی مردم به تعبد به دنبال امام رفتند و گفتند امام مرجع تقلید است.
مخالفین امام چند دسته بودند؛ یک گروه استکبار بود، یک بخش دربار بود، یک سری هم اساتید دانشگاه غرب زده بودند که نمونه بارزش بازرگان بود. در آن دوران[رژیم پهلوی و بعد از انقلاب سفید شاه] یک اعلامیه منتشر شد که در آن نامی از امام و روحانیت نیست. در آن نامه خطاب به امام می گویند:«چرا دنبال قضایای انجمن های ایالتی و ولایتی می روید؟ بروید سنگ انتخابات را به سینه بزنید. همان طور که آقای مصدق رهبر واقعی همه مردم ایران این کار را کرد!» می گفتند امام چرا این کارها را می کند؟
گروه دیگر در مقابل نهضت امام، متحجران بودند؛ این دسته هم در درون خودشان 7-8 دسته بودند.یک گروه بودند که هر قیامی در دوران غیبت امام زمان(عج) را حرام می دانستند و می گفتند شما زورتان نمی رسد! الان دوران تقیه است. امام در مقابل اینها تعبیر جالبی داشتند فرمودند: «امروز تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب.»
یک تیپ[از روحانیون] آدم های عافیت طلب بودند که نمی خواستند دنیای شان را از دست بدهند. روحانیونی بودند که مرید داشتند. امام که آمد می خواستند بیایند در جرگه یاران امام، اما جراتش را نداشتند. در نتیجه علم مخالفت بلند کردند.
گروه سوم هم مقدس ماب ها بودند که وقتی به آنها می گفتی بیاید از نهضت حمایت کنید می گفتند که ما شما را دعا می کنیم! بنابراین این طور نیست که همه در جریان انقلاب بوده باشند. یادم هست 254 امضا از علما گرفتیم. بعد وقتی اعلامیه تندی دادیم، برخی از همان آقایان بیانیه جدیدی امضا کردند که این اعلامیه از ما نیست! گفته بودند ما با این راهپیمایی ها مخالفیم! در یک مورد دیگر، روز تاسوعا ما از این سیاسیون خواستیم بیایند، دو گروه با ما طی کردند که مرگ بر شاه نگوییم!
چه کسانی؟
نهضت آزادی و جبهه ملی ها. اینها گفته اند ما به شرطی در این راهپیمایی ها شرکت می کنیم که هیچ گونه شعاری علیه سلطنت داده نشود. وقتی ما از مسجد امام از خیابان ناصر خسرو راه افتادیم در بین راهیپمایی کسی که شعار می داد گلوش گرفت، من رفتم و بالا شروع کردم به شعار دادن. 2 تا شعار تندتر دادم. یک هو دیدم آیت الله مهدوی کنی آمد و گفت: «شعار نده» گفتم: چرا؟! فرمودند:«برخی از این آقایان می گویند که اگر شما به این شعارها ادامه دهید، ما الان این راهپیمایی را ترک می کنیم.»
نمونه هایی که می گوئید کسانی هستند که بعد از سه دهه کاسه از آش داغ تر اند و شدند داعیه دار دفاع انقلاب.
بله این چیزها هست. شما خیال می کنید دوران انقلاب همه خوب بودند؟! مگر بنی صدر با امام از پاریس همراه نبود؟ چطور شد وقتی امام خواست به کویت برود ابراهیم یزدی یک هو پیدایش شد؟ چطور عسگر اولادی و شهید عراقی خبردار نشدند و این آقا پیدایش شد؟ آمریکا برای اینکه خط مبارزه مسلحانه را از انقلاب جدا کند، از امثال رجوی و بنی صدر بهره گرفت. اینها مهره آمریکا بودند. آقای شریعتمداری در مساله تبریز چه فتنه ای به پا کرد؟ سید احمد آقای خمینی برای من تعریف کرد بعد از برخی اقدامات او[شریعتمداری]، علما با او جلسه گذاشتند. آقای گلپایگانی، نجفی مرعشی.امام در جلسه بودند و به او گفتند این کارها را نکن! بعد او به امام گفت:«در تبریز ولی فقیه من هستم. من باید استاندار معرفی کنم. فرمانده لشکر تعیین کنم و...» امام ابتدا نصیحت کردند که این حرفها باعث می شود معرکه ایجاد می شود. آقای شریعتمداری حرفهای خودش را می زند. امام در انتها می فرمایند:«آقای شریعتمداری! سکه ما یک روی دیگر هم دارد.»
شما روزنامه اطلاعات و کیهان سال 57 تا 58 را مرور کنید! تمام این خطوط به دست می آید. علی اصغر حاج سید جوادی فراماسونر وابسته به غرب که یک بار ساواک او را خواسته شد و خودش را باخت و برای آنها کارکرد، شده بود انقلابی. هر روز حرف می زد. این افکار همیشه بوده و از این پس هم خواهد بود.اینکه شما امروز نگران هستید که فلان روحانی که تا دیروز با انقلاب همراه نبوده، امروز مدعی انقلابی گیری می شود، امری است که همیشه وجود داشته است.
بالاخره اینها هستند و کاری نمی شود کرد. کسانی که به قول شما تا دیروز نبودند و امروز شدند انقلابی تر از کسانی اند که انقلاب کردند. نظام با اینها چطور رفتار کند؟ بگوییم حرف نزنند؟ الان این همه در دانشگاه ها اظهار نظر می شود. شما خیال می کنید مسئولان ما نمی دانند که برخی از روزنامه ها چه می گویند؟ ظاهرا از آقای مطهری حرف می زند، اما تحلیل خودش را می گویند. مگر الان برخی کوشش نمی کنند افکار آقای بهشتی و مطهری را لیبرالی نشان دهند؟
اما امروز حرفهای این آقایان از طرف مردم حرف نظام خوانده می شود.
به هیچ وجه این طور نیست؛ مردم حرف نظام و اسلام خالص را از چه کسی می گیرند؟ از مراجع محترم تقلید و ولی امر. لذا شما می بینید کسانی که این سالها حرفهایی دیگری مطرح کرده اند، تاثیری در مردم نگذاشتند. الان بین کسانی که سابقه مرجعیت دارند کسانی هستند که ذهنیت شان خارج از نگاه امام و رهبری است. کاری که باید کرد این است که مردم را قوی کنیم تا تشخیص دهند، تحلیل گر باشند. دنیا از این چیزها پر است.
کسانی به عنوان منصوب رهبری مشی و رویه ای را پی می گیرند که موافق منطق رهبری نیست و با این روش به کلیت نظام ضرر می زنند.
رهبری از این امور خبر دارد؟! می شناسد آنها و افکارشان را؟
بله! قطعا
ولی چرا هیچ برخوردی نمی کند؟ یک دلیل بیشتر ندارد. او خط اصیل خود را دنبال می کند. رهبر انقلاب توهین و اهانت را قبول ندارند. به همین دلیل است که ایشان در فتنه 88 بارها فرمود بصیرت افزایی کنید، منتها با حفظ احترام.
اینکه چرا من به اسم از این افراد نام نبردم به این دلیل بود که علاقمندان به این آقایان که به طور سفت و سخت از آنها حمایت می کنند، وقتی موضوع مصداقی می شود و از افراد اسم برده می شود، حق پذیریشان کم می شود.
این شیوه غلطی که جامعه را دسته دسته می کنند که این گروه مخالف آن گروه و آن دسته مخالف این گروه باشد، درست نیست. اینها متاسفانه دوره آقای احمدی نژاد شروع شد و ایشان طوری رفتار کرد که انگار اگر کسی این طور نیست و فکر دیگری دارد، جزو نیروهای انقلاب نیست. این شیوه اداره کردن کشور نیست.
در سی و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب هستیم.از نظر شما، در یک نگاه کلی نهضت امام خمینی از چه وجوهی برخودار است؟
امام خمینی( ره) یک انقلاب همه جانبه کرد. این انقلاب در همه وجوه حکومت داری است. این حرکت برخواسته از اسلام فقاهتی است و براساس تجربیات تاریخی اسلام ، تشیع ، امامت و ولایت. امام(ره) از غرب چیزی نگرفت، الا اینکه از تجربیات آنها استفاده کرد. از چپ و سویالیست چیزی نگرفت. شما در سخنرانی های امام راحل هیچ یک از این رگه ها را پیدا نمی کنید.حتی از مشروطه تاثیر نپذیرفتند. ایشان سال 41 فرمودند:« ما اگر به قانون اساسی مشروطه استناد می کنیم از باب الزام خصم به آن چیزی که آن ملزم می داند است، و الا ما هستیم و قانون اسلام.»امام قانون اساسی مشروطه را قبول نداشت. و لذا سال 57 امام از سوی برخی به همین خاطر لعن شد. یکی از نزدیکان آیت الله کاظم شریعتمداری در همان دوران به من گفت:«خبر داری امام قانون اساسی مشروطه را لغو کرده است.این چه کاری بوده است که امام کرد؟» بازرگان به این مساله اعتراض کرد که این چه کاری بود که امام کرد؟ یدالله سحابی گفت:«این قانون چیزی بود که ما جلوی شاه می ایستادیم و شاه از این به بعد دیکتاتوری می کند. چرا آقای خمینی مشورت نمی کند با کسانی که در این کشور چند پیراهن بیشتر در سیاست پاره کردند!» مظفر بقایی یک مقاله مفصل در قطع روزنامه اطلاعات علیه لغو قانون اساسی مشروطه نوشت.
از همان زمان امام مجبور به مدارا شد تا اینکه بتواند جامعه را مرحله ای برساند که جامعه نمونه اسلامی داشته باشد که سبک زندگی اسلامی در آن جاری باشد.خوب براساس همین مساله هم برنامه ریزی کرد.لذا تا سال 44 هیچ یک از این گروه های ملی گرا با امام همراهی نکرد.
یکی از موضوعات دیگر، مساله جمهوریت و اسلامیت در اندیشه امام است است.سوال این است که مدل حکومت جمهوری که «اسلامی» باشد از چه زمانی در ذهن امام شکل گرفت؟ آیا این مربوط به دوران حضور امام در نجف است یا وقتی انقلاب جدی شد و امام در پاریس از لفظ «جمهوری اسلامی» استفاده کرد ایشان به این ایده رسیده بود؟
شهید بهشتی می فرمودند:« امامت غیر معصوم در سیر انقلاب ها تکامل می یابد.» اینکه بگوییم امام از روز اول مطلق فرمود، نه این طور نیست.
این نگاه امام مربوط به چه زمانی است؟
این سوال شما نیاز به یک مقدمه دارد. سوال این است که حکومت بر مبنای اسلام چه نوع حکومتی است؟ نوع حکومت در زمان پیغمبر اسلام(ص) یک نوع حکومت تمام مردمی است، اما با توجه به اینکه در راس جامعه نبی معصوم است. پس اینجا حکومت اسلامی از نوع نبوی است.
بعد از رحلت پیامبر، نوع حکومت تبدیل به حکومت خلافتی معصوم شد.امام خلیفه رسول الله شد.بعد از غیبت امام زمان(عج) نوع حکومت، از سوی غیر معصوم و ولی فقیه است؛در دوران ما، امام نوع حکومت را جمهوری اسلامی اعلام کرد.چرا؟ در اسلام حکومت نبوی، همه اش مردمی است.چون پیغمبر برای مردم مبعوث شده است. صرفا اهل مکه یا مسلمانان نیست.وقتی نظامی تمام مردمی است،پس این حکومت حتما باید مردمی باشد.بنابراین در نظام جمهوری اسلامی حضور مردم بارزتر از حکومت های قبلی است . به همین دلیل این جمهوری را امام از درون اسلام در آورده است. به همین دلیل ما به جای دموکراسی از لفظ مردم سالاری دینی استفاده می کنیم.
دموکراسی بر مبنای فرهنگ لیبرال، خیلی ناقص است. جمهوری که ما می شناسیم از درون اسلام است. برخی می خواهند بگویند اسلام جمهوریت ندارد. این بحث از اینجا بر می خیزد که وقتی امام از جمهوری اسلامی سخن می گوید در واقع جمهوری غربی را لباس اسلام به تنش می کند، در حالی که این تفسیر غلط است. جمهوری به معنای غرب در فرهنگ اسلام قابلیت پیاده شدن ندارد.
امروز در میان علما قم گروهی را داریم که نگاه نخبگانی به انتخابات دارند و معتقدند که رای مستقیم مردم در انتخاب مسئولان، اسلامی نیست. این نگاه نظریه پردازی هم می شود.در حالی که امام خمینی به صراحت می گوید میزان رای مردم است.
این نگاه تنها در روحانیت نیست، در غیر روحانیت هم است. سروش کسی بود که می خواست براساس مبنای فلسفی غربی اسلام را تبین فلسفی کند. پیمان براساس مفاهیم شرقی تلاش می کرد مسائل اسلامی را حل کند.این نوع افکار فراوان است.
وقتی امام ولی فقیه را گفت، برخی از آقایان گفتند که ولایت فقیه تنها بر صغیر و اموال مجهول الهویه است. ولی امام فرمود:«ولی فقیه در راس نظام اسلامی است و جانشین امام عصر(عج) است.»وقتی امام در نجف امام حرفش را زد، برخی از علما نجف با این مخالفت کردند.
در اواخر سال 41 وقتی خدمت امام خمینی رسیدیم فرمودند: هر کاری می خواهید بکنیدسه ویژگی داشته باشد:اولا ایمانی باشد، دوم: مردمی باشد. سوم: برنامه داشته باشید و بدانید که کار به تدریج پیش می رود. امام می فرمود: مردم ولی نعمت ما هستند. ما باید به آنها اطلاع و آگاهی بدهیم. وقتی امام ولایت فقیه را جا انداخت، می فرمود: در راس مدل ولایت فقیه، ولی فقیه است نه رئیس جمهور.
منطق این حرف چیست؟
رئیس آن طرف معادله اش مرئوس است. مردم که مرئوس رئیس جمهور نیستند. مردم انتخاب کننده رئیس جمهور هستند. نکته بعد این است که در اسلام ریاست نداریم. امام این مطلب را جا انداخت که در راس جامعه باید ولی فقیه عادل باشد.
وقتی از امام در اول انقلاب پرسیدند که مدل حکومت بعد از شاه چیست فرمود: جمهوری اسلامی. جمهوری که از متن فقه صاحب جواهر ،معارف اسلامی، آیات قران و سیره ائمه(ع) بیرون می آید.لذا این حرفهایی که دیگران می زنند که تلفیقی از مفهوم جمهوری و دین از غرب یا اندیشه سوسیالسم است و به عنوان مفهوم اسلامی مطرح می شود درست نیست.
یک گروه هم هستند که در بحث هایشان«جمهوریت» را ضعیف و «اسلامیت» را پر و بال می دهند.
نظرشان است! اگر گروهی به این رسید که جمهوریت در اسلام خاص است، آیا باید جلوی این برداشت را بگیریم؟ جامعه اسلامی جامعه ای باز است. به شرطی که توطئه نکند. اینکه بگویم این حرف خداست و به جز این هر کسی حرفی بزند، مردود است، غلط است. منتها مردم باید از چه کسی تبعیت کنند؟ کسی که روی هوای نفس حرف نمی زند. نمی خواهند نفسش را بر مردم مسلط کند. اگر حرفی هم می زند براساس خدای و تبارک و تعالی است. لذا فرمودند در فتنه به امام و در غیاب او به ولی امر پناه ببر!
منبع: خبرآنلاین
نظر شما