نگاهی گذرا به یازده قسمت «شهرزاد»
یازده قسمت از سریال «شهرزاد» ساخته جدید حسن فتحی، کارگردان نام آشنای سینما و تلویزیون از سوی شبکه نمایش خانگی توزیع شده و در ویترین فروشگاههای مختلف عرضه محصولات فرهنگی و سوپر مارکتها خودنمایی میکند.
در طول یازده هفتهای که این سریال گوی سبقت را از سریالهای تولید شده در رسانه ملی از نظر جذب مخاطب و تعقیب کننده ربوده، دیدگاههای گوناگونی از سوی منتقدان –در داخل و خارج از کشور- در باب نقاط قوت و ضعف این سریال مطرح شده که هر یک از آن دیدگاهها از زوایای مختلف، تازه ترین ساخته حسن فتحی را به نقد کشیدهاند که خود همین موضوع، نشان از نخستین موفقیت سریال «شهرزاد» دارد که عبارت از جذب عموم مخاطبان، منتقدان، روشنفکران و تحصیلکردههاست.
مع الوصف بعد از طی یازده قسمت از این سریال، پارهای موارد باید مطرح شود که قطعاً قبل از انتشار این سطور، چنان که ذکر شد، از سوی منتقدان مختلف مطرح گردیده است، اما بیان دوباره همان موارد، به اضافه نکات دیگر، نه تنها تکراری به نظر نمیرسد، بلکه در تأکید بر اصلاح یا تجدید نظر عوامل تولید سریال در قسمتها یا فصول آینده، شاید مؤثر باشد.
در ارزیابی « شهرزاد» می توان به محورهای گوناگونی پرداخت اما به نظر می رسد مجموع این نکات و موارد را می توان از سه منظر ساختار روایی، شخصیت پردازی و موسیقی طبقه بندی کرد:
الف- ساختار روایی:
سریال «شهرزاد» سه داستان را به تصویر میکشد که از نظر روایی در راستای هم هستند: داستان زندگی شهرزاد، داستان زندگی فرهاد و داستان ترور اصلان توپچی و تبعات آن. در روایت این داستانها که در هم گره خوردهاند، چند نکته قابل توجه است:
1- تطبیق زمان، مکان و واقعه:اتفاقات سریال از وقایع کودتای 28 مرداد 1332 بر علیه دولت دکتر مصدق آغاز میشود و تا چند ماه ادامه پیدا میکند. اتفاقاتی مثل درگیریهای 28 مرداد و دستگیری فرهاد به اضافه 4 نفر دیگر و حکم اعدام این پنج نفر که در نهایت رهایی فرهاد از جوخه اعدام به وسیله عوامل «بزرگ آقا» و وارد شدن شوک روحی به فرهاد که استراحت چند روزه را در پی داشت، بحث ازدواج تحمیلی شهرزاد با قباد از سوی بزرگ آقا و نقشه فرار فرهاد و شهرزاد به شیراز، جشن عروسی شهرزاد و قباد و همچنین وقایع عملیات تجسس برای یافتن عوامل سوء قصد به خانواده بزرگ آقا –که دو سال پیش از اتفاقات داستان از سوی اصلان توپچی صورت گرفته بود- و در نهایت منجر به قتل اصلان توپچی در شب عروسی قباد و شهرزاد شد، قصه اخراج فرهاد از دانشگاه و اتفاقات دیگر.مضاف براینها، سفر شیرین به کرمان که از سوی بزرگ آقا تحمیل شد، گواه مدت زمان سه ماهه اتفاقات داستان است.
قرار بود سفر شیرین به مدت دو هفته باشد، اما همانطور که در قسمت هشتم مشاهده میکنیم، سفر تحمیلی شیرین سه ماه طول میکشد: «.....بزرگ آقا خطاب به شیرین، زمانی که از اتومبیل پیاده شده و به دیدار پدر میآید: لابد بهت خیلی خوش گذشته که دو هفته ات یهو شد سه ماه....(قسمت هشتم سریال شهرزاد)» بنا براین، وقایع سریال باید در آبان ماه و حتی آذر ماه ادامه پیدا کنند، اما به نظر میرسد که کارگردان فراموش کرده که پوشش لباسهای شخصیتها و فضای شهری و محیط باغ خانه بزرگ آقا را از تابستان به پاییز حرکت دهد.
همچنان میهمانیها در باغ انجام میشوند؛ مثل میهمانی بزرگ آقا در قسمت دهم که در باغ بزرگ آقا برگزار میشود و در صحنهای شیرین از شدت گرما به باد بزن پناه میبرد. قصه بازگشایی دانشگاه و عدم تطابق با روند اتفاقات داستانها هم جای تأمل دارد؛ چه، بعد از وقوع این همه اتفاق در طول ده قسمت، بالاخره در قسمت یازدهم شاهد آماده شدن شهرزاد برای رفتن به دانشگاه هستیم.
باز در باب عدم تطابق زمان و مکان و واقعه، در فصلی شاهد این هستیم که رؤیا برای اینکه مبادا فرهاد در معرض هوای سرد، بیمار شود، شالی بافتنی را به او هدیه میدهد، اما بعد از مدتی اندک، شیرین را میبینیم در حالی که سوار بر یک اتومبیل روباز است. نمایش فیلم «بر باد رفته» هم حکایت دیگریست.
این فیلم محصول 1939 است و در ایران – پیش از دوبله- دو بار، یک بار در دهه بیست و بار دیگر در اوایل دهه سی به نمایش در میآید، اما نکته قابل نقد این است که در سریال شهرزاد، ما شاهد نمایش نسخه دوبله شده این فیلم هستیم.
فیلم سینمایی «بر باد رفته» یک بار در سال 1347 در استودیو دماوند و بار دیگر در سالهای 60-1359 دوبله شده است –که نسخه دوبله شده دوم نسخه ویدئویی این فیلم است- ماجرای صحبتهای دلجویانه بزرگ آقا از مردم کرمان هم واقعاً ضروری به نظر نمیرسد، آن هم بعد از طی شدن سه قسمت سریال؛ هر چند کارگردان قصد دلجویی از مردم کرمان و معترضان به صحبتهای شیرین درباره کرمان در قسمت هشتم را داشت، اما گنجاندن این صحبتهای دلجویانه در قسمت یازدهم، بیمعنی بود. از این گونه اشتباهات به کرات در فصول سریال دیده میشود که پرداختن به تک تک آن ها، مطلب را از حوصله خارج میکند.
2- دیالوگ نویسی: هر چند نزدیک ساختن مخاطب به 6 دهه پیش واقعاً کار سادهای نیست؛ چون هیچ چارچوب دقیقی در باب شکل مکالمات مردم کوچه و بازار و طبقه تحصیل کرده در آن مقطع تاریخی نداریم، اما ساختار دیالوگهای سریال در بسیاری موارد به امروز نزدیک تر مینماید تا سال 1332.
مثلاً موضوع انتخاب واحد که از سوی شهرزاد در قسمتهای اولیه سریال مطرح میشود، در آن دوران و سیستم آموزش عالی کشور وجود نداشت، چرا که حدود دو دهه از تأسیس دانشگاه تهران میگذشت و نظام آموزش عالی هنوز وارد چرخه امروزی که به دانشجو امکان انتخاب واحد و استاد مد نظرش را میداد نشده بود یا در جای دیگر صحبت از کلاسهای تقویتی در تابستان به میان میآید، اتفاقی که در طول دو دهه اخیر در کشور ایجاد و فراگیر شده است یا اصطلاحاتی که بین شخصیتها در بعضی موارد بیان میشوند، مربوط به امروز و شکل مکالمات جوانان دهه اخیر است؛ مثلاً در همین قسمت دهم قباد در داخل اتومبیل از اصطلاح «ای جان» استفاده میکند که جزو اصطلاحات امروز است.
3- روایات جنبی: برای تداعی کردن دقیق دهههای گذشته، از ابزاری استفاده میشود که مخاطب احساس رویارویی با آن وقایع کند؛ مثل استفاده از ترانهها یا موسیقیهای رایج در آن مقطع، اما در مواردی شاهد استفاده از ترانههای دهههای بعد از تاریخ وقایع سریال هستیم.
مثلاً ترانه «شاه دوماد» که با صدای زنده یاد ویگن اجرا شده، مربوط به دهه 40 است که در شب عروسی قباد و شهرزاد توسط گروه موسیقی اجرا میشود یا موسیقی زمینهای که در رستوران جمشید پخش میشود، اجرای تکنوازی ویولن از برنامههای تکنوازان یا نظیر آن برنامه در دهههای بعد است یا در فصلی از سریال که خانواده جمشید در رستوران و پشت میز مخصوص نشستهاند، زمانی که شهرزاد پیشنهاد بزرگ آقا مبنی بر ازدواج با قباد را با اکراه بیان میکند، جوانانی که پشت میز مجاور نشستهاند، ترانه «ویولنزنی عینکی» ساخته اسفندیار منفردزاده را میخوانند که این ترانه مربوط به فیلم «قیصر» است و 16 سال بعد از وقایع این سریال، در سال 1348 به اکران در میآید.
این در حالیاست که دهه 30 خوانندگان مطرحی مثل «بهرام سیر»، «حمید قنبری»، «قاسم جبلی»، «منوچهر شفیعی» و... داشت که جدا از بحث عدم امکان پخش صدای زن، امکان استفاده از صدا یا ترانههای خوانندگان مرد در فصول مختلف وجود داشت، جای شگفتیاست که کارگردان حساسی مثل حسن فتحی از کنار این موضوع به سادگی عبور کرده و در بحث ترانههای زمینه ای، تنها به صدای زنده یاد «داریوش رفیعی» اکتفا کرده است.
در جای جای فصول سریال، حضور تلفن در مکالمات روزمره شخصیتها را به وفور میبینیم، حال آنکه استفاده از تلفن برای مکالمات عادی، مثل زمانی که شهرزاد با فرهاد صحبت میکند تا در او ایجاد انگیزه و روحیه کند، در آن دوران به شکل فراگیر جا نیفتاده بود.موضوع دیگر، استفاده از رادیو است.
سال 1332 سیزدهمین سال تأسیس رادیو در ایران است، رادیوهای رایج در آن دوران، دستگاه هایی معروف به «رادیو لامپی» بودند، جعبههای بزرگی که آنتن آنها را در پشت بام خانهها نصب میکردند و وقتی پیچ آنها چرخانده میشد، زمانی میگذشت تا صداهای عجیب و غریب مربوط به امواج به هم ریخته پخش شود.
بعد از پخش آن صدا ها، با چرخاندن پیچ رادیو، به ایستگاه رادیو تهران میرسیدی، در حالی که ایستگاه مذکور صدای نه چندان صاف و بیکیفیتی داشت، حال آنکه در قسمت دهم سریال، اکرم، ندیمه شیرین رادیوی کوچک تر از رادیو لامپیهای آن زمان به منزل پدری میآورد که بدون زدن سیم برق به دوشاخه، صدای با کیفیتی پخش میکند و جالب این جاست که رادیو به محض روشن شدن و گذشت زمانی کوتاه، تصنیفی که با صدای زنده یاد داریوش رفیعی است را از ابتدای تصنیف پخش میکند، تو گویی که صدا از دستگاه پخش سی دی شنیده میشود.
ب- شخصیت پردازی
یکی از مهم ترین و شاخص ترین ویژگیهای سریال شهرزاد، شخصیت پردازی واقع گرایانه است که فیلمنامه نویسان بخوبی از عهده آن بر آمدهاند، تکتک شخصیت ها، بویژه شخصیت بزرگ آقا با بازی علی نصیریان و همچنین ترانه علیدوستی و شهاب حسینی، ایفا گران نقشهای شهرزاد و قباد و دیگر بازیگران، یکی از برجسته ترین نقاط قوت سریال محسوب میشود.
ساختار سناریو و تطابق بازی بازیگران در ارائه دقیق تصویر شخصیت ها، این نکته را در ذهن مخاطب ایجاد میکند که: در به وجود آمدن اتفاقات – خاصه اتفاقات تلخ- هیچ کس مقصر نیست.
ج- موسیقی:
یکی از بحث بر انگیز ترین بخشهای سریال، موسیقی آن – با کلام و بیکلام- است. به نظر میرسد که کارگردان در انتخاب دو نوع ترانه از دو نوع موسیقی (ایرانی و پاپ) با صدای دو خواننده مطرح هر یک از این انواع موسیقی (علی رضا قربانی و محسن چاوشی) نیت خاصی داشته است.
در همین باره دیدگاههای تقریباً یکسانی مطرح است (تطبیق دادن اوضاع آن روز با اوضاع امروز). جدا از صحت این دیدگاه –که باید از سوی کارگردان رد، تأیید یا اصلاح شود- در بهرهگیری از این دو نوع موسیقی با دو نوع بازخورد عمده مواجهیم: عدهای بر آنند که موسیقی ایرانی و ترانهای که با صدای علیرضا قربانی و آهنگسازی فردین خلعتبری با کلامی از افشین ید اللهی در قسمتهای نخستین سریال به عنوان تیتراژ پخش شده، با فضای داستانی سریال مطابقت بیشتری دارد و عده دیگر دقیقاً عکس این موضوع را مطرح کرده و بر این قائلند که صدای محسن چاوشی در بیان مقاصد کارگردان مؤثرتر به نظر میرسد.
جدا از این دو دیدگاه در بحث ترانه تیتراژ، تغییر موسیقی فیلم از فضای ارکسترال و ایرانی (ساخته فردین خلعتبری) به فضای پاپ (ساخته امیر توسلی) چندان زیبا نمینماید؛ چه، فضای موسیقی خلعتبری با بخشهای ملودرام داستان تطابق بیشتری دارد.
ضمن اینکه سابقه همکاری این آهنگساز با کارگردان سریال نشان داده که فضای فکری این دو نفر دارای وجوه اشتراک بیشتری است تا امیر توسلی. نکته دیگر در مبحث موسیقی، حضور بیش از اندازه آن است. در مواردی به نظر میرسد حضور موسیقی متن ضروری نیست و حتی ممکن است برای مخاطب آزار دهنده باشد.
گذشته از تمام مواردی که به عنوان نقاط ضعف و قوت مطرح شد، سریال شهرزاد در طول دهه اخیر 1394-1384 تنها سریالیاست که نظر طبقات مختلف –عموم مخاطبان تا طبقه روشنفکر و تحصیلکرده- را به خود جلب کرده و توانسته در طول یازده هفته، ذهن مخاطب را با وقایع داستان درگیر کند.
شاید یکی از مهم ترین علل این میزان بالای توجه، فاصله زیاد نویسندگان و کارگردان سریال از فضای مغرضانه و در عین حال، ارائه یک مجموعه داستانی قصه گو و جذاب است. از دیگر سو، هوشمندی عوامل تولید سریال در عرضه آن هم درخور توجه است.
تولید کنندگان سریال، دوشنبههای هر هفته را برای عرضه سریال در نظر گرفتهاند، با علم به اینکه دوشنبه شب ها، برنامه ورزشی و پر بیننده (90) به عنوان برنامهای قابل احترام از آنتن سیما پخش میشود.
ایجاد فضایی رقابتی برای جذب مخاطبان سریال که عموماً مخاطبان برنامه 90 نیز هستند، در بالا بردن فضای فکری مخاطب و همچنین گرم کردن کانون خانوادهها –آنچه که امروز بندرت دیده میشود- موضوعی است که عوامل تولید سریال، آن را تعقیب میکنند و تا میزان بالایی به آن رسیدهاند.
ضمن اینکه دوشنبه شبها برای متولدین دهههای 50 و 60 بسیار خاطره انگیز است، چرا که سریالهای معروف دهه 60 که از شبکه اول سیما پخش میشدند مثل «آیینه»، «کوچک جنگلی» و... در این شب مخاطبان را پای تلویزیون نگه میداشتند.
منبع: روزنامه ایران
نظر شما