نقدی بر پیر سالاری
صدای ایران - *سامان بختیاری : آنچه این روزها فضای سیاست ایران را به جنب و جـوشی تازه واداشته ، چیزی نیست جــــز بحـــث داغ انتخابات مجلس شورای اسلامی. مجلسی که عرصه وزن کشی میان جریانها ی فعال سیاسی کشور است. تقریبا در دو دهه اخیر شاهد دو جریان محافظه کار/اصولگرا و اصلاح طلب / تحول خواه در این فضا بودهایم. هر دو جریان پذیرفتهاند که اگر دولت را در عرصه انتخابات از دست میدهند، باید تمام توانشان را معطوف به فتح پارلمان کنند و بر اساس همین نقشه راه ساده دست به رقابتی نفس گیر خواهند زد. با این مقدمه میخواهم به آفت پیری مفرط یا حرکت به سمت پیر سالاری در پارلمان /مجلس ایران اشاره کنم. بعد از اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در ایران که در تاریخ 7خرداد59برگزار شد، حداقل سن برای ورود به مجلس 25 سال تمام بود که در آن مجلس، بیشترین فراوانی در اختیار محدوده ی سنی 32 سال بود. حال پس از گذشت بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی و با نگاهی به روند مجلسهای تشکیل شده به لحاظ میانگین سنی کاملا مشخص است که میانگین سن نمایندگان به طرز فاحشی بالا کشیده است. شاید ابتداییترین دلیل آن تغییر قانون حداقل سن برای کاندیداتوری است که از 25سال به 30 سال تغییر کرده است و این قانون خود در روندی طبیعی سبب افزایش این میانگین سنی شده است. این در حالی است که در کشورهای توسعه یافته، این حداقل سن کمتر از سن تعریف شده در ایران است. به عنوان مثال در آلمان 18سال، در بلژیک 25سال، در فرانسه برای پارلمان حداقل سن 18 سال و برای مجلس سنا 24 سال است. جالب توجه اینکه در ترکیهای که در همسایگی ما قرار دارد این سن پس از انتخاب رجب طیب اردوغان از 30 سال به 25 سالگی کاهش یافت. حال وضعیت مجلس ما در ایران با اختلاف در خورتوجهی نسبت به کشورهای مورد اشاره قرار دارد. این بدان معناست که حتا اگر نخبهای در کشور ما با سن 29سال وجود داشته باشد واز همه ی جهات صلاحیت ورود به پارلمان را داشته باشد به دلیل همین قانون از ورود به پارلمان محروم خواهد شد و در حقیقت باید حداقل 4سال دیگر منتظر بماند تا بتواند به مجلس ورود پیدا کند. یعنی آن جوان 29 ساله ی دیروز حال باید در سن 33 سالگی وارد مجلس شود و در بیان سادهتر یعنی اینکه پارلمان ما 4 سال از داشتن نیرویی جوان و متخصص محروم شده است. در این نوشته تلاشم در جهت تغییر این قانون نیست چرا که چنین تغییری ساز و کارهای مربوط به خود را میطلبد. این در حالی است که غالب جامعه ی ایران (چیزی نزدیک به 70درصد) را همین جمعیت جوان تشکیل داده است.حال روی سخنم با جریان اصلاحات است. در روزهای اخیر در سایتها و رسانههای مختلف شاهد اخبار ضد و نقیضی در خصوص انتشار لیست ها ی احتمالی از کاندیداهای اصلاح طلب در تهران هستیم. آنچه که در این لیست ها به چشم می خورد باز هم خبر از دوستانی میدهد که سالهاست در همهی انتخاباتهای پارلمانی سعی شده است همیشه در لیست قرار بگیرند تا بتوانند به بهارستان راه یابند. این البته به خودی خود بد نیست بلکه میتواند نقطه قوتی باشد که جریان اصلاحات همیشه چهرههایی مطرح و اهل فن را در چنته دارد اما از سوی دیگر شاید به این نکته توجه چندانی نشده است که روی دیگر سکه، کلیشهای شدن برخی از افراد و اسامی است. اگر قائل به جریان و تفکر سیستمی در عرصه اصلاح طلبی باشیم باید بپذیریم که این جریان می تواند و باید بتواند که نیروهای جدیدی را برای عرصههای مختلف سیاست ایران از جمله پارلمان تربیت کند، چرا که این سیستم است که حرکت به سمت هدف را پیش میبرد نه افراد. حال آنکه باز هم شاهد اسامی و نفراتی هستیم که بارها در این عرصه آزمودهاند بخت خویش. سوال اساسی این است که آیا زمان آن نرسیده است که اصلاحات و بزرگان آن به نسل جوان خود میدان دهند و خود در حکم پدران معنوی و فکری این جوانان، پشت صحنه ی انتخابات را رهبری و رصد کنند؟ جوانانی که هم برای ورود و گذر از فیلترهای متعدد شانس بیشتری نسبت به بزرگترهای خود دارند و هم با پتانسیل و تجاربی که کسب کردهاند حال در زمره ی اصلاح طلبانی خلاق و پویا تلقی میشوند. باشد که با این تغییر استراتژی شاهد پیروزی جریان همیشه زنده اصلاحات در انتخابات مجلس پیش رو باشیم.
* معاون اجرایی حزب ندا ایرانیان
نظر شما