پنجشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۳ - 2024 October 31

داعش روی دیگر سکه استبداد

کد خبر: ۹۳۲۹۶
تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۳۷

تعدادی از حکومت‌ها بر طبل جنگ علیه گروه داعش کوبیده و قصد کرده‌اند این گروه را از بین برده یا خطرش را که تهدیدی برای همه شده است، برطرف کنند. شرق و غرب به یک زبان به سخن در آمده و این تشکیلات را عامل ویرانی کشورها و نابودی ملت‌ها معرفی می‌کنند.

تعدادی از دولت‌های بزرگ از جمله آمریکا، فرانسه، انگلستان و... قصد کرده‌اند از طریق نظامی این تشکیلات تروریستی را شکست دهند؛ زیرا تهدیدی برای هرکدام از این کشورها بوده و تقریبا پایتخت همه کشورها را در سراسر جهان تهدید می‌کند.

اما در این میان، یک مسئله مهم وجود دارد و آن اینکه مقابله نظامی با این تشکیلات، راه‌حلی دائمی نمی‌تواند باشد؛ زیرا اندیشه‌ای که این تشکیلات از درون آن متولد شده، همچنان به حیات خود ادامه می‌دهد و جوانان بیشتری را تشویق به پیمودن راه افراط‌گرایی و کشتار می‌کند. این تفکرات همچنان بین جوانان گسترش یافته و اینجا و آنجا پخش می‌شود؛ تفکراتی که مبتنی بر روش‌هایی است که به نام دین، بر حجم نفرت‌ها می‌افزاید و موجب قتل دیگران می‌شود.

یادم می‌آید یک‌ بار با یک زن مسلمان اروپایی‌تبار در لندن صحبتی داشتم. او در یک کشور عرب حوزه خلیج‌فارس بزرگ شده و در مدارس عربی تحصیل کرده بود. گرچه خانواده‌ای مسیحی‌تبار داشت اما او مسلمان شده بود و پدر و مادرش - که هنوز هم در همان کشور عرب زندگی می‌کنند و فرزندانشان را به کلیسا می‌برند- مانع این کار نشده بودند. او در بزرگسالی اسلام را آموخته و به صورتی کاملا آزاد و دل‌خواهانه این دین را پذیرفته بود. هرچند او دیگر مسیحی نبود اما می‌گفت بارها شنیده است که نزدیکانش به او گفته‌اند مسیحیان «کافر» هستند و باید آنها را کشت. اما او چنین تفکراتی را نپذیرفته بود، چون به نظرش درست نبود.

این قبیل حرف‌ها را ما بارها شنیده‌ایم. حرف‌هایی که متأسفانه چهره اسلام را مخدوش می‌کند. در اینجا ما به این کار نداریم که چه کسی مؤمن و چه کسی کافر است. مسئله به خود فرد برمی‌گردد که بخواهد چه دینی را انتخاب کند. در خانواده‌های اروپایی این مسئله حل شده است و خانواده به انتخاب‌های فرد احترام می‌گذارد. اما اگر افرادی بخواهند تحت‌تأثیر این‌گونه تفکرات قرار گیرند و بر اساس برداشت خودشان بخواهند تفکیک کنند که چه کسی مؤمن و چه کسی کافر است، به‌طور طبیعی این روند به سمت تفکرات افراطی و حتی تروریسم کشیده می‌شود.

متأسفانه عقلانیتی که ما در برخی از کشورها و جوامع خود داریم و با آن زندگی می‌کنیم، به صورتی است که به جای سازندگی و پیشرفت، موجب تخریب بافت‌های جامعه می‌شود و ما را به سمت استفاده از تکفیر و قتل یا هر چیز دیگری که بوی توحش می‌دهد، می‌برد. این همان تفکری است که راه را بر هرگونه تسامح می‌بندد و درعوض تلاش می‌کند از شکاف‌ها و گسستگی‌های سیاسی درون کشورهای عرب بهره‌برداری کند. فرقی نمی‌کند آن کشور فقیر باشد یا ثروتمند. این عقلانیت پیوسته مفاهیم اشتباهی را منتقل کرده و جوانان را به قتل و نفرت ترغیب می‌کند.

این مسئله در واقع به دلیل روند سرکوب‌های مختلف تشدید شده است؛ یعنی سرکوب هرگونه آزادی بیان و اندیشه‌های متفاوت. نزد برخی از جوانان، کشتن چنین افرادی گویی امری عادی است. این جوانان در واقع به هیزمی برای پروژه‌های سیاسی دیگرانی تبدیل شده‌اند که جز سیاست مرگ و ویرانی، هدف دیگری را دنبال نمی‌کنند. از این‌رو دیگر کسی به فکر تحقق خواسته‌های واقعی مردم ازجمله برپایی عدالت و احترام به حقوق فردی و اجتماعی انسان‌ها نخواهد بود. هیچ‌کس نمی‌تواند آنچه داعش انجام می‌دهد را توجیه کند یا به دنبال متونی اخلاقی یا عرفی برای اثبات حقانیت آنها باشد. اما این واقعیت را نباید نادیده گرفت که داعش درواقع خلائی را پر می‌کند که بسیاری از ملت‌ها با ازکف‌دادن حق مشارکت سالم سیاسی و عقب‌نشینی از صحنه سیاسی کشورشان به وجود آورده و در اختیار گروه‌هایی مانند داعش گذاشته‌اند.

اینجاست که باید گفت داعش روی دیگر سکه استبداد بوده و آمده است تا قواعد بازی را عوض کند. سیاستی که سرکوب ملت‌ها در آن نقشی بی‌بدیل داشته است به‌خصوص سرکوب آزادی و کرامت انسانی و تضییع همه آن چیزهایی که جوانان منطقه در جریان بهار عربی فریاد زده و می‌خواستند اما نگذاشتند و درعوض بیهودگی و ناامیدی را بین آنها پراکندند. تشکل‌های تروریستی از دین اسلام و قومیت‌ها استفاده می‌کنند تا جاده‌صاف‌کن استبدادی جدید باشند؛ زیرا در نهایت مردم پناه‌آوردن به دیکتاتورها را بر هرج‌ومرج و بیهودگی و خون‌ریختن‌های به نام دین، ترجیح خواهند داد.
منبع: الرایه

نظر شما