طنز روزنامه شرق/ نبات داغ
شرق نوشت:
دوُروبر میدان هفتادودوم نارمک داشتم دوُردوُر می کردم که شاید بعد از ۹سال بفهمم آقای احمدی نژاد از کجا خرید می کند که برای خودش ارزان تمام می شد برای ما گران، که یکهو یک برادر ورزشی موتورسوار یک برگه انداخت توی آمبولانس. برگه اعلان و دعوت به همایش دلواپس ها بود. این شکلی:
زیرش هم نوشته بود «دلواپسی از گره زدن چرخ زندگی مردم به مذاکرات هسته ای». خب. خیلی تابلو داشتند آدرس غلط می دادند. چون تا آنجا که ما دیدیم دولت قبل که می خواست چرخ زندگی مردم بچرخد، چوب گرانی و فساد اقتصادی و تورم و اختلاس و سلین دیون و انحرافی را گذاشت لای چرخ زندگی مردم. یعنی زندگی مردم از حالت چهارچرخه دوران خاتمی تبدیل شد به سه چرخه بعد هم که دلار و طلا گران شد و تحریم و قطعنامه کاغذپاره شدند وضعیت زندگی مردم شد دوچرخه و دوسال آخر هم که به خاطر فشار اقتصادی عملا مردم داشتند تک چرخ می زدند.
ولی با تمام اوصاف من چیزی نگفتم. آدرس غلط را گرفتم و گفتم بگذار ببینم به کجا می رسم. شاید شانس هم زد و آدرس غلط ما را هم برد بغل سلین دیون، همسایه شدیم. یا شاید آدرس غلط ما را برد دم جنگیر معروف انحرافی و طرف دوخط نوشت بخت ما هم باز شد و زد پولشویی کردیم. یا شاید آدرس غلط ما را برد دم ارز دارو، باهاش پورشه وارد کردیم بعد با پول بادآورده اش رفتیم پنت هاوس خریدیم برای این و آن. با چنین خیالاتی دنبال آدرس غلط می گشتم که رفتم و رفتم و رفتم تا خوردم به یک در بسته. از آمبولانس پیاده شدم و در زدم. تق تق.
- کیه؟
- من آمبولانس چی هستم. بهم آدرس غلط دادند که بیایم اینجا دلواپس شم.
- دلواپس چی ننه؟
- راستش نمی دانم. الان جدیدا اول دلواپس می شوند به صورت اتوماتیک، بعد می گردند ببینند برای چی دلواپس بشوند خوبه. مثلا دیروز هسته ای دلواپس شده بودند، بعد که دیدند مذاکرات هسته ای دلواپسی ندارد و باعث دلگرمی مردم هم شده، پس بهتره برای خود مردم دلواپس بشویم که ردخور نداشته باشد.
- ببین ننه. من که نمی فهمم شما چه می گویی. ولی اگر واقعا دلواپسی و دلشوره داری که یک نبات داغ درست کن و برو در افق گم شو تا پایان تاثیرگذاری داشته باشی.
دوُروبر میدان هفتادودوم نارمک داشتم دوُردوُر می کردم که شاید بعد از ۹سال بفهمم آقای احمدی نژاد از کجا خرید می کند که برای خودش ارزان تمام می شد برای ما گران، که یکهو یک برادر ورزشی موتورسوار یک برگه انداخت توی آمبولانس. برگه اعلان و دعوت به همایش دلواپس ها بود. این شکلی:
زیرش هم نوشته بود «دلواپسی از گره زدن چرخ زندگی مردم به مذاکرات هسته ای». خب. خیلی تابلو داشتند آدرس غلط می دادند. چون تا آنجا که ما دیدیم دولت قبل که می خواست چرخ زندگی مردم بچرخد، چوب گرانی و فساد اقتصادی و تورم و اختلاس و سلین دیون و انحرافی را گذاشت لای چرخ زندگی مردم. یعنی زندگی مردم از حالت چهارچرخه دوران خاتمی تبدیل شد به سه چرخه بعد هم که دلار و طلا گران شد و تحریم و قطعنامه کاغذپاره شدند وضعیت زندگی مردم شد دوچرخه و دوسال آخر هم که به خاطر فشار اقتصادی عملا مردم داشتند تک چرخ می زدند.
ولی با تمام اوصاف من چیزی نگفتم. آدرس غلط را گرفتم و گفتم بگذار ببینم به کجا می رسم. شاید شانس هم زد و آدرس غلط ما را هم برد بغل سلین دیون، همسایه شدیم. یا شاید آدرس غلط ما را برد دم جنگیر معروف انحرافی و طرف دوخط نوشت بخت ما هم باز شد و زد پولشویی کردیم. یا شاید آدرس غلط ما را برد دم ارز دارو، باهاش پورشه وارد کردیم بعد با پول بادآورده اش رفتیم پنت هاوس خریدیم برای این و آن. با چنین خیالاتی دنبال آدرس غلط می گشتم که رفتم و رفتم و رفتم تا خوردم به یک در بسته. از آمبولانس پیاده شدم و در زدم. تق تق.
- کیه؟
- من آمبولانس چی هستم. بهم آدرس غلط دادند که بیایم اینجا دلواپس شم.
- دلواپس چی ننه؟
- راستش نمی دانم. الان جدیدا اول دلواپس می شوند به صورت اتوماتیک، بعد می گردند ببینند برای چی دلواپس بشوند خوبه. مثلا دیروز هسته ای دلواپس شده بودند، بعد که دیدند مذاکرات هسته ای دلواپسی ندارد و باعث دلگرمی مردم هم شده، پس بهتره برای خود مردم دلواپس بشویم که ردخور نداشته باشد.
- ببین ننه. من که نمی فهمم شما چه می گویی. ولی اگر واقعا دلواپسی و دلشوره داری که یک نبات داغ درست کن و برو در افق گم شو تا پایان تاثیرگذاری داشته باشی.
نظر شما