بنیاد هریتیج: با توافق هستهای نقش ایران در اوراسیا افزایش مییابد
دریای خزر و نواحی اطراف آن یکی از مهم ترین مناطقی است که اغلب اهمیت آن در میان سایر چالش هایی که آمریکا با آنها مواجه است، گم می شود. دریای خزر در قلب منطقه اوراسیا قرار دارد و محل تلاقی جغرافیایی و فرهنگی اروپا و آسیا است. این تفسیر می تواند به خوبی اهمیت استراتژیک و اقتصادی آن را نشان دهد.
آمریکا باید استراتژی دقیقی برای حضور خود در این منطقه تدوین کند که ضمن تضمین آزادی اقتصادی به تضمین تولید و انتقال منابع انرژی بپردازد. افزایش نفوذ روسیه، ایران و چین در منطقه که به ضرر منافع آمریکا است، از دیگر مواردی است که باید در این استراتژی لحاظ شود.
دریای خزر بزرگترین مساحت آبی محصور را در سطح کره زمین به خود اختصاص داده است و از این رو در مورد دریاچه یا دریا خواندن آن بحث های زیادی در گرفته است. این پهنه آبی میان آسیا و اروپا، یعنی دو مصرف کننده عمده انرژی در جهان معاصر قرار دارد. منابع موجود در اطراف این دریا از جمله چاه های نفت و گاز از مهم ترین فاکتورهای تعیین کننده اهمیت خزر است. در میان کشورهای همجوار با این پهنه دریایی نیز همواره رقابت های گسترده ای وجود داشته است. روسیه و ایران قوی ترین بازیگران این عرصه هستند. با این وجود درگیری های گسترده این دو کشور در عرصه سیاست خارجی، فضای بازی را برای سایر همسایگان دریای خزر یعنی آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان گشوده است.
دریای خزر و مناطق پیرامونی آن در دوران معاصر بیش از هر زمان دیگری شاهد حضور قدرت های بزرگ و تعریف منافع در این منطقه بوده است. چین و اروپا از مهم ترین بازیگرانی هستند که سعی می کنند هر فرصت اقتصادی و سیاسی در این منطقه را مغتنم شمارند.
منافع آمریکا در منطقه
منافع آمریکا در زمان حاضر در منطقه دریای خزر عمدتا بر پایه تعهدات آن به متحدان خود در ناتو، مبارزه با اشاعه تروریسم و کنترل نفوذ ایران و روسیه تعریف می شود.
اگرچه هیچ یک از کشورهای این منطقه مستقیما عضو ناتو نیستند، اما آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان عضو برنامه مشارکت ناتو برای صلح هستند و هر یک به نسبت های متفاوت به عملیات های ناتو در افغانستان کمک کرده اند.
نفت و گاز این منطقه برای خنثی کردن وابستگی اروپا به روسیه نیز از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. این نکته می تواند به طور مستقیم بر امنیت اروپا و به طور غیرمستقیم بر تعهدات آمریکا ذیل ناتو تاثیر بگذارد.
به طور خلاصه می شود گفت که آمریکا هم اکنون چهار هدف اصلی را در منطقه خزر دنبال می کند:
1- برقراری ثبات و امنیت در این منطقه برای تضمین تولید و انتقال منابع انرژی
2- نظارت بر مداخلات روسیه و ایران در منطقه
3- مبارزه با اسلام رادیکال
4- حل تعارضاتی که از دیرباز در منطقه باقی مانده است و منجر به افزایش نفوذ مسکو شده است.
با وجود این موارد، حضور آمریکا در منطقه بسیار محدود است. آمریکا پس از فروپاشی شوروی انگیزه خود را برای حضور در این منطقه از دست داد. با بروز حوادث تروریستی 11 سپتامبر و بروز جنگ افغانستان، توجه مقامات آمریکایی بار دیگر به این کشورها جلب شد تا بتوانند با استفاده از پایگاه های این کشور عملیات های نظامی خود را در افغانستان هدایت کنند. اما با پایان یافتن جنگ و خروج عمده نیروهای آمریکایی از افغانستان، این منطقه بار دیگر اهمیت خود را در دستور کار سیاست خارجی آمریکا از دست داد. این رویکرد باعث شده که مقامات کشورهای منطقه به این جمع بندی برسند که واشنگتن قصد سرمایه گذاری درازمدت در منطقه را ندارد و به محض کسب منافع خویش، این کشورها را تنها می گذراد.
بازیگران خارجی در منطقه
منطقه دریای خزر اهمیت خود را در آینده حفظ خواهد کرد و همچنان صفحه شطرنج بازی استراتژیک قدرت های منطقه ای و جهانی باقی خواهد ماند.
این منطقه برای اروپا از اهمیت ویژه ای برخوردار است، چرا که مهم ترین منبع برای تنوع بخشی به منابع تامین انرژی اروپا، در کنار روسیه است. با این وجود نفوذ کشورهای اروپایی در منطقه به شکل قابل توجهی محدود است. به نظر می رسد که اروپا علاقه چندانی به موضوعات مهم مربوط به این منطقه ندارد و رابطه خود را با آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان صرفا به روی تحمیل ارزش های هنجاری خویش متمرکز کرده است.
نفوذ ترکیه در این منطقه بیش از هر چیز نشات گرفته از پیوندهای فرهنگی، اقتصادی و زبانی آن با کشورهای حاشیه دریای خزر است. سه کشور ترکمنستان، آذربایجان و قزاقستان به لحاظ نژادی با ترکیه قرابت دارند. آنکارا به ویژه روابط بسیار نزدیکی با باکو دارد.
حضور چین در آسیای میانه نیز از طریق سرمایه گذاری های سنگین در بخش زیرساختی میسر شده است. این فعالیت ها عمدتا در ساحل شرقی دریای خزر و با هدف تامین منافع اقتصادی این کشور صورت گرفته است.
بدون شک، روسیه و ایران دو بازیگر اصلی منطقه هستند.
روسیه در منطقه
در حال حاضر، روسیه نفوذ خود را در منطقه به حداکثر میزان رسانده است. روسیه در حال حاضر بیشترین ناوگان دریایی را در خزر دارد. روسیه با همه کشورهای حاشیه این دریا، ارتباط تجاری و سیاسی دارد. به طور کلی اهداف روسیه در منطقه که در آینده نیز دوام خواهد داشت، به شرح زیر است:
1- به حاشیه راندن نفوذ غرب در منطقه
2- همگرا کردن کشورهای منطقه، ذیل سازمان هایی که تحت حمایت روسیه قرار دارند.
3- تلاش برای خنثی کردن سرمایه گذاری های خارجی در ترکمنستان، آذربایجان و قزاقستان که می تواند جریان انرژی به غرب را تسهیل کند و روسیه را دور بزند.
4- افزایش فعالیت های اقتصادی با سایر کشورهای منطقه
5- حفظ هژمونی منطقه ای علیه ایران
با این وجود روسیه با چالش های داخلی زیادی نیز در منطقه مواجه است؛ روسیه در مرز خود با دریای خزر، با تنوع گسترده نژادی و مذهبی رو به رو است که می تواند منشاء تعارضات گسترده ای باشد. تنش های مذهبی، سیاسی و قومی گسترده در کل منطقه نیز از دیگر چالش های پیش روی روسیه برای بسط نفوذ خویش است.
ایران و منطقه آسیای میانه
ایران خود را به عنوان یکی از قدرت های تثبیت شده اوراسیا دیده و از این رو به دنبال بسط نفوذ خویش در منطقه است. اگرچه ایران بر سر نفوذ در منطقه با روسیه رقابت دارد، اما حوزه اهداف و منافع مشترک دو کشور نیز در مقطع کنونی گسترده است. یکی از مهم ترین این اهداف، جلوگیری از نفوذ غرب در آسیای میانه است.
از آنجایی که عمده منابع نفت و گاز موجود در دریای خزر از سواحل این کشور فاصله دارد، منافع ایران در حوزه دریای خزر عمدتا پایه تاریخی و فرهنگی دارد. با وجود این که کشورهای این منطقه جمعیت بزرگی از مسلمانان را در خود جای داده اند، ایران نتوانسته به لحاظ ایدئولوژیک و مذهبی کشورهای منطقه را تحت تاثیر قرار دهد.
علی رغم اینکه خاورمیانه برای ایران از اولویت راهبردی بالاتری برخوردار است، منطقه آسیای میانه و اهمیت آن از دید سیاستگذاران ایرانی دور نمانده است. با توافق هسته ای صورت گرفته میان ایران و ۱+۵، احتمال افزایش فعالیت های ایران در منطقه دور از انتظار نیست. این توافق می تواند در سه بعد جدی سیاست ایران را در منطقه آسیای میانه تحت تاثیر قرار دهد:
1- افزایش منابع مالی در دسترس و گسترش فعالیت ها در بخش ناوی و مشارکت در پروژه های زیرساختی
2- کاهش وابستگی به روسیه و افزایش رقابت مسکو- تهران در منطقه
3- افزایش اعتماد به نفس در صحنه بین المللی
اروپا باید در مسیری که به دنبال جایگزینی منابع انرژی روسیه است، مراقب افتادن به دام ایران باشد. اجرایی شدن برجام و رفع تحریم ها بستر لازم را برای این امر فراهم کرده است.
نفت و گاز کشورهای حاشیه دریای خزر
نزدیک به 48 میلیارد بشکه نفت و 292 تریلیون مترمکعب گاز طبیعی ذخائر پیش بینی شده دریای خزر است. اگرچه این میزان در مقایسه با مقادیر جهانی رقمی اندک است، اما اهمیت آن زمانی روشن می گردد که این نکته را در نظر داشته باشیم که خرید هر بشکه نفت از کشورهای این منطقه به معنای کمتر شدن وابستگی اروپا به روسیه است.
افزایش صادرات انرژی کشورهای منطقه به پنج فاکتور اساسی زیر وابسته است:
1- افزایش احتمالی مصرف داخلی که بر صادرات انرژی تاثیر عکس دارد.
2- قیمت نفت
3- نرخ ایجاد زیرساخت های تولید
4- میزان همکاری های منطقه ای
5- ثبات و امنیت در سطح منطقه
آمریکا برای افزایش منافع خود در منطقه چه باید بکند؟
دریای خزر یکی از مناطق مهمی است که در سایه چالش های زیادی که آمریکا در مقابل روسیه، ایران، قدرت فزاینده چین و اشاعه افراط گرایی اسلامی با آن مواجه بوده، مغفول مانده است.
آمریکا می تواند چند گام اساسی برای تضمین منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود در منطقه بردارد:
1- حضور جدی تر در سطح منطقه
2- حمایت از حل صلح آمیز و سریع موضوع حقوقی مالکیت دریای خزر
3- ایجاد توازن میان ارتقاء وضعیت حقوق بشر و تضمین سایر منافع استراتژیک آمریکا
4- حمایت سیاسی از تاسیس خط لوله انتقال گاز تاپی (ترکمنستان، افغانستان، پاکستان، هند)
5- حمایت سیاسی از ساخت خط لوله گاز طبیعی ترانس خزر و پروژه کریدور گاز جنوبی
6- تشویق کشورهای حاشیه دریای خزر به ایجاد تنوع در بخش اقتصادی خود
7- ترغیب کشورهای منطقه به فاصله گرفتن از سلطه روسیه
8- تلاش برای افزایش آزادی اقتصادی در منطقه
9- افزایش ارتباطات با آذربایجان
10- کمک به کشورهای منطقه برای ارتقاء توانمندی های دفاعی-امنیتی خود
11- مقابله با اشاعه افراط گرایی
12- رصد منازعه ناگورنو- قره باغ و پیوند نزدیک ارمنستان با روسیه
13- تشویق اروپا به فاصله گرفتن از ایران برای تامین منابع انرژی
14- حمایت نظامی و امنیتی از متحدان در منطقه
به طور خلاصه، می توان گفت که دریای خزر و منطقه پیرامونی آن واجد اهمیت ژئوپلتیکی قابل توجهی است و اهمیت خود را در طول زمان نیز حفظ خواهد کرد. اگر ایالات متحده به دنبال این باشد که با استراتژی کلان خود جلوی روسیه و ایران بایستد و امنیت انرژی اروپا را بالا ببرد، نباید از ظرفیت های این منطقه غافل شود.
منبع: دیپلماسی ایرانی
نظر شما