شنبه ۳۱ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 21

تروریسم چه عیب و ایرادی دارد؟

کد خبر: ۸۹۱۹۳
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۴ - ۰۰:۵۱
صدای ایران؛ ترجمه‌ی جواد حیدری؛تامس نیگل برای تبیین اینکه تروریسم چه عیب و ایرادی دارد، تمایزی را بین غایات و وسایل ترسیم می‌کند. این غایات یا اهداف تروریسم نیست که آن را نادرست می‌سازد، بلکه ابزارهایی هست که تروریسم به کار می‌گیرد: یعنی کشتن انسانهای بیگناه. این کار اصل اخلاقی اساسی را نقض می‌کند و آن اصل اینکه هدف قرار دادن انسانهای بیگناه به لحاظ اخلاقی نادرست است. به عقیده‌ی نیگل، کشتن انسان برای دفاع از خود این ممنوعیّت اخلاقی را نقض نمی‌کند. همچنین، کشتن اشخاص بیگناه در جنگ به لحاظ اخلاقی مجاز است بشرط آن که این کار به عنوان اثر جانبی ناخواسته‌ی حمله به اهداف نظامی مشروع رخ بدهد.

به گزارش صدای ایران، متن کامل ترجمه شده "تروریسم چه عیب و ایرادی دارد؟" نوشته تامس نیگل، در ادامه از نظر می گذرد:

انسانها در سرتاسر جهان نسبت به حمله به غیرنظامیان از سوی القاعده، بمب‌گذاران انتحاری فلسطینیان، جدایی‌طلبان بوسنی یا چچن، یا نظامیانِ جمهوریخواه ایرلند با وحشتی غریزی واکنش نشان می‌دهند. نظر به اینکه در اینجا ظاهراً وقفه‌ی کوتاهی در طغیانِ بمب‌گذاری انتحاری و دیگر اعمالِ تروریستی هست- ولو آنکه یک لحظه‌ی کوتاه- شاید وقت آن باشد که با یک پرسشِ بنیادین دست و پنجه نرم کنیم: چه چیزی یک قتلِ عامِ تروریستی را در قیاس با سایر اَشکالِ قتل سزاوارِ محکومیّت بیشتری می‌کند؟

بدنامیِ خاصِ مرتبط با با کلمه‌ی ”تروریسم" را باید محکومیّتِ ابزارها تلقی کرد نه محکومیّتِ غایات. البته کسانی که حمله‌ی تروریستی به غیرنظامیان را محکوم می‌کنند غالباً غایاتی را نیز ردّ می‌کنند که این حمله‌کنندگان می‌کوشند تا به آن دست یابند. آنها بر این عقیده‌‌اند که مثلاً دولتِ مستقلِ بوسنی، یا عقب‌نشینیِ نیروهای آمریکا از خاورمیانه اهدافی نیستند که کسی باید درپی آنها باشد، چه رسد به اینکه با ابزارهای خشنونت‌آمیز به آن غایات دست یابد.
امّا این محکومیّتِ مدّ نظر ما مبتنی بر ردِّ اهدافِ تروریستی نیست. واکنش نسبت به حملاتِ ۱۱ سپتامبرِ ۲۰۰۱ در نیویورک و واشنگتن و حملاتی مشابه آنها جای تردید باقی نمی‌گذارد که چنین ابزارهایی شنیع‌اند، غایت هر چه می‌خواهد باشد؛ در واقع، نباید از آن ابزارها برای دستیابی به غایتِ خوب سود جست، ولو اینکه شیوه‌ی دیگری برای دستیابی به آن غایت وجود نداشته باشد. سبک و سنگین کردنِ سود و زیان در اینجا جایز نیست.

این مدعا به آن سادگی که به نظر می‌آید نیست چون بر یک اصلِ اخلاقی عام مبتنی نیست؛ اصلِ عامی که تمامِ قتلِ عامِ غیر نظامیان را محکوم کند. به همین نحو، کسانی که تروریسم را به عنوان کاری غیرقابل‌قبول محکوم می‌کنند غالباً صلح‌طلب نیستند. آنها نه تنها بر این باورند که کاملاً حق دارند در زمانِ جنگ سربازان را بکشند و زاغه‌ی مهمّات را بمباران کنند، بلکه بر این باور نیز هستند که وارد آوردنِ ”خسارات جنبی"بر غیرنظامیان گاهی وقتها اجتناب‌ناپذیر- و به لحاظ اخلاقی مجاز است.

امّا اگر این کار مجاز باشد، چرا هدفِ مستقیم قرار دادنِ غیرنظامیان نادرست است، اگر کشتن آنها این شانس را به همراه داشته باشد که دشمن را به سمت و سوی توقّفِ جنگ، عقب‌نشینی از مناطق اشغال شده، یا تن دادن به استقلال بکشاند؟ مرگ بد است، ولی انسانها به قتل می‌رسند. بنابراین، چرا باید مرگِ غیرنظامیان قابل قبول باشد اگر این امر به عنوانِ اثرِ جانبیِ نبردی رخ دهد که غایات ارزشمندی را برآورده می‌کند، در حالی که مرگِ غیرنظامیان که بصورتِ تعمّدی هدف قرار می‌گیرد، به عنوان ابزاری برای همان غایت نوعی خشونت و تعدیِ تروریستی است؟

این تمایز بین طرفینِ تخاصم در جنگِ جهانیِ دوم مقبولیّتِ عام نیافت. هیروشیما مشهورترینِ مثالِ بمبارانِ رعب‌انگیز است، امّا آلمان، ژاپن، بریتانیا، و نیز آمریکاییها تعمّدانه غیرنظامیان را در مقیاسی وسیع به خاک و خون کشیدند. ولی، امروزه تروریسم انزجار فراوانی را بر می‌انگیزد، انزجاری که به نوبه‌ی خود به کمکِ توجیهِ اقدامِ نظامی علیه خود تروریسم می‌آید. بنابراین، لازم است که دلیلِ آن انزجار بهتر فهم شود.

لب‌اللبابِ اندیشه‌ی اخلاقی ممنوعیّتِ هدف قرار دادنِ مرگِ اشخاصِ بیگناه است. هر کسی فرض را بر این می‌گذارد که بدین نحو مصون از تعرّض است تا زمانی که خودش تبدیل به خطری برای دیگران بشود. بنابراین، ما در دفاع از خود مجاز به کشتن هستیم و نیز در جنگ مجازیم که به نظامیانِ دشمنِ خود حمله ببریم. امّا این یک موردِ استثنایی بر الزام سفت و سخت و کلیِ حرمت به زندگی انسان است. مادام که ما هیچ آزار و آسیبی نرساندیم، هیچ کسی نباید ما را بکشد صرفاً به جهت اینکه کشتن ما مفید به فایده است. این حرمت اساسی و حداقلی را به هر فردی مدیونیم، نمی‌توان آن را نقض کرد حتی برای دستیابی به اهدافِ ارزشمند و دراز مدت.

ولی، پاره‌ای از اقدامات، از جمله دفاع و جنگِ مشروع، وجود دارند که خطر اجتناب‌ناپذیر آسیب و ضرر رساندن به اشخاص بیگناه را به وجود می‌آورد. این سخن نه فقط درباره‌ی اقدامِ نظامی یا پلیسی خشن راست می‌آید، بلکه درباره‌ی احداث بناهای بزرگ در شهرهای پرجمعیّت نیز صادق است. در آن موارد، اگر هدف به اندازه‌ی کافی بزرگ باشد، آن اقدام به لحاظ اخلاقی ممنوع نیست بشرط آنکه مراقبتهای لازم صورت گیرد تا خطر آسیب رساندن به اشخاص بیگناه به حداقل ممکن برسد که این کار سازگار با دستیابی به آن هدف است.

فایده‌ی اخلاقی آن است که ما ملزم هستیم که به بهترینِ وجهی عمل کنیم تا از تلفاتِ غیرنظامیان در جنگ اجتناب کنیم یا آن را به حداقلِ ممکن برسانیم، حتی اگر بدانیم که نمی‌توان کاملاً از آن تلفات اجتناب کرد. این مرگ و میرها سفت و سخت‌ترین صیانت از زندگی را نقض نمی‌کند- ما می‌توانیم کشتن شخص بیگناه را هدف خود قرار ندهیم. بر عکس، هدف ما در صورتی ممکن می‌شود که از چنین مرگ و میرهای جنبی اجتناب کنیم.

البته، آخر و عاقبتِ این قربانی مرگ است، خواه تعمّدانه توسط یک تروریست کشته شود و خواه به صورت رقّت‌باری به عنوانِ اثر جانبی حمله به یک هدفِ نظامی مشروع. امّا به لحاظِ آنچه اخلاقاً مدیون همنوعانمان هستیم، تفاوتِ عظیمی بین این دو عمل، و طرز تلقی‌ای وجود دارد که آن دو نسبت به زندگی انسانی ابراز می‌دارند.

مادام که ابزارهای مؤثری برای اشخاصِ ضعیف باقی مانده باشد که بر دشمنانِ قدرتمندترشان اعمال فشار کنند، نمی‌توان انتظار داشت که تروریسم محو نابود شود. امّا، با این همه، باید امیدوار باشیم که بازشناسیِ اَشکالِ خاصی از تحقیر نسبت به انسانیّت رواج یابد، و نه اینکه در نتیجه‌ی موفقیتهای اخیرش از دست برود.
نظر شما