ناگفتههای مصاحبه با «بشار اسد» از زبان مرتضی غرقی
گفتوگو با مردی که چند سال است سکان هدایت کشوری جنگ زده را در دست دارد، بی شک گفتوگویی جذاب خواهد بود، چه برسد که آن مرد، بشار اسد، رئیس جمهور سوریه باشد؛ فردی که چندسالی است نامش در صدر اخبار منطقه و حتی جهان قرار دارد چراکه چند سالیست سوریه کانون جنگی شده که در آن بسیاری از گروه های تروریستی با انگیزههای مختلف گرد هم آمده و با حمایت برخی کشورها، در حال رقم زدن زشت ترین جنایت هایی هستند که بشر امروزی به چشم دیده است. با این مقدمه حتما حق خواهید داد که پشت صحنه این گفتوگو هم جذابیتهای زیادی خواهد داشت.
به گزارش «تابناک»، طی روزهای گذشته و در حالی که با سپری شدن چند سال از نبرد سوری ها علیه گروههای تندرو و تکفیری، نگاه جهانیان به ایستادگی بشار اسد و مردم کشورش در مقابل دشمنان داخلی و خارجی تغییرات محسوسی یافته، مرتضی غرقی، خبرنگار نام آشنای کشورمان روبروی رئیس جمهور سوریه نشست تا سوالاتی را با وی طرح کرده و پاسخ بگیرد که چه بسا بارها به ذهن خیلی هایمان رسیده و دوست داشتهایم که پاسخشان را بشنویم.
ماحصل این نشست، گفتوگویی تفصیلی بود که مورد توجه بسیاری قرار گرفت، به ویژه آنکه از ابتدای بروز درگیری ها در سرزمین تاریخی و استراتژیک منتهی الیه غرب خاورمیانه، کشورمان در موضع گیریای شفاف، از نظام حاکم بر سوریه اعلام حمایت کرد و حتی از آن فراتر، با اعزام مستشاران نظامی و حمایت همه جانبه، به نوعی وارد نبرد با تکفیری ها شد؛ نبردی که کمی بعد با تعرض تکفیری ها به برخی اماکن متبرکه و نگرانی از دست درازی ایشان به حرم حضرت زینب، منجر به شکل گیری «مدافعان حرم» شد و رنگ و بوی دیگری یافت. هرچند هر ازچندگاهی از این رهگذر اخباری به گوشمان میرسد که یک چشممان اشک میشود و دیگری لبخند؛ مثل خبر شهادت سردار حسین همدانی.
به سراغ «مرتضی غرقی»، خبرنگاری رفتیم که این گفتوگوی شنیدنی را انجام داده تا درباره چگونگی هماهنگی برای انجام این مصاحبه و ناگفتههای گفتوگویش با بشار اسد برایمان بگوید و ماحصل آن، متنی شده که در ادامه از زبان غرقی درباره دیدار و مصاحبه اش با اسد خواهید خواند:
گفتوگو با شخصیتهای سیاسی جهان همواره با مشکلات و سختیهای ویژهای همراه است به ویژه در مواقع بحرانی که میتواند تاثیرگذاری خودش را داشته باشد؛ مصاحبهام با بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه یکی از این موارد بود. درخواست مصاحبه با وی به حدود یک سال پیش باز میگردد که پی گیری های مکرر حقیر بالاخره موجب شد که به نتیجه برسد .
روز قبل از مصاحبه با خانم لونا، مسئول رسانهای آقای اسد در کاخ ریاست جمهوری قرار ملاقات گذاشتیم؛ او فردی با هوش و کاملا رسانهای بود، با او تمام جزئیات کار در شکل و محتوا را بررسی کردیم. چون او قبلا خبرنگار یکی از شبکههای خبری بوده، شرایط من را به خوبی درک میکرد و درخواستهایم برایش تازگی نداشت. او در کارش بسیار حرفهای بود؛ گویی صد ها مصاحبه را برای رئیس جمهور برنامه ریزی کرده باشد.
عصر همان روز به محل مصاحبه رفتیم و دوربین ها و مکان را بازدید کردیم. قرار مصاحبه برای فردای آن روز یعنی پنج شنبه 9 مهر 94 ساعت یازده صبح برنامه ریزی شده بود. روز پنج شنبه یک ساعت قبل از مصاحبه یک اتومبیل از کاخ ریاست جمهوری به محل اقامت ما آمد و بنده را به اتفاق آقای محمدینیا، مدیر دفتر صد ا وسیما در دمشق به محل مصاحبه برد. جالب این اینکه از ابتدا تا انتهای کار هیچ گاه نه بازرسی بدنی شدیم و نه از گیت امنیتی عبور کردیم که این مسئله با توجه به تجربههای قبلی مصاحبه با مقامات داخلی و خارجی برایم تعجب آوربود.
در محل مصاحبه همچنان در انتظار بودیم که دقیقا ساعت یازده بود که گفتند آقای رئیس جمهور در طبقه بالا منتظرشماست. از پله ها بالا رفتم و دیدم آقای بشار اسد با قدی برافراشته و با لبهای خندان در سالن در انتظار من است. سلام کردم و با او دست دادم؛ دستهای مرا به گرمی فشرد و خوش آمد گفت. هیچ نیروی امنیتی و محافظی به ظاهر در کنار او نبود و تا انتهای کار هم هیچ محافظی ندیدم که به طور علنی در کنار او حضورداشته باشد.
بعد از استقبال گرم،با چهرهای گشاده مرا به اتاق محل ملاقاتهای رسمیاش راهنمائی کرد. چند دقیقه در اتاق ملاقات با او صحبت کردم. او به زبان عربی سخن میگفت و مترجم ما آقای هلالی ترجمه میکرد؛ از شرایط سوریه و کارهایش میگفت و از دوستی و کمک های مردم ایران و دولت تشکر و قدردانی می کرد. وقتی نوبت صحبت من شد برای ارتباط مستقیمتر، با او به زبان انگلیسی صحبت کردم، از او به دلیل این مصاحبه تشکر کردم.
او از مدت زمانی که برای مصاحبه در نظر گرفته شده بود اطلاع داشت و پرسید «بنظر شما یک ساعت و نیم مصاحبه، برای بیننده خسته کننده نیست؟» که در پاسخ اطمینان دادم گفتوگوی ما کمتر از این خواهد بود و درخواست این مقدار زمان، تنها پیش بینی است. و تاکید کردم «یک فرصت پنج دقیقهای هم برای تنفس خواهیم داشت، ولی اگر فکر میکنید مردم خسته میشوند، سوالات را به گونهای جواب دهید که هم تازگی داشته باشد و هم جذابتر باشد». خندید و گفت امیدوارم این گونه باشد.
سپس برایمان چای را که به سبک سنتی در استکانهای کمر باریک ایرانی ریخته شده بود، آوردند؛ در حقیقت او از ما استقبال رسمی کرده بود و این برای من جالب بود چون در عرف این گونه مصاحبه ها بدین منوال پیش میرود که خبرنگار و گروه تلویزیونی در یک اتاق منتظر میمانند تا شخص رئیس جمهور به اتاق مصاحبه بیاید و گفتوگو شروع شود، اما در این مصاحبه این گونه نبود و استقبال ایشان هم باعث افتخار من بود و هم نشان میداد که چقدر به ایرانی ها علاقمند است.
بعد از صرف چای مرا به بیرون هدایت کرد و با هم بیرون آمدیم. او هم عادات و رسوم ایرانی ها را داشت؛ مرا به سمت درب خروجی راهنمائی کرد و به رسم ادب ایستادم تا وی اول بیرون برود اما قبول نکرد. وارد سالن شدیم و همه کارکنانی که در کنار میز صدا و تصویر نشسته بودند به احترام آقای اسد بلند شدند و وی با همه به گرمی احوالپرسی کرد. آقای اسد روابط عمومی خوبی دارد و بسیار بی تکبر است. علاوه بر آن کوچکترین استرس یا نگرانی در چهرهاش مشاهده نکردم؛ چشمان آبی او آرامش خاصی در وی ایجاد کرده است.
مصاحبه شروع شد. قبل از مصاحبه تا آماده شدن صدا و تصویر، در مورد کاخی که در آن بودیم برایم سخن گفت تا از وی بپرسم «آیا شما در این کاخ زندگی کرده اید؟» و پاسخ بدهد: «خیر. این کاخ در حقیقت یک کاخ تشریفاتی است.» درها و پنجرههای این اتاق کاخ از چوب صندل کنده کاری شده ساخته شده بود و همچون آهن سخت بود. البته درها و پنجره های اتاق مصاحبه تماما باز بود و صحنه اینگونه طراحی شده بود تا پیام را برساند که تمامی درهای کشور سوریه به روی ایران باز است.
روی میز پس زمینه رئیس جمهور هم یک آباژور با مجسمهای از کبوتر سفید قرار داشت، که پیامآور صلح و دوستی برای دو ملت و ایران و سوریه بود. مصاحبه آغاز شد و سوالات را یکی پس از دیگری از وی پرسیدم و او هیچ سوالی را بی پاسخ نگذاشت و حاشیه نرفت. معلوم بود کارش را با علاقه دنبال میکند و از اوضاع کشور، به ویژه در امور نظامی کاملا مطلع است. او میگفت تا زمانی که سوریه از شر تروریستهای خارجی رها نشود مقاومت را ادامه خواهد داد. به نظر میرسید که مقاومتش طی پنج سال گذشته بر اساس یک استراتژی و راهبرد فکری طراحی شده و اجرا میشود.
او می گفت من تا آخر کار خواهم ایستاد و تا زمانی که لازم باشد در کنار آنها خواهم بود. راست میگفت چون طی پنج سال گذشته هرگز سوریه را ترک نکرده است. حتی این پیشنهاد که خانواده خود را چند هفته برای تفریح به ایران یا روسیه بفرستد را هم رد کرده است. به نظرم بسیار امیدوار و آرام بود و به مقاومت اعتقاد داشت.
آقای اسد به ایران علاقه ویژهای دارد و از کمک های کشورمان سپاسگزاری میکرد. حتی این مسئله را چند بار به طور علنی به من گفت. نکته جالبی که مطرح میکرد این بود که تاریخ سوریه کمکهای ایران به ملت سوریه در دوران سختی را ثبت خواهد کرد و نسلهای بعدی در این کشور خواهند دید که ایران مانع از تجزیه سوریه شده است.
در طول مصاحبه هرگز به زندگی خصوصی او وارد نشدم چون مشاور مطبوعاتی او این موضوع را تذکر داده بود. حتی از خانم لونا خواستم که از رئیس جمهور کسب اجازه کند تا از زندگی خصوصی او فیلمبرداری کنیم که اظهار داشت رئیس جمهور این کار را دوست ندارد و من هم دیگر اصرار نکردم. البته از اطرافیان رئیس جمهور شنیدم که همسر وی هر روز صبح بچه هایش را شخصا به مدرسه میبرد؛ آنها در یک منطقه حفاظت شده در یک مدرسه دولتی در کنار دیگر بچه های سوری درس میخوانند. محل زندگیاش هم در سالن های مجلل کاخ نیست و همچون یک فرد عادی در یکی از ساختمانهای کاخ زندگی معمولی و عادی دارد که البته رفتار شخصی او هم این ادعا را اثبات می کرد.
نزدیکان رئیس جمهورمی گویند او ساعت شش و نیم صبح از خواب برخاسته و یک ساعت کامل ورزش میکند. او غذا کم می خورد و پس از صرف صبحانه، روز کاری اش را از ساعت هفت و نیم صبح با خواندن گزارش های آخرین وضعیت جنگ آغاز میکند و بقیه امور در اولویت بعدی هستند. او برای اطلاع از وضعیت کشور منابع اطلاعاتی غیر رسمیای دارد و گاهی هم شخصا در بین مردم حضور مییابد.
او هم به سیاست علاقمند است و هم به امور نظامی، از این رو این دو را با دقت پی گیری میکند. به زبان انگلیسی مسلط است، طوری که وقتی قبل از مصاحبه با من انگلیسی صحبت میکرد، دریافتم لهجه اش همچون فردیست که از دوران کودکی زبان انگلیسی را آموخته. وی در مصاحبه اذعان داشت که از عملکرد ترکیه و عربستان در سوریه به شدت عصبانی است و علاوه بر آن، به کشور های غربی ها هم اصلا اعتماد ندارد و همه را در یک مجموعه بررسی میکند، اما به روسیه و ایران کاملا اعتماد دارد.
رئیس جمهور سوریه هر روز شبکههای خبری مهم جهان را مرور میکند اما به اخبارشان اعتمادی ندارد و این اخبار روی روحیه اش هم تاثیری ندارد. به رغم اینکه به دلیل وضعیت بحرانی کشورش، بیست و چهار ساعته آماده است، اما این آمادگی تغییری در رفتار او نداشته و چهرهاش همیشه آرام و متین است.
این در حالی بود که با پیشرفت نیروهای سوری در جنگ، روحیه مردم دمشق نیز نسبت به شش ماه پیش بهتر بود، به طوری که در برخی از نقاط دمشق گویی بویی از جنگ و نا امنی به مشام نمیخورد و مردم به زندگی عادی خود مشغول بودند.
و آخرین کلام اینکه وقتی حضور و نفوذ برخی نهاد ها در سوریه را دیدم، به خود بالیدم و احساس غرور کردم؛ مردان بی ادعایی همچون شهید همدانی این فرصت را برای ما ایجاد کردهاند که هزاران کیلومتر آن طرفتر از مرزهایمان از دشمنان این آب و خاک زهر چشم گرفته شود تا خیال حضور در ایران را نداشته باشند؛ خدا پشتیبانشان باشد .
نظر شما