تفاوت صادق زیبا کلام با دلواپسان
صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران در شرق نوشت:
همه آنان که از همان روز اول مخالف هر گونه مصالحه و توافق بر سر مساله هستهای با غرب بودند، از آنچه به باور آنان، « شکست مذاکرات هستهای» نام گرفته به وجد آمده و جشن گرفتهاند! آنان پس از ماهها شنیدن اخبار نه چندان خوشایند از «پیشرفت مذاکرات هستهای» با اخبار مسرتبخشی مواجه شدهاند که حکایت از «بنبست مذاکرات» به باور آنان دارد.
تندروها البته از همان ابتدای روی کارآمدن دولت جدید بنای مخالفت و بیحاصلدانستن مذاکرات را گذاردند. بعد از توافق اولیه ژنو مدتی خیلی جدی به دنبال کشاندن ظریف به مجلس و استیضاح وی بودند. بعد گفتند توافق ژنو باید به تصویب مجلس برسد.
تاکتیک بعدی آنها این بود که خواهان افزودهشدن برخی نمایندگان مجلس به تیم مذاکرهکننده شدند. بعد هم که هیچکدام این تلاشها به بار ننشست، رفتند به دنبال «تجمع دلواپسی» و ابراز نگرانی از «امتیازاتی» که به غربیها دادهایم، «عقبنشینی»هایی که کردهایم و «وادادگیهایی» که مرتکب شدهایم. اما از روز شنبه 27 اردیبهشت که بر سر پیشنویس متن کلی توافقی صورت نگرفت.
مخالفان مذاکرات و پایانیافتن وضعیت فعلی تحریمها، تعارف و تکلف را کنار گذاردهاند و جشن گرفتهاند که «مذاکرات شکست خورد.» ایکاش چهرهها و شخصیتها و جریانات سیاسی که از شکست مذاکرات این همه به هیجان آمدهاند و شادی و سرورشان را نمیتوانند پنهان کنند مردم را هم لااقل در این شور، نشاط و احساس پیروزی و جشنی که گرفتهاند شریک و سهیم میکردند.
ایکاش دلواپسها به مردم این توضیح را میدادند که چرا باید از آنچه «شکست مذاکرات» میخوانند خوشحال شویم و جشن بگیریم؟
ایکاش دلواپسها دو کلام برای مردم توضیح میدادند که آن ضرر و زیان به منافع ملی که در نتیجه پیشرفت مذاکرات هستهای داشت به کشور وارد میشد کدام بود؟ ایکاش دلواپسها مردم را نیز در جشن و سرورشان شریک میکردند و به مردم میگفتند اگر در وین توافق شده بود، آن «لطمه» که به منافع ملی وارد میشد کدام بود؟
ایکاش دلواپسها آنقدر برای مردم و جایگاهشان ارزش قایل میشدند که دو کلمه هم به آنها توضیح میدادند که اگر مذاکرات بهزعم آنها «شکست نخورده بود» و توافق هستهای صورت میگرفت یا در آینده صورت بگیرد چرا این توافق این همه به ضرر و زیان ایران و متقابلا به سود غربیها میشد؟
من اتفاقا بر عکس دلواپسها، معتقدم هر یک روزی که ما بتوانیم کشور را زودتر از وضعیت پیشآمده برهانیم بیشتر به نفع مردم، مملکت و نظام خواهد بود. بنابراین من بر خلاف دلواپسها معتقدم اتفاقا توافق هستهای است که باعث جشن و نشاط مردم خواهد شد و نه شکست آن.
تفاوت من با دلواپسها این است که من حاضرم برای مردم کاملا توضیح دهم که چرا جای هیچ جشن و سروری از به توافقنرسیدن مذاکرات هستهای با غرب نیست و به مردم اطمینان دهم که توافق، صورت خواهد گرفت و این طبیعت مذاکره است که زمان بر و پیچیده باشد. اما آیا آنها هم حاضرند دو کلمه و نه بیشتر برای مردم توضیح دهند که چرا از «شکست مذاکرات» باید این همه احساس شادمانی کرد؟
همه آنان که از همان روز اول مخالف هر گونه مصالحه و توافق بر سر مساله هستهای با غرب بودند، از آنچه به باور آنان، « شکست مذاکرات هستهای» نام گرفته به وجد آمده و جشن گرفتهاند! آنان پس از ماهها شنیدن اخبار نه چندان خوشایند از «پیشرفت مذاکرات هستهای» با اخبار مسرتبخشی مواجه شدهاند که حکایت از «بنبست مذاکرات» به باور آنان دارد.
تندروها البته از همان ابتدای روی کارآمدن دولت جدید بنای مخالفت و بیحاصلدانستن مذاکرات را گذاردند. بعد از توافق اولیه ژنو مدتی خیلی جدی به دنبال کشاندن ظریف به مجلس و استیضاح وی بودند. بعد گفتند توافق ژنو باید به تصویب مجلس برسد.
تاکتیک بعدی آنها این بود که خواهان افزودهشدن برخی نمایندگان مجلس به تیم مذاکرهکننده شدند. بعد هم که هیچکدام این تلاشها به بار ننشست، رفتند به دنبال «تجمع دلواپسی» و ابراز نگرانی از «امتیازاتی» که به غربیها دادهایم، «عقبنشینی»هایی که کردهایم و «وادادگیهایی» که مرتکب شدهایم. اما از روز شنبه 27 اردیبهشت که بر سر پیشنویس متن کلی توافقی صورت نگرفت.
مخالفان مذاکرات و پایانیافتن وضعیت فعلی تحریمها، تعارف و تکلف را کنار گذاردهاند و جشن گرفتهاند که «مذاکرات شکست خورد.» ایکاش چهرهها و شخصیتها و جریانات سیاسی که از شکست مذاکرات این همه به هیجان آمدهاند و شادی و سرورشان را نمیتوانند پنهان کنند مردم را هم لااقل در این شور، نشاط و احساس پیروزی و جشنی که گرفتهاند شریک و سهیم میکردند.
ایکاش دلواپسها به مردم این توضیح را میدادند که چرا باید از آنچه «شکست مذاکرات» میخوانند خوشحال شویم و جشن بگیریم؟
ایکاش دلواپسها دو کلام برای مردم توضیح میدادند که آن ضرر و زیان به منافع ملی که در نتیجه پیشرفت مذاکرات هستهای داشت به کشور وارد میشد کدام بود؟ ایکاش دلواپسها مردم را نیز در جشن و سرورشان شریک میکردند و به مردم میگفتند اگر در وین توافق شده بود، آن «لطمه» که به منافع ملی وارد میشد کدام بود؟
ایکاش دلواپسها آنقدر برای مردم و جایگاهشان ارزش قایل میشدند که دو کلمه هم به آنها توضیح میدادند که اگر مذاکرات بهزعم آنها «شکست نخورده بود» و توافق هستهای صورت میگرفت یا در آینده صورت بگیرد چرا این توافق این همه به ضرر و زیان ایران و متقابلا به سود غربیها میشد؟
من اتفاقا بر عکس دلواپسها، معتقدم هر یک روزی که ما بتوانیم کشور را زودتر از وضعیت پیشآمده برهانیم بیشتر به نفع مردم، مملکت و نظام خواهد بود. بنابراین من بر خلاف دلواپسها معتقدم اتفاقا توافق هستهای است که باعث جشن و نشاط مردم خواهد شد و نه شکست آن.
تفاوت من با دلواپسها این است که من حاضرم برای مردم کاملا توضیح دهم که چرا جای هیچ جشن و سروری از به توافقنرسیدن مذاکرات هستهای با غرب نیست و به مردم اطمینان دهم که توافق، صورت خواهد گرفت و این طبیعت مذاکره است که زمان بر و پیچیده باشد. اما آیا آنها هم حاضرند دو کلمه و نه بیشتر برای مردم توضیح دهند که چرا از «شکست مذاکرات» باید این همه احساس شادمانی کرد؟
نظر شما