ثروتی که ازخاتمی تاروحانی در راه ایران ماند!
بیش از 10 سال است که بحث حضور کریستی در ایران مطرح است - فارغ از سیاستهای طرف ایرانی - در حالی که به نظر میرسد بانیان کریستی از شرکت ایران در این حراجی خرسندند ولی تمایلی برای حضور در ایران ندارند.
موضوع احتمال برگزاری حراجی کریستی در ایران از زمان ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی مطرح است. در یک سوی این ماجرا ایرانیانی قرار دارند که باتوجه به جهتگیریهای دولتهای حاکم با یک سیاست شل کن، سفت کن علاقهمند شرکت آثار ایرانی در این حراجی و حتی حضور کریستی در ایران هستند و درآن سوی ماجرا نیز بانیان کریستی قرار دارند که به نظر میرسد گرچه از شرکت هنرهای ایرانی در کریستی راضی هستند ولی ظاهرا تمایلی به برگزاری این حراجی در ایران ندارند.
کریستی در زمان خاتمی
با توجه به سیاست دولت سید محمد خاتمی مبنی بر گسترش روابط دیپلماتیک با کشورهای همسایه و دیگر نقاط دنیا، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت هم در راستای مبادلات بینالمللی هنری، اقداماتی کرد. مثلا برای برگزاری نمایشگاههایی از آثار ایرانی در خارج از کشور برنامههایی تدارک دید. آوردن حراجی کریستی به ایران، یکی از آن برنامهها بود.
به این منظور مدیران ارشد کریستی به ایران دعوت شدند و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت هم دیداری با رئیس کریستی داشت و در جریان این رفت و آمدها خبر رسید که مسؤولان کریستی علاقه دارند این حراجی در ایران هم فعال باشد.
در ادامهی این برنامه تعدادی سفر تحقیقاتی انجام شد و دستاورد آن هم برقراری نمایشگاهی از هنرهای معاصر ایران در لندن در سال 2002 بود که به خریداران و مجموعه داران هنری امکان شناسایی برخی آثار هنری ایرانی را داد.
آن زمان برای جلب نشدن رضایت مدیران کریستی برای ورود به ایران دلایل متعددی مطرح شد، از جمله نبود سیستم بانکداری الکترونیکی در ایران؛ خریداران آثار هنری معمولا برای خرید این آثار از سیستم E-CARD استفاده میکنند که این سیستم در ایران محدود بود. ضمن اینکه هنوز برای حمل آثار در ایران تدابیر امنیتی لازم وجود نداشت. از طرفی هم بوروکراسی نامطمئن و کاغذبازیهای شدیدی که برای روابط اداری ایران قائل بودند، مانع از آن شد که برای حضور این حراجی در ایران تصمیم جدی بگیرند.
کریستی در زمان احمدینژاد
با عوض شدن دولت و روی کار آمدن محمود احمدینژاد شاید اندک امیدی برای بهبود شرایط از بین رفت. پرویز کلانتری در این باره به خبرنگار ایسنا گفت: «با روی کار آمدن احمدینژاد، بانیان کریستی متوجه شدند، که هیچ جوری در این دوره نمیتوانند فعالیتی برونمرزی را در ایران اداره کنند در نتیجه حراجی را به دبی بردند.»
در عمل نیز چنین اتفاقی روی داد، چون با تشدید تحریمها در حالی که انتظار میرفت با گذر زمان بانکداری الکترونیک ایران پیشرفت کند، کار خرید و فروش آثار هنری و جابه جایی پول با خارج از کشور سختتر و حتی ناممکن شد و موضوع دیگری که پر رنگتر مینمود بحث مربوط به بیمهها بود. بیمهی ایران در لیست تحریمها قرار گرفت و شرکتهایی هم که چنین بیمههایی را انجام میدادند، بنا به شرایط موجود ارقام سرسام آوری طلب میکردند که کار را از پیش دشوارتر میکرد. از سوی دیگر نیز در موضوع امنیت آثار و بوروکراسی حاکم نیز به نظر نمیرسید که بهبودی حاصل شده باشد، البته که دولت وقت هم با وجود اینکه از شرکت ایران در این حراجی جلوگیری نکرد ولی تلاشی هم برای حضور کریستی در ایران به خرج نداد.
با این اوصاف، این دوره، دروهی توقف کامل نبود؛ چراکه همان مدیرانی که در دولت خاتمی در کسوت رسمی در حوزهی هنرهای معاصر، آن فعالیتها را ترتیب داده بودند، این بار در مقام یک تجارت شخصی، به حضور آثار ایرانی در حراجیهای کریستی در شیخنشین حاشیهی خلیج فارس مبادرت کردند و ظاهرا به ثروتهای کلان هم بهعنوان درآمد شخصی دست یافتند.
کریستی در دولت حسن روحانی
با روی کار آمدن حسن روحانی و سیاستگذاریهایی مبنی بر واگذاری امور به بخش خصوصی به نظر میرسد که تقویت حضور ایران در حراجیهایی مانند کریستی در دستور کار باشد. از طرفی هم شاید تغییر و تحولاتی که در عرصهی سیاست خارجی در حال وقوع است و بحث لغو تحریمهای بیمهای و بانکی مطرح میشود امیدها برای احتمال برگزاری کریستی در ایران و یا به قول کلانتری سرازیر شدن بخشی از ثروت این حراجی به ایران تقویت شود.
البته علاوه بر آنچه به عنوان مشکلاتی بر سر راه حضور کریستی در ایران ذکر شد، مسائل فرهنگی از قبیل نحوهی حضور هنرمندان خارجی در ایران و امکان ارایه و نمایش آثاری است که احتمالا با فرهنگ مردم و حکومت ایران همخوانی چندانی نداشته باشد، مثلا نمایش تصاویر برهنه بر تابلوهای نقاشی از مشکلاتی است که شاید هنوز برای آن چارهای اندیشیده نشده و بعید به نظر میرسد که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای این موارد بتواند کاری پیش ببرد.
با این همه چندی پیش علی جنتی در حاشیهی برنامهی آینهی مطهر در پاسخ به سوالاتی دربارهی مشکلات موجود در شرکت آثار ایرانی در حراجی کریستی، اظهار کرد: تصمیم داریم که با مذاکره با مقامات حراجی کریستی، برای برگزاری حراجی کریستی در ایران و در جزیرهی کیش اقدام کنیم.
در همان زمان یکی از خبرگزاریها داخلی این گفتهی علی جنتی را به اشتباه چنین نقل کرد که گویی او گفته است که ما با مقامات کریستی برای برگزاری این جراجی در ایران توافق کردهایم. و مقامات کریستی هم بالافاصله به این موضوع واکنش نشان داده و خبرگزاری فرانسه از الکساندر کیندرمن، مدیر ارشد روابط عمومی کریستی نقل کرد که این حراجی از برگزاری حراجیها در دبی و ارایهی آثار هنر ایرانی بسیار خوشحال است اما برای گشایش بازار فروش در ایران برنامهای نداریم و ایرانیها هم تماسی با آنها نداشتهاند.
***
فارغ از بحثهای مطرح شده دربارهی موانع موجود بر سر راه حضور کریستی در ایران، بنا بر آنچه گفته شد به نظر میرسد که بانیان کریستی گرچه از حضور ایران در این حراجی خوشحال به نظر میرسند ولی اکنون تمایلی برای حضور در ایران از خود نشان نمیدهند.
بنابراین اینکه بالافاصله بعد از گفتههای وزیرارشاد مبنی بر احتمال حضور کریستی در ایران آن را قویا رد میکنند خود موضوع مهمی است که نیاز به بررسی دارد و معلوم نیست که این اشتیاق ایران برای شرکت با همهی قوا در این حراجی به کجا ختم خواهد شد.
از این نکته نیز غافل نمانیم که فارغ از بحث بالارفتن قیمت آثار هنری در کریتسی و فوایدی مانند مطرح شدن آثار ایران در جهان و تامین منفعت عدهای از گالریداران، مضراتی هم این حراجی برای هنر ایرانی و بازار این هنر دارند.
اکنون عدهای از هنرمندان و منتقدان از جهت دادن این حراجی به هنر ایرانی سخن میگویند، چنانچه به قول ایرج اسکندری این حراجی موجب شده تا طبق سلیقهی شیوخ دبی که کریستی در آنجا برگزار میشود، نقاشیهای ایرانی به سمت نفاشیخط بروند.
از طرفی دیگر نیز فروش آثار هنرمندانی مانند فرامرز پیلآرام، پرویز تناولی، محمد احصایی، سهراب سپهری و... در این حراجی، تعلیق قانون یک درصد در خرید آثار هنری توسط وزارتخانهها و البته بیتوجهی موزهی هنرهای معاصر – به عنوان مرکزی که وظیفهی خرید آثار هنری را دارد- به این موضوع، این نگرانی را ایجاد میکند که نکند با فروش این آثار مهم و ارزشمند گنجینهی ملی خود را از آثار هنری فقیر و فقیرتر میکنیم؟
با توجه به این موضعگیری شفاف کریستی دربارهی حضور در ایران، به نظر میرسد که مسؤولین ضمن تاکید بر سیاست واگذاری شرکت آثار هنری در حراجیهای خصوصی، فکری هم به حال اوضاع گنجینههای هنری ایران کنند.
کریستی چیست؟
خانهی حراج کریستی، اولین بار در سال ۱۷۶۶ در لندن توسط شخصی به نام جیمز کریستی، با عنوان «خانهی حراج کریستی»، تاسیس شد.
تلاشهای این شخص خیلی زود به ثمر نشست و نام این خانه حراج به عنوان مرکزی مهم برای مبادلات هنری بر سر زبانها افتاد. خانهی حراج کریستی بعد از مرگ بنیانگذار آن همچنان به فعالیت خود ادامه داد و از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۹۹ در قالب یک شرکت سهامی عام فعالیت میکرد، اما بعد از این تاریخ، یک شخص فرانسوی به نام فرانسیس پینال، مالکیت خصوصی آن را برعهده گرفت تا در رقابت با خانههای حراجی چون ساتبی پیروز میدان باشد.
این خانهی حراج در حال حاضر بیش از 80 شعبه در اقصی نقاط دنیا از جمله نیویورک، پاریس، لسآنجلس، دبی، آمستردام، هنگ کنگ، رم و برلین دارد. قرار بود ایران هم شعبهای داشته باشد که بنابر دلایلی این امکان محقق نشد.
هم اینک کریستی جزو حراجیهایی به حساب میآید که بیشترین گردش مالی دنیا را دارد. گردش مالی میزان فروش حراجی کریستی در نیمهی اول سال 2012 بیش از 3.5 میلیارد دلار اعلام شد.