سامی یوسف: به آثار محمدرضا شجریان و ناظری علاقهمندم
تسنیم نوشت: خواننده مشهور دنیای اسلام میگوید یکی از بزرگترین رویاهای زندگیاش ارتباط مداوم با ایران و ایرانیان است.
خواننده مشهور دنیای اسلام میگوید یکی از بزرگترین رویاهای زندگیاش ارتباط مداوم با ایران و ایرانیان است. او میگوید: من به لحاظ فرهنگی و اخلاقی ایرانی هستم.ایران همیشه در قلب من است و دعا میکنم ان شاءالله به زودی بتوانم در آنجا اجرا داشته باشم.

مشهورترین خواننده جهان اسلام، راه طول و درازی برای رسیدن به جایگاه امروزش طی کرده است. کودک متولد شده در پایتخت، در سالهای ابتدایی انقلاب ایران امروز بعد از 35 سال از سوی مجله تایم آمریکا، ملقب به «بزرگترین ستاره راک جهان اسلام» شده است و طرفداران بیشمارش، مسلمانان روی آورده به مسیر فرهنگ و هنر برای «تغییر دنیا» امروز او را بر صدر فهرست صدای تبلیغی جهان اسلام مینشانند.
گفتگو با سامی یوسف؛ یکی از مشهورترین خوانندهها و موسیقیدانهای جهان اسلام،همیشه با جذابیتهای ژورنالیستی قابلتوجهی همراه است، این جذابیت اما در ماههای اخیر به سبب حرفها و حاشیههایی که درباره او مطرح شده است، دو چندان شده است.
نام سلبریتی دنیای موسیقی جهان اسلام، در ماههای اخیر با فیلم «محمد رسولالله (ص)», و یک سفر جنجالی به ناصریه بر سر زبانها بوده است. خواننده جوانی که هر چند در ایران متولد شده و خودش را از لحاظ فرهنگی با افتخار ایرانی میداند، اما آوازه و گستره فعالیتاش ابتدا در جهان اسلام و بلکه کل دنیا و بعد از آن در ایران به گوش رسید.
سامی یوسف میگوید در رویاهایش، ارتباط مستقیم با ایرانیها را میبیند و مطمئن است که روزی این اتفاق رخ خواهد داد.
دوست دارم این مصاحبه را با سوالی درباره بزرگترین اتفاق فرهنگی این روزهای جهان اسلام آغاز کنم: فیلم «محمد رسول الله(ص)». همان طور که میدانید این فیلم علیرغم استقبال بسیار گسترده در داخل ایران و در اولین جشنواره بینالمللی که حضور یافته است، متاسفانه با برخی برداشتهای نادرست هم در جهان اسلام روبرو شده است. مخالفتهای جریان الازهر را همه شنیدهایم؛ تا جایی که حتی برخی اعلام کردهاند که این فیلم باید تحریم شود. در این باره چه فکر میکنید؟ از دید شما این فیلم به لحاظ عقیدتی چه قدر قابل دفاع هست؟
در ابتدا باید بگویم که بسیار باعث افتخار من است که بخشی از این پروژه عظیم بودم و فکر میکنم افراد زیادی، مخصوصا جهان غرب این فیلم را خواهند دید. من هم به بزودی این فیلم را خواهم دید انشاءالله و امیدوارم این فیلم تاثیر مثبتی در شناساندن اسلام و حضرت محمد (ص) به جهانیان داشته باشد. در واقع در طول 200 سال گذشته صحبتهای زیادی درباره هنر اسلامی به صورت مثبت صورت گرفته اما برای شخص پیامبر به هیچ وجه اینگونه نبوده است. اما نکته مهم این است که ما باید فیلمهای بیشتری مانند فیلم آقای مجیدی داشته باشیم و این خوب نیست که تا کنون فقط دو فیلم درباره پیامبر اسلام (ص) تولید شده است. امیدوارم که اتفاقات خوبی در این زمینه بیفتد.
و اما درباره بخش دوم سوالتان این یک مسئله فقهی است و مرتبط با فقه و شریعت که از این دید مستلزم ورود علما به این بحث است. اما همانطور که میدانی برخی مسائل خاص سیاسی در خاورمیانه وجود دارد. بخشی از اینها مربوط به الازهر الشریف است که نمیدانم، میدانی یا نه توسط شیعیان بنیانگذاری شده است (خنده). آنجا توسط امپراطوری فاطمیون و اسماعیلیها ساخته شد. اما مسئلهای که میخواهم بیان کنم این است که امروزه مسائل سیاسی پیچیدهای در خاورمیانه در جریان است و به عقیده من همه آنچه که در سطح عمومی بیان میشود کاملاً برآمده از اعتقادات و مواضع مذهبی نیست.
همانطور که گفتم من احترام بسیار زیادی به الازهر میگذارم و این در حد من نیست که بخواهم درباره این مسائل سیاسی اظهار نظر کنم. اما بیشتر مردم میدانند الازهر و مفتیهای الازهر کاملاً مستقل از دولت مصر نیستند. در تاریخ معاصر و در بیش از 250 سال گذشته علما و مفتیهای الازهر به طور خاص از حکومتهای مصر استقلال داشتند، اما امروزه تمامی خطبای نماز جمعه و ائمه الازهر با دولت این کشور در ارتباط هستند و درحقیقت توسط دولت انتخاب میشوند. بنابراین این اظهار نظرها و دیدگاهها نمیتواند کاملا برخاسته از عقاید مذهبی آنها باشد. من باز هم تاکید میکنم که در این زمینه نظر فقهی باید بررسی شود که من در آن تخصصی ندارم اما شخصاً بر این باورم که همانطور که پیشتر در مصاحبهام با رویترز تشریح کردم اینگونه اظهارات بیشتر سیاسی است تا عقیدتی و مذهبی.
فکر میکنید ممکن است برخی از این موضع گیریها به خاطر این باشد که این فیلم تولید کشور ایران است؟
حقیقت این است که ایران کشور بسیار مهمی در منطقه است. حق دارد که برای امور خودش تصمیم بگیرد و انتخابهای خودش را داشته باشد همانطور که دیگر کشورها این حق را دارند. اساساً این کشور جوانان بسیار با استعدادی دارد، مردم و کشور بسیار پر استعدادی دارد، در سطح منطقه بسیار با ظرفیت و با استعداد است، منابع باور نکردنی دارد، سرمایه، سرزمین و... و برخی ممکن است نسبت به این امکانات حسادت بورزند. البته من از این بابت نگرانی ندارم و فکر میکنم ایران راه درستی را انتخاب کرده و همچنان ادامه میدهد و ماشاءالله این کشور مملو از علماست. بنابراین فکر نمیکنم با وجود چنین شرایطی آقای مجید مجیدی در فیلم «محمد رسول الله(ص)» اشتباهی کرده باشد.
تسنیم: بله؛ تیم قدرتمندی از علمای مذهبی ایران در پژوهش این فیلم ایشان را راهنمایی کردند.
طیف بی نظری از علما، افراد صالح و در رأس آنها رهبری ایران، مجیدی و این فیلم را حمایت میکنند و فکر نمیکنم اشتباه یا ایرادی در آن باشد.
همانطور که خود شما هم اشاره داشتید، قرار بود تیتراژ «محمد رسول الله(ص)» را بخوانید، حتی یادم هست مدتی را برای همکاری با این پروژه در هند ساکن شدید؛ درست است؟
بله. در واقع چند سال پیش در سال 2009 یکی از افراد نزدیک به من، گفت که آقای مجیدی و دفتر او میخواهند من را ببینند و در این مورد با من صحبت کنند. این برای من افتخار بسیار بزرگی بود اما متأسفانه عملی نشد، به هر دلیلی که بود، عملی نشد. حالا در سال 2015 افتخار بزرگی برای من بود که با آقای "الله راخا رحمان" همکاری کنم، به هند رفتم و با همکاری یکدیگر اثری را ضبط کردیم که قرار است این آهنگ در آلبوم موسیقی فیلم «محمد رسول الله(ص)» که به زودی منتشر میشود، قرار داشته باشد.
ماشاءالله او کار موسیقی این فیلم را بسیار عالی انجام داده است که به خاطر این کار فوق العادهاش به او تبریک میگویم؛ هر دو نفر ما به لحاظ اعتقادی و روحی به این پروژه علاقه ویژهای داشتیم، این کار به هیچ وجه یک کار تجاری و گیشهای نبود بلکه تماماً روحانی بود.
حتی جالب است که بگویم زمانی که به هند رفتم، آقای رحمان خواست هزینه بلیط و هتل من را بپردازد اما من به او چنین اجازهای را ندادم و به او گفتم من به خاطر تو نیامدم من بخاطر پیامبرم به هند آمدهام. می خواهم بگویم در واقع من به هیچ دلیل دیگری مگر پیامبرم به آنجا نرفتم و نیت من ادای احترام به پیامبرم بود، چیز دیگری برای گفتن نیست، فقط اینکه خدا را از این بابت شاکرم.
تسنیم: خب بگذار کمی درباره وضعیت فعلی جهان اسلام در غرب آسیا باهم صحبت کنیم. امروز ما شاهد وضعیت بسیار بدی در منطقه هستیم، منطقه غرب آسیا شاهد جنگهای نیابتی متعددی است و از سوی دیگر شاهد جلوه بسیار بد و غیرقابل قبولی از اسلام با عنوان «داعش» هستیم. این گروه های نفرت انگیز تروریستی دارند خود را به جای اسلام به تمام دنیا معرفی میکنند.
همانطور که میدانی این مسئلهای است که متخصصان امور سیاسی در منطقه ما باید درمورد آن نظر بدهند و این در حوزه اطلاعات من نیست. اما مختصراً میگویم، واقعیت این است که ما در عصر مدرنیته هستیم. جهل و غفلت در بسیاری از نقاط دنیا فراگیر است. اسلام سنتی مانند دیگر ادیان سنتی دارای وجه رحمانی و بخشندگی است و داعش و داعشیان از اساس گروههای مدرنی هستند که نمیتوان آنان را سنتی دانست، آنها مطلقاً جدید و مدرن و اساساً شیطانی هستند. نه تنها هیچ ارتباطی با اسلام ندارند بلکه میتوان نشانه هایی از گرایشهای چپ گرایانه و کمونیستی در قرن 19 را در میان آنها دید. از دید من متأسفانه ما مسلمانان به دلیل نفوذ مدرنیته در حالتی از غفلت بسر میبریم.
متأسفانه فلسفه در جهان اسلام پایان یافته و تنها جایی که فلسفه واقعاً در آن در جریان است و راه خودش را ادامه میدهد، ایران است. در سایر بخشهای جهان اسلام از جمله کشورهای سنی مذهب فلسفه اسلامی که شامل سهروردی، ملاصدرا و... بود، پایان یافته است. فلسفه و به نوعی حتی تفکر در این کشورها تقریباً مرده است و به هیچ وجه حیث فعال ندارد و کاملاً منفعل است. تنها جایی که ما شاهد فلسفه اسلامی سنتی هستیم ایران است که خیلی مسئله مهمی است؛ که از این بابت بسیار خوشحالم و به ایرانیان تبریک میگویم. اما همانطور که گفتم داعش و پدیده تکفیریها، پدیدههایی مدرن هستند که کاملاً نامشروع هستند و انسانهایی هستند که به لحاظ روانی و روحی مریض هستند و نیاز به کمک دارند.
فکر میکنم دیگر نیازی نیست درباره این صحبت کنیم که وحدت اهل تسنن و شیعیان در این موقعیت خاص تاریخی چهقدر حیاتی و ضروری است.
به طور حتم. ببینید درباره این بحثهای شیعه و سنی، اگر به سنت و تاریخ تفکر اسلامی نگاهی بیندازید واقعا وجود نداشتند. من همیشه گفتهام که علاقهای به بحث در این زمینه (شیعه و سنی) ندارم و در مصاحبههای خود نیز رعایت کردهام. ممکن است عدهای در میان اهل سنت از شیعیان تحت عنوان یک فرقه یا عنوان «رافضی» یاد کنند، این مسئله من را ناراحت میکند، شیعه یک فرقه نیست. من مانند پروتستانتیستها نیستم که فرقهگرایانه نگاه کنم. شیعه بعد از ظهور اسلام پیدا نشد، شیعه به معنای واقعی از همان آغاز با پیامبر بوده است. شیعه و سنی فرقههای جداگانه نیستند بلکه از یک ریشه اصلی سرچشمه گرفتهاند.
بنابراین البته که باید وحدت باشد، صد در صد. واقعیت این است که هر دو با هم برادرند و این مسئله بارها مورد بحث قرار گرفته است و ناراحت کننده است که الان وضعیت چنین است.
چند ماه پیش اتفاقی افتاد که حاشیههای زیادی برای شما در رسانهها به وجود آورد. ماه رمضان امسال در شهر ناصریه کنسرتی برگزار کردید که بعنوان پایتخت عربی رژیم صهیونیستی شناخته میشود. این اتفاق با واکنشهای منفی زیادی از سمت هواداران شما مواجه شد. خیلی از ایرانیها که طرفداران پروپاقرص سامی یوسف هستند؛ دلآزرده شدند. مردمی که همیشه از رژیم صهیونیستها متنفر بودهاند و هستند، ناگهان سامی را در یکی از شهرهای عرب زبان این رژیم دیدند. داستان از چه قرار بود؟
اول از همه بگذارید یک مسئلهای را توضیح دهم. این خیلی مهم است و از تو میخواهم که به دقت به مطلبی که میگویم گوش کنی! زندگی هنری من با آهنگ «المعلم» آغاز نشد. بلکه خوانندگی من با فلسطین و برای فلسطین آغاز شد. اولین اثری که ضبط کردم برای فلسطین بود. ترانه «فلسطین جاویدان» Palestine Forever اولین آن بود. این آهنگ هرچند در سال 2008 منتشر و توزیع شد اما در سال 2002 ضبط شده بود. الان 14 سال از آن روزها میگذرد. این خیلی مسئله مهمی است که من از زمانی که بچه بودم با مسئله فلسطین درگیر بودم و دغدغه فلسطین را داشتم و همینطور این دغدغه با من ماند و برای باقی عمرم نیز باقی خواهد ماند. انشاءالله.
فلسطین مسئله به غایت مهمی است نه تنها صرفا برای من، بلکه برای تمامی امت اسلام و مردم آگاه دنیا.
وقتی من دعوت شدم که آنجا اجرا کنم، از دید خودم برای رژیم اسرائیل اجرا نمیکردم بلکه برای ناصریه اجرا میکردم، ناصریه، پایتخت عربی فلسطین است. نمیدانم تو تا چه اندازه درباره فلسطینیان اطلاع داری؟ اما باید به تو بگویم صحبتهای زیادی درباره مردم فلسطین وجود دارد، خیلیها درباره فلسطین صحبت میکنند اما عده بسیار اندکی واقعاً درباره فلسطین و فلسطینیها اطلاعات و آگاهی دارند.
اگر تو یک بار انشاءالله به آنجا بروی و این شانس را داشته باشی که آنجا را ببینی و با چشمای خودت ببینی که اینها چه مردمانی هستند، با شعارهای زیبایی مانند «زنده باد فلسطین، آزادی و...».متوجه ماجرا میشوی.
اما در واقعیت آنچه این مردم واقعا به آن نیاز دارند ارتباط انسانی است. آنچه که آنها واقعاً از سوی تو به آن احتیاج دارند، این است که به آنجا بروی و آنها را به شکل واقعی و فیزیکی حمایت کنی، نه فقط با شعار و دعا. البته که اینها هم در جای خودش بسیار اهمیت دارد، اما آنها میخواهند به دیدنشان بروی، در خودِ قدس.
اما به هر حال آنجا در حال حاضر جزو رژیم اشغالگر قدس است!
بر مبنای تاریخ اسلامی سرزمین فلسطین همواره مورد تعرض و اشغال بوده و در واقع فلسطین هیچگاه به طور کامل آزاد نبوده است. فلسطین زمانی توسط امپراطوری پارسی اشغال بوده، بابلی ها، رومی ها، عثمانی ها و... آنجا را اشغال کرده اند. حتی امام محمد غزالی و حتی ابن تیمیه 1000 سال پیش گفته اند. این خیلی مهم است که از قدس دیدن کنید و به آنجا بروید. حتی زمانی که در اشغال است.
واقعیت این است که ما با مردم فلسطینی روبرو هستیم که منزوی، خاموش و در حال از بین رفتن هستند. آنها در حال محو شدن هستند دارند کشورشان را ترک می کنند آنها دیگر وجود ندارند. من به کشور اسرائیل نرفتم، من رفتم آنجا تا برادران و خواهران فلسطینی خود را ببینم و تنها بخاطر آنها رفتم. و باید به تو بگویم، خیلی مهم است که بدانی من ترانه "فلسطین جاویدان" که اثری بسیار انتقادی و تند است را برای اجرا در آنجا آماده کرده بودم که وقتی داشتم این ترانه را شروع میکردم به خواندن شهردار آمد نزدیک من و در گوش من گفت: سامی تو باید اجرا را متوقف کنی! من هنوز 2 - 3 ترانه دیگر برای اجرا داشتم اما وی گفت این ها (مأمورین امنیتی رژیم) در دو دقیقه نور و صدا و دیگر تجهیزات را قطع می کنند!
من برای خوش گذارنی آنجا نرفتم، این نوعی جهاد بود. باید خیلی "جرات" داشته باشی که آنجا بروی و ترانه فلسطین جاویدان! را بخوانی که بعد آنها تهدید به قطع صدا و تصویر کنند. ویدئوها و تصاویر این اجرا در اینترنت موجود است و تو می توانی ببینی.
واقعیت این است که برخی مردم بر اساس فتواهای برخی از علما رفتن به آنجا را اشتباه میدانند و من به همه آنها احترام میگذارم. اما در واقع من ملیت انگلیسی دارم و قادرم از این ظرفیت برای سفر به آنجا استفاده کنم، اما نه برای خوش گذرانی و حمایت از گروه و رژیم سیاسی بلکه من به آنجا رفتم بخاطر برادران و خواهران فلسطینی ام، برای دیدن آنها و برای اینکه لبخند به لبانشان بیاورم و برایشان امید به ارمغان بیاورم.
اینها انسانها و مردمی هستند که امیدشان را دارند از دست می دهند و محتاج روابط انسانی هستند. چرا که هیچ کس به آنجا نمی رود و اگر تو این شانس را داشته باشید باذن الله تا روزی آنچه را که درباره آن با تو حرف میزنم با چشمان خودت ببینی خواهی فهمید معنای صحبت من را. اینکه به آنجا بروی به منظور حمایت از آنها، کباب فلسطینی و فلافل با آنها بخوری!(خنده) و با این کار از تجارت و اقتصاد آنها حمایت کنی. به نظر من این کار خیلی تاثیرگذارتر است تا اینکه به خیابان بروی، عصبانی شوی و فریاد بزنی! هرچند دوباره تاکید می کنم دعا کردن و شعار دادن هم در جای خودشان بسیار مهم هستند اما اقدام عملی خیلی مهم تر است. در این رابطه نظرات مختلفی وجود دارد اما نظر متواضعانه و شخصی من این است که هر کسی که قادر به سفر به فلسطین است مثلا با پاسپورت بریتانیایی به این کشور سفر کند و با فلسطینیان ملاقات کند.
چه طور ممکن است که در بین خواننده های غربی کسانی باشند که حضور در رژیم صهیونیستی را به نوعی تحریم کرده اند و آن وقت سامی یوسف، چهره محبوب جهان اسلام این کار را نکند؟
بله من هم این را شنیده ام که برخی میگویند چرا سامی یوسف اجرا و کنسرت در این کشور را همانند برخی از خواننده های غربی بایکوت نکرده است. باید بگویم آنها برای اجرا برای مردم اسرائیل در حیفا یا تل آویو آن را بایکوت کرده بودند اما من که برای این منظور آنجا نبودم سفر من فقط و فقط برای فلسطینیان در پایتخت عربی فلسطین و در مقابل بیش از صد هزار مسلمان و مسیحی فلسطینی بود که از همه مناطق به آنجا آمده بودند.
و خدا را شکر همه رسانه های عربی که اخبار حضور من در فلسطین را پوشش دادند و از این جریان حمایت کردند و میدانستد که به چه علتی من به آنجا سفر کردم و برای چه کسانی اجرا کردم. شاید به نظر خیلی ها این کار عجیب به نظر بیاید که خیلی شجاعانه که بروی آنجا و این اشعار را بخوانی: "خداوند بزرگی که به او اطمینان دارم شاهد هست/ کودکان کشته میشوند برای پرتاب سنگ به آسمان/ به مادر و پدرانشان میگویند «نگران نباشید. خداوند با ماست/ نابود شدهاند ملتهایی که با ظلم حکومت میکردند/ فرزندان فلسطین برای زندگی شان میجگند و به پدران و مادران خود میگویند ما میدانیم که فلسطین حق ماست/ در پایان نگران نباشید، خدا همواره با ماست/ فلسطین جاویدان فلسطین"(بخشی از ترانه فسلطین جاویدان)
بیمقدمه میپرسم. شما چرا به ایران نمیآیید؟ هواداران ایرانی یوسف مدتهاست در انتظار دیدن او در کشور مادریاش هستند.شما اینجا خیلی پرطرفدارید
یکی از بزرگ ترین رویاهای من در زندگی ارتباط مداوم با ایران و ایرانیان است. اینکه به طور مرتب به انجا بروم، تا در تعطیلات و جشن ها برای برادران و خواهران ایرانی خود اجرا داشته باشم. ایران اساساً کشور من است، ریشه های من در ایران است. من به لحاظ فرهنگی و اخلاقی ایرانی هستم. والدین من آنجا زندگی میکنند و خویشاوندان زیادی در تهران و تبریز داریم. ایران همیشه در قلب من است و دعا می کنم ان شاءالله به زودی بتوانم به ایران رفت و آمد داشته باشم و اجرا داشته باشم. نه فقط اجرا، حتی برای سفر! البته فکر می کنم اولین شهری که در صورت سفر برای دیدن انتخاب میکنم مشهد خواهد بود...
اما جرا این اتفاق نیفتاده است؟ منتظر چه هستیم؟ مثلاً هیچوقت مسئولان وزارت ارشاد از تو دعوتی نکرده اند؟
نه متاسفانه تاکنون به صورت رسمی دعوتی برای اجرا صورت نگرفته است پیشنهاداتی از موسسات مختلف بوده اما هیچ گاه به نتیجه و پیگیری لازم نرسیده ولی امیدوارم به زودی این اتقاق بیفتد همچنین بسیار امیدوارم آلبومهای من که بسیار الهام گرفته از موسیقی سنتی ایرانی است در ایران به صورت رسمی در دسترس همگان باشد.
یک کمی هم از موسیقی ایرانی حرف بزنیم. موسیقی های وطنی ما را گوش میدهید؟
من بسیار به موسیقی سنتی علاقه مند هستم؛ موسیقی عرفانی یا موسیقی سنتی. حتی اگر بخواهم اسم ببرم می توانم به استاد شجریان، شهرام ناظری، استاد تجویدی، استاد شهناز و... اشاره کنم. اصولا موسیقی هرچه سنتی تر باشد بیشتر آن را دوست دارند.
و سئوال آخر؛ چه خبر از آلبوم جدید؟ چه زمانی قرار است منتشر شود؟
اخیرا دو آلبوم از من در سالهای 2014 و 2015 به نام های "مرکز" و " ترانه های راه" که این آلبوم با همکاری و اشعار پروفسور سید حسین نصر تهیه شده است منتشر شده است که در اکثر ترانه های این دو آلبوم از سازهای و تم های ایرانی استفاده شده است و دو ترانه تمام فارسی در این دو آلبوم به نام "زعشقت" و "جان جانان" قرار دارد که در دستگاه شور و دشتی موسیقی سنتی ایرانی اجرا کرده ام.
آلبوم جدید هم در راه انتشار است و در سال 2016 منتشر می شود. ان شاءالله در این آلبوم ترکهای فارسی خوبی هم موجود است.
نظر شما