جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 01

ديدار اوباما و پادشاه عربستان از نگاه‌ساداتيان/ اوباما به‌دنبال نقطه تعادل

کد خبر: ۷۸۴۳۴
تاریخ انتشار: ۱۵ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۳
اولين ديدار ملك سلمان، پادشاه عربستان با اوباما، انجام شد. علاوه بر موضوع ايران، تحلیل منطقه‌اي اين ديدار چيست؟

عربستان در سال‌هایی که جمهوری اسلامی پا به عرصه وجود گذاشت، به‌عنوان متحد اصلی آمریکا در منطقه مطرح شد. این کشور در دوران جنگ، شورای همکاری خلیج‌فارس را شکل داد و عملا خودش در رأس آن قرار داشت. عملکرد عربستان در دوران جنگ تحميلي هم قابل‌توجه است؛ کمک‌هایی به صدام می‌کرد و به‌مرور مخالفت‌هایش با اقتدار بیشتر جمهوری اسلامی، افزایش پیدا کرد. با جنگ‌طلبی نئوکان‌ها، عربستان مجال عرض‌اندام بیشتری پیدا کرد. اما با روی‌کارآمدن اوباما، به‌خصوص در دوره دوم آن، که روندي با عنوان بهار عربی در منطقه رخ نمود، شرایط تغییر کرد. عربستان انتظارات بیشتری از آمریکا داشت و فکر می‌کرد که آمریکا مانند گذشته به‌عنوان متحد درجه‌اولش در منطقه به این کشور نگاه می‌کند. درحالی‌که شرایط آمریکا تغییر ‌کرده‌ بود. از سوي ديگر به‌لحاظ تحولات داخلی عربستان، نسل حاکمان این کشور به سمت پیری حرکت می‌کرد و از سوی دیگر، در عربستان، مغایرت‌هایی با مسائل حقوق‌بشری مطرح در دنیا و آنچه که شعار ایالات متحده آمریکا در این مورد بود، وجود داشت.

آمریکا به‌دنبال این بود که تحولاتی در عربستان صورت بگیرد. بنابراین، آمریکا از سیاست‌های رسمی عربستان فاصله گرفت. تحولات منطقه‌ای هم که پیش ‌آمد، این فاصله بیشتر شد. جریانات داخلی عربستان به‌ويژه با فوت ملک عبدالله و تحولات منطقه‌ای که در زمان پادشاهي او رخ داد، باعث کدورت بین آمریکا و عربستان شده بود. مجموعه اینها نقش عربستان را به‌عنوان متحد درجه‌يك منطقه‌ای آمریکا کاهش داد. در مقابل این روند، حوادثي رخ داد که ایران را به قدرت اول منطقه تبدیل کرد. ازهمین‌رو آمریکا در چارچوب حل مشکلات خود با ایران، حل مشکلات هسته‌ای را در دستور کار خود قرار داد. مسائل سوریه، مذاکرات هسته‌ای و حوادثی که در عراق و افغانستان اتفاق افتاد؛ مجموعه این تحولات که بخشی از آن کاملا علنی نبود، همراه با گرایش‌هايی كه از دوره دوم ریاست‌جمهوری اوباما در حال آشکارشدن بود، مخالفت‌های منطقه‌ای را افزایش داد. رژیم صهیونیستی دیگر نقش پیشین خودش را نداشت و عربستان هم اهمیت گذشته خود را برای آمریکا نداشت. موضوع نفت به عربستان نقش ویژه‌ای می‌داد چراکه به‌دنبال گرانی‌های نفت، آمریکا و غرب به‌دنبال نجات اقتصاد خودشان بودند. اما به‌دنبال تحولات بازار نفت، نقش عربستان هم کاهش پیدا کرد و درمقابل، نقش ایران افزایش پیدا کرد. به‌دنبال همه این قضایا، ملک عبدالله در روزهای آخر عمرش در دیداری که با جان کری داشت، گله کرد و به او گفت که شما ما را فروختید. این عین عبارت ملک عبدالله بود. منظورش این بود که در بحث سوریه از شما انتظار می‌رفت که حمله نظامی کنید و در بحث ایران هم وارد مذاکره شدید که نقش ما را کاهش داد. اوباما هم در پاسخ به این نگرانی‌ها گفت که در مورد آنچه با ایران به توافق رسیدیم، توضیح خواهم داد. او سعودی‌ها را به کمپ‌دیوید دعوت کرد. اما از طرف عربستان کسی در سطح رهبر شرکت نکرد. اوباما می‌خواهد سعودی‌ها را در این زمینه متقاعد کند تا سیاست معقولانه‌تری در پیش بگیرند. بعد از مرگ ملك عبدالله، که عملا پسر پادشاه به‌عنوان ولیعهد و وزیر دفاع، کشور را اداره مي‌كند، با حملاتی که به یمن کرد، نشان داد که کارش به لجبازی کشیده و به حیثیت خودش لطمه زیادی زد. عربستان فکر می‌کرد که ظرف ١٠روز کار را تمام می‌کند. در چندماه گذشته و با وجود جنایات انسانی‌ای که صورت گرفته است، عربستان نتوانسته به اهداف خود برسد. دیدار اخیر اوباما و ملک سلمان در این چارچوب اتفاق افتاده است.

بعد از دیدار ملك سلمان و اوباما، عربستان از توافق هسته‌اي اعلام رضايت كرده ‌است. با آنچه از سابقه ایران و عربستان وجود دارد، این موضع‌گيري عجیب به نظر نمی‌رسد؟ تحليل شما از اين اظهار رضايت چيست؟

اوباما به‌دنبال این است که عربستان را به سیاستی معقولانه‌تر دعوت کند. یعنی آنها قبلا از راه دور، واکنش نشان می‌دادند اما حالا به‌گونه‌ای ملموس‌تر رفتار می‌کنند؛ مثل همان چیزی که صهیونیست‌ها در داخل آمریکا انجام می‌دهند یا همان چیزی که در جلب رضایت سناتورها انجام می‌دهند. اینها همه نشان می‌دهد که کاخ سفید فعال است و سعی می‌کند که از دشمنی‌ها بکاهد. می‌خواهد بگوید که هم ما و هم شما صددرصد رضایت نداریم؛ اما این توافق معقولانه‌ای با ایران بود و باید اتخاذ می‌شد. به نظر می‌رسد که با همین توضیحات، عربستان را متقاعد کرده است. مي‌توان احتمال داد كه به عربستان اطمینان داده توافق با ایران را در جاهای دیگری جبران می‌کند. البته این یک حدس است. به‌عنوان‌مثال، ممکن است که در منطقه، اهل تسنن عراق یا سوریه به سمت ایجاد یک منطقه خودمختار یا حتی جداشده حرکت کنند. زمزمه‌هایی است که آمریکایی‌ها دنبال چنين چيزي هستند، هرچند با چالش‌هایی مواجهند. این چالش‌ها، ممکن است از طرفی منجر به تجزیه عراق یا سوریه شود. واقعیت این است که باید منطقه سنی‌نشین غرب عراق را به نحوی، به یک حکومت نسبتامستقل یا با اختیارات بیشتر برسانند؛ اما مشکل این است که آن منطقه گرفتار تندروها و وحشیانی همچون داعش است. ممکن است که عربستان را متقاعد کنند که اگر دست از حمایت افراطي‌ها بردارد، برای ایجاد یک منطقه نسبتامستقل در آنجا با دولتمردانی معتدل‌تر نه داعش، تبانی كنند. در این زمینه هنوز اخباری نیامده، اما اینها می‌تواند موضوعاتی باشد که بین عربستان و آمریکا مطرح شده است. عربستان تاکنون از داعش حمایت کرده اما از بابت اين حمايت، حیثیت خودش هم رفته است. ممکن است به عربستان گفته باشند که دست از حمایت داعش بردارد و وعده حمایت از زعامت اهل تسنن را در برخی مناطق سوریه و عراق داده باشند؛ البته نه زعامت تندروهای داعش. بنابراین این یک حدس است که آمریکا به عربستان گفته باشد در مقابل اعلام موافقت با مسئله هسته‌ای، در جاي ديگر به شکلي جبران می‌کنیم.

بر اساس خبرهاي منتشرشده، عربستان در مورد سوریه هنوز با حضور بشار اسد مخالف است. اما وزير خارجه عربستان گفته یکی از مشکلات ما با ایران کم شده است. آیا می‌توان به این نتیجه رسید که یک گام برای بهبود روابط ایران و عربستان برداشته شده است؟ یا اینکه با وجود موضوعاتي مثل یمن و سوریه همچنان آتش اختلافات تهران- رياض جدی خواهد بود؟

ایالات متحده آمریکا، به‌ویژه دولت اوباما منافع خود را در کاهش سطح تنش منطقه مي‌بيند و نقطه تعادل آن‌‌را نزدیک شدن ایران و عربستان به همدیگر می‌داند. یعنی کاهش تشنج و استرس بین تهران- رياض به آرامش در منطقه کمک می‌کند. در نتیجه اوباما به دنبال این است که مشکلات این دو کشور را یکی‌یکی کاهش داده و حل کند. این امری نیست که یک‌شبه رخ دهد، اما این دیدار، نقطه عطفی برای آغاز این حرکت است. اینکه این حرکت تا کجا پیش برود، در زمان این رئیس‌جمهوری تا کجا پیش برود، رئیس‌جمهورهای بعد، چه کسانی باشند و آنها تا کجا با این سیاست همراه باشند، همه این اماواگرها وجود دارد. اما می‌توانیم بگوییم که این روند آغاز شده است.

آیا در یک افق باز می‌توانیم بگوییم که آمریکا میانجی بهبود رابطه ایران و عربستان شده است؟

ایالات متحده آمریکا برای تعقیب منافع خودش اقدام كرده. از آنجا كه آمریکا در تنش زیان می‌بیند، به دنبال این است که منطقه خاورمیانه به یک آرامش نسبی برسد. بنابراین می‌توان گفت روند آغاز شده است؛ ایالات متحده آمریکا به زعامت اوباما به دنبال این است که مسائل خود را با ایران یکی‌یکی حل کند.

پس نمي‌توان از نقش «ميانجي» براي آن استفاده كرد؟

خیر؛ برای اینکه آمریکا در راستای منافع خودش، خواستار به توازن‌رسیدن ایران و عربستان است. کلمه «میانجی» دارای بار معنایی خاصی است: کشوری كه در یک قضیه منافعی ندارد، اما می‌آید و دو کشور را به هم نزدیک می‌کند، نقش ميانجي را ايفا مي‌كند ولی آمریکا در راستای سیطره خودش در منطقه و پیاده‌کردن استراتژی‌های خاص خود، به دنبال کاهش‌دادن تنش‌هاست و منافعش در این است که این دو کشور به هم نزدیک شوند.
نظر شما