صادق زيباكلام: دلواپسان نگران كشور نيستند
متن زیر گفتوگوی اعتماد با اين استاد علوم سياسي دانشگاه تهران درباره گردهمايي دلواپسان توافقنامه ژنو و جوانب سياسي گوناگون آن است.
ظاهرا شما از گردهمايي دلواپسان توافق ژنو اظهار خشنودي كردهايد. چرا؟
دليلش اين است كه من در هشت سال دولت احمدينژاد خيلي سعي كردم كه يكهزارم انتقادهايي كه اين دلواپسان به سياست هستهيي دولت روحاني وارد ميكنند، به سياست هستهيي دولت احمدينژاد وارد كنم ولي هيچ روزنامه و سايتي در داخل كشور حاضر نشد انتقادات مرا چاپ كند. پاسخ همه سايتها و روزنامهها هم تقريبا يكسان بود. يعني ميگفتند ما انتقاد شما را قبول داريم ولي متاسفانه دستمان بسته است و نميتوانيم آن را منتشر كنيم. ميگفتند شوراي عالي امنيت ملي ما را از انتشار مقالات مغاير سياست هستهيي نهي كرده است. من از اين گردهمايي خوشحال شدم چون اين دلواپسان بدون اينكه خودشان متوجه باشند، شاخهيي را بريدند كه خودشان هم روي آن نشسته بودند. نميشود ما به سياستهاي هستهيي دولت روحاني حمله كنيم ولي نتوانيم يك كلام درباره سياستهاي هستهيي دوران احمدينژاد حرفي بزنيم. اگر قرار بر اين باشد، سياست هستهيي دولت نقد شود، اين امر شامل دولت احمدينژاد هم ميشود. در اين صورت من ميتوانم خيلي حرفها بزنم و بگويم كه سياست هستهيي دولت احمدينژاد در آن هشت سال، چه دماري از روزگار مملكت درآورد.
اين افرادي كه دلواپس توافقنامه ژنو هستند، خودشان را عدالتخواه و طرفدار عدالت اجتماعي ميدانند. چرا آنها اين حساسيت به توافق ژنو را به آن همه فلاكت اقتصادي دوران احمدينژاد نداشتند؟
چونكه براي اعضاي جبهه پايداري و ساير اصولگرايان تندرو، نفس فعاليتهاي هستهاي، ميزان پيشرفت آن، ما به ازاي آن براي اقتصاد مملكت و اينكه كلا فعاليت هستهيي چه گلي به سر كشور زده، اهميتي ندارد. براي آنها مهم اين است كه فعاليت هستهيي ابزاري است براي تندروي. يعني نگاهي خاص به فعاليت هستهيي دارند. آنها بر اساس منافع ملي به مساله فعاليتهاي هستهيي كشورمان نگاه نميكنند؛ بلكه ميگويند ما از برنامه هستهيي ميتوانيم استفاده كنيم تا روشهاي تند را پيش ببريم. اين جنبه مساله است كه براي اينها اهميت دارد؛ نه اينكه برنامه هستهيي ما در عمل چه فوايد يا هزينههايي براي كشور داشته.
به نظر شما، براي اين افراد عدالت اجتماعي مهمتر است يا تندروي؟ اگر لازمه بسط عدالت اجتماعي روابط حسنه با جهان غرب باشد، استقبال نميكنند؟
خير! براي تندروها، نه در ايران بلكه در همه جاي دنيا، مهمترين چيز نگاه خاص آنهاست. اينكه چه چيزي به درد كاهش فقر و شكاف طبقاتي و افزايش عدالت اجتماعي ميخورد، البته براي آنها مهم است ولي اولويت ندارد. اولويت آنها، امريكاستيزي و غربستيزي است.
آقاي روحاني در آخرين اظهارنظرشان صريحا گفتند كه در پي سازش با جهان خارج هستيم. در ادبيات سياسي ما، واژه «سازش» بار معنايي منفي دارد؟ نظرتان درباره تصريح حسن روحاني چيست؟
اين حرف آقاي روحاني در حقيقت نشان داد كه بازگشتهايم به سياست خارجي دوران اصلاحطلبان. البته اصلاحطلبان واژه «سازش» را به كار نميبردند و از گفتوگوي تمدنها و تنشزدايي حرف ميزدند. مراد و مقصود آقاي روحاني هم چيزي جز اين نيست. روحاني اعتقادي به تنشزايي دارد.
فكر ميكنيد اين تندروها تا چه حد ميتوانند چوب لاي چرخ دولت روحاني بگذارند؟ آيا همان كاري را كه با دولت خاتمي كردند، با دولت روحاني هم ميتوانند انجام دهند؟
احتمال دارد همانطور كه دولت خاتمي را فلج كردند، دولت روحاني را هم فلج كنند. ولي دو تفاوت اساسي بين الان و دوران اصلاحات وجود دارد؛ نخست اينكه رويكرد روحاني متفاوت از خاتمي است. او دارد سعي ميكند كه اصولگرايان ميانهرو را نيز در كنار خودش حفظ كند. دوم اينكه شرايط عمومي كشور خيلي متفاوتتر از 16 سال پيش است. ميزان آگاهي مردم خيلي زيادتر از آن دوران شده است. در دوران خاتمي، تندروي براي خيلي از مردم ايران هنوز معنا و مفهوم داشت ولي الان ديگر تندروي براي خيلي از مردم ما، معنا و مفهوم خودش را از دست داده است. تندروي در 24 خرداد 1392 فقط چهار ميليون راي به دست آورد. بنابراين پيشبرد سياست تندروي در ايران امروز، خيلي دشوارتر از ايران دوران خاتمي شده است.
علي لاريجاني هم اخيرا دو بار با قوت از دولت روحاني حمايت كردند. از نزديكي لاريجاني و روحاني چه تحليلي داريد؟
اين نزديكي بهخوبي نشان ميدهد كه پيشبرد غربستيزي و سياستهاي افراطي سختتر از قبل شده است. دكتر علي لاريجاني نه جزو اصلاحطلبان است نه نزديك به هاشمي، نه ليبرال و نه ملي، مذهبي؛ ولي او هم، با اينكه ميداند روحاني اعتقاد چنداني به غربستيزي و امريكاستيزي ندارد، قرص و محكم از دولت روحاني دفاع ميكند. اين وضع ناشي از همان تفاوت كلي دوران روحاني و دوران خاتمي است به نظر من.
و سوال آخر: اين روزها نامههاي انتقادي زياد مينويسيد. نگران خودتان نيستيد؟!
چون دلم براي كشور ميسوزد اين نامهها را مينويسم ولي راستش خيلي هم نگرانم! معمولا وقتي بيوقت زنگ تلفن يا زنگ خانهام به صدا درميآيد، نگران ميشوم. مگر ميشود آدم نگران نباشد؟!
نظر شما