تحليلگر ارشد مسائل ايران؛
گري سيك: شاكله تحريمها عليه ايران فارغ از راي كنگره ازهم پاشيده خواهد شد
١٢ سال مذاكره در چهاردهمين روز از ماه جولاي سال ٢٠١٥ و در شرايطي كه هر نوع توافق هستهاي با ايران غيرممكن به نظر ميرسيد، به بار نشسته و برجام متولد شد. برنامه جامع اقدام مشترك تا ١٠ سال حكم ميانجي هستهاي ميان ايران و شش كشور مقابل آن را بازي خواهد كرد. اگر در اين ١٠ سال وفاي به عهد طرفين در چارچوب گام به گام پيش برود و مانع سياسي يا فني قطار را از مسير خارج نكند، پرونده هستهاي ايران ١٠ سال پس از روز اجراي برجام از شوراي امنيت خارج خواهد شد. پيشبيني برجام در بازه زماني ١٠ تا ١٥ سال آينده با توجه به نقش پررنگي كه حاشيههايي چون وجود تندروها ميتوانند بر متن بگذارند كار سادهاي نيست اما پيشبيني آنكه اگر برجام از سد كنگره عبور نكند چه تبعاتي در انتظار آن خواهد بود، چندان سخت نيست. گري سيك، استاد دانشگاه كلمبيا در گفتوگوي اختصاصي با «اعتماد» تاكيد ميكند كه هزينه سياسي رد برجام در كنگره براي امريكا بسيار بالا و شايد هم غيرقابل محاسبه است. سيك كه در دوران رياستجمهوري جرالد فورد، جيمي كارتر و رونالد ريگان از اعضاي شوراي امنيت ملي دولت امريكا بوده از پتانسيلي ميگويد كه در سايه توافق هستهاي براي همكاريهاي بيشتر ايران و امريكا آزاد خواهد شد. سيك كه از سال ۱۹۹۳ مدير پروژه خليج ۲۰۰۰ در دانشگاه كلمبياست، تاكيد ميكند كه در دو سال آينده نبايد انتظار معجزه در روابط تهران – واشنگتن را با توجه به وجود تندروهاي مخالف توافق داشت. متن گفتوگو با وي به شرح زير است:
توافق هستهاي ميان ايران و ١+٥ به دست آمده است؛ توافقي پس از ١٢ سال مذاكره. خروجي اين مذاكرات با رايزنيهاي هستهاي ايران و تروييكاي اروپايي در سال ٢٠٠٣ بسيار متفاوت است. در فاصله سالهاي ٢٠٠٣ تا ٢٠٠٥ كه ايران براي نخستين بار پاي ميز مذاكره با غرب در خصوص برنامه هستهاي خود حاضر شد، چه اتفاقهايي رخ داد؟
در سالهاي ٢٠٠٣ و ٢٠٠٥، تروييكاي اروپايي (فرانسه، انگليس و آلمان) با ايران به شكل مستقيم مذاكره و سپس نتيجه اين مذاكرات را به ايالات متحده منتقل ميكردند. به بيان ديگر اروپاييها مواضع مطرحشده در اين مذاكرات را با همتاي امريكايي خود چك ميكردند.
در آن زمان پيشنهادي كه از سوي اروپاييها به ايران شد اين بود كه شما غنيسازي خود را متوقف كرده و تمام فعاليتهاي هستهاي را هم به حالت تعليق كامل در آوريد و درازاي آن اروپا به شما امتيازهاي سياسي و اقتصادي خواهد داد. در آن زمان ايران تعداد محدودي سانتريفيوژ داشت و برنامه غنيسازي اين كشور هم در سطح بسيار ابتدايي و مراحل مقدماتي بود. ايران پيشنهاد روي ميز را با اين استدلال كه ما نميخواهيم تافته جدابافته از هيچ كشور امضاكننده معاهده منع تكثير تسليحات هستهاي باشيم، رد كرد. ايرانيها به صراحت اعلام كردند كه خواهان برخورداري از برنامه صلحآميز هستهاي و چرخه كامل سوخت هستند. اروپاييها و امريكاييها به اين درخواست ايران «نه» گفتند. ايران مسير خود را در سالهاي پس از اين تاريخ طي كرد و چند صد مورد سانتريفيوژ اين كشور به ٩ هزار سانتريفيوژ و غنيسازي ابتدايي آن به توانايي غنيسازي نزديك به ٢٠ درصد رسيد. ايران در اين سالها رآكتور آبسنگين با قابليت توليد پلوتونيوم كه يكي از راههاي رسيدن به بمب اتم است را احداث كرد، تاسيسات مخصوص غنيسازي به راه انداخت و حتي يكي از اين تاسيسات را هم براي در امان ماندن از حمله در زيرزمين بنا كرد. تمام اين اتفاقها در روزهايي افتاد كه تحريمهاي سخت عليه ايران اعمال ميشد و غرب همچنان بر غنيسازي صفر درصد در ايران اصرار داشت. در چنين شرايطي بود كه باراك اوباما به رياستجمهوري امريكا رسيد. به عقب كه بازميگرديد، ميبينيد كه وقتي بر عدم چرخش حتي يك سانتريفيوژ در ايران اصرار ميكنيد چندهزار سانتريفيوژ به كار ميافتد. به ياد بياوريم طرحي كه نخستوزير (رژيم) اسراييل چند سال پيش در مجمع عمومي سازمان ملل در خصوص غنيسازي
٢٠ درصدي ايران بالا برد در همان سالهاي اصرار بر غنيسازي صفر در ايران و مقاومت در برابر درخواستهاي تهران شكل گرفت. نگاهي به مسيري كه ايرانيها در اين سالها آمدند، نشان ميدهد كه آنها حتي با وجود شديدترين فشارهاي غرب به آنچه ميخواستند دست يافتند. ايرانيها با تمام اين فشارها كنار آمدند تا ثبات قدم خود درخصوص حق برخورداري از انرژي صلحآميز هستهاي را نشان دهند.
پرونده هستهاي با ايران پس از ١٢ سال طرح اتهامهاي مختلف سرانجام به نخستين توافق جامع رسيده است. اما سوالي كه در اينجا باقي مانده اين است كه آيا واقعا ايران در برنامه هستهاي خود انحراف داشت؟ سند موثقي وجود ندارد كه اين ادعا را صددرصد تاييد كند.
از جنبههاي متفاوت ميتوان به اين سوال جواب داد. نتانياهو در سال ١٩٩٢ هشدار داد كه ايران سه تا پنج سال تا رسيدن به بمب هستهاي فاصله دارد. در اين سالها نه فقط نتانياهو كه افراد بسياري بودند كه هشدار ميدادند ايران تا رسيدن به بمب هستهاي سه تا شش سال فاصله دارد. در سال ٢٠١٣ كه اين دور از مذاكرات ميان ايران و ١+٥ آغاز شد، گفته ميشد كه ايران ذخيره مواد لازم براي توليد پنج تا شش بمب را در اختيار دارد. اما آنچه بسيار حايز اهميت است اين بود كه تمام سرويسهاي اطلاعاتي اسراييل و امريكا بر اين نكته اتفاقنظر داشتند كه ايران با وجود برخورداري از توانايي توليد بمب، به سمت توليد آن نرفته است. ما در اين مذاكرات از گريز هستهاي حرف ميزنيم يعني فاصله زماني كه ايران ميتواند مواد خود را به بمب تبديل كند اما توجه نداريم كه ايران با تكنولوژياي كه به دست آورده است دقيقا چنين توانايي را از ١٠ سال پيش در اختيار داشته اما به سمت توليد بمب نرفته است. بنابراين در شرايطي كه غرب ميگفت ايران به دنبال توليد سلاح هستهاي است ايرانيها اصرار داشتند كه ما چنين نيتي نداريم بلكه به دنبال دستيابي به انرژي صلحآميز هستهاي و حفظ قدرت و اعتبار بينالمللي خود هستيم. اين ادعاي ايرانيها در برنامه جامع اقدام مشترك هم به صراحت قيد شده است كه ما به دنبال سلاح هستهاي نيستيم.
بنابراين نگرانيها در اين خصوص كه ايران ١٠ تا ١٥ سال ديگر به بمب هستهاي دست پيدا ميكند، بيمعنا يا به زبان ديگر بهانهجويي سياسي است؟
مساله اينجاست كه ١٥ سال ديگر ايرانيها دقيقا همين جايي هستند كه امروز در آن قرار دارند. منتقدان بايد از خود اين سوال را بپرسند كه اگر ايران به دنبال دستيابي به سلاح هستهاي است چرا بايد امروز كه اين تكنولوژي را در اختيار دارد پاي ميز مذاكره بنشيند؟ شما ميتوانيد بهانههاي مختلفي از ظن خود براي اين اقدام ايران بياوريد اما يكي از احتمالات اين است كه ايران اصلا به دنبال بمب هستهاي نيست، نه امروز كه اين توانايي را در اختيار دارد و نه ١٥ سال ديگر. ايرانيها ميخواستند به جهان بگويند كه ما اين توانايي را داريم اما به دنبال سلاح هستهاي نيستيم. اين اقدام را ميتوان نوعي دفع تهديدهاي ديگران هم دانست.
اگر كنگره به اين توافق هستهاي نه بگويد يا آنطور كه سناتور روبيو در كميته روابط خارجي سنا گفت رييسجمهور بعدي اين توافق را نپذيرد، چه سناريويي در انتظار برجام خواهد بود؟ پيشبيني شما از رفتار احتمالي ايران در برابر اين احتمال چيست؟
بدترين سناريو اين است كه ايالات متحده تمام اعتبار سياسي بينالمللي خود را از دست خواهد داد. رييسجمهور و وزير امور خارجه امريكا دو سال از وقت خود را صرف رايزنيهاي فشرده با ايران كردهاند. نتيجه اين مذاكرات رسيدن به يكي از پيچيدهترين و كاملترين توافقها در حوزه مبارزه با تكثير تسليحات هستهاي بوده است. اگر كنگره امريكا يا رييسجمهور بعدي ما به اين توافق «نه» بگويد، چه چيزي از اعتبار سياسي امريكا در ساير مذاكرههاي بينالمللي باقي خواهد ماند؟ مساله دوم اين است كه اين رايزنيهاي هستهاي در دو سال گذشته تنها مذاكره ميان ايران و امريكا نبوده است و هر پنج عضو شوراي امنيت از جمله روسيه و چين هم در اين مذاكرات حضور داشتهاند. اين كشورها تمام پتانسيل سياسي خود را پاي اين مذاكرات گذاشتهاند و اگر كنگرهنشينها فكر ميكنند كه با رد نهايي اين توافق، اروپاييها و جامعه جهاني هم پشت سر آنها خواهند ايستاد بايد بگويم كه كاملا در اشتباه و انحراف در برداشت هستند. جامعه جهاني نه دليل و نه الزامي دارد كه از تحريمهايي كه امريكاييها به دنبال حفظ آن هستند تنها به اين دليل كه ما چيزي حدود ٥٠٠ وزير امور خارجه داريم كه در كنگره امريكا مشغول به كار هستند و دوست دارند سياست خود را به جهان ديكته كنند، حمايت كنند. اين اقدام كنگره امريكا هزينه بسيار بالاي سياسي براي واشنگتن خواهد داشت.
پس از توافق هستهاي با ايران، مقامهاي سياسي و اقتصادي كشورهاي اروپايي به سرعت راهي تهران شدهاند. آيا ميتوان گفت كه انگيزههاي اقتصادي از اين پس در سايه اين توافق مسير سياسي اروپا و امريكا را در صورت رد اين توافق در كنگره از هم جدا خواهد كرد؟
حقيقت اين است كه دولتهاي اين كشورها برخلاف ميل بخش اقتصادي خود تحريمهاي همهجانبهاي را عليه ايران در اين سالها اعمال كردند. اين كشورهاي اروپايي در سه دهه گذشته و حتي در سالهاي پس از اشغال سفارت امريكا در ايران رابطه تجاري بسيار خوب و پررونقي با تهران داشتند. البته كه ايران يكي از اقتصادهاي بزرگ جهاني نيست اما بازار ٨٠ ميليوني بسيار خوبي انتظار اروپاييها را در اين كشور ميكشد و به همين دليل اشتهاي اروپاييها هم براي ازسرگيري رابطه با تهران بسيار بالا است. درست است كه كشورهايي چون روسيه و چين به دنبال برداشته شدن موانع و سرازير شدن به بازار ايران هستند اما اين قاعده براي اروپاييها هم كه رابطه بسيار خوب و گرم تجاري با ايران داشتهاند حكمفرما است. بنابراين كشورهاي اروپايي به اين توافق به عنوان تسهيل كننده راه تجارت كمپانيهاي خود با ايران نگاه ميكنند و به نظر من چه كنگره امريكا به اين توافق راي مثبت بدهد و چه راي منفي بدهد، شاكله تحريمها عليه ايران از هم پاشيده خواهد شد.
باراك اوباما در سخنراني اخير خود در دانشگاه امريكن استدلال مخالفان توافق با ايران را به استدلال موافقان حمله به عراق در سال ٢٠٠٣ شبيه دانست. اوباما تا چه اندازه با چنين استدلالهايي ميتواند بر جمع موافقان توافق با ايران در كنگره بيفزايد؟
در طرحي كه نتانياهو در مجمع عمومي سازمان ملل بالا برد خط قرمزي وجود داشت. اين خط قرمز به آن معنا بود كه در شرايطي كه ايران به اين خط رسيده و بمب هستهاي توليد كند، بايد عليه اين كشور دست به گزينه نظامي زد و تاسيسات هستهاي آن را نابود كرد. امروز با اين توافقي كه به دست آمده و در شرايطي كه ايران به تعهدهاي خود بر اساس برجام پايبند باشد كه به نظر ميرسد اينگونه هم باشد، آن خط قرمز و آن بمب هستهاي مدنظر نتانياهو پوچ از كار درآمده است. علاوه بر اين تمام سرويسهاي اطلاعاتي و همچنين چهرههاي امنيتي در داخل اسراييل هم متفقالقول هستند كه استفاده از گزينه نظامي عليه برنامه هستهاي ايران بيهودهترين كار ممكن است. اگر شما به ايران حمله كنيد دليلي وجود ندارد كه تهران در نتيجه اين حمله طبق ميل شما رفتار كند. ايرانيها به جامعه جهاني ميگويند كه ما تمام تلاش خود را براي به نتيجه رسيدن ديپلماسي به كار گرفتيم: پاي ميز مذاكره نشستيم و به توافقي دست يافتيم اما در مقابل كنگره امريكا چه كرد؟ اعلام كرد كه توافق به دست آمده را دوست ندارد و ما را پس از دو سال مذاكرات فشرده و نفسگير به خانه اولي كه در آن ايستاده بوديم بازگرداند. در چنين شرايطي ايران سانتريفيوژهاي خود را به چرخش وا داشته و فعاليتهاي هستهاي خود را در تاسيسات زيرزميني خود ادامه ميدهد. بازرسان آژانس را بيرون ميكند و همين جا بايد بگويم كه فراموش نكنيد بيشترين ميزان بازرسيهاي آژانس در ميان اعضاي اين نهاد در داخل ايران صورت گرفته است. شما ميتوانيد گزينه نظامي عليه ايران را در نظر بگيريد اما فراموش نكنيد كه در صورت بمباران ايران، اين كشور قطعا به سمت توليد بمب خواهد رفت و اين دقيقا همان سناريويي است كه مدافعان حمله نظامي به تهران فراموش كردهاند. شما نميتوانيد سرمايه علمي در زمينه هستهاي را كه ايران در اين سالها به آن دست يافته است با بمباران از بين ببريد. حقيقت اين است كه گزينه توافق به دست آمده با ايران حمله نظامي است و البته مخالفان اين توافق توجيهات سبكسرانهاي براي مخالفت با آن دارند. كساني كه مدافع گزينه نظامي هستند هيچ دورنماي منطقي از تامين منافع ملي امريكا ندارند.
مسالهاي كه منتقدان جزييات اين توافق فراموش كردهاند اين است كه ايران در سايه اين توافق تمام مراحل توليد سوخت هستهاي از استخراج از معادن تا مرحله نهايي در چرخه سوخت را در معرض نظارتهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي قرار داده است. اگر ايران به دنبال توليد بمب اتم بود چرا بايد به چنين توافقي تن ميداد؟ اگر ايران به دنبال توليد بمب اتم بود نبايد اجازه چنين نظارتهاي گستردهاي بر برنامه اتمي خود را در سايه اين توافق ميداد. اتفاقا جزييات فني اين توافق نشان ميدهد كه ايران نيت توليد بمب اتم را هم در سر نداشته و ندارد و به همين دليل است كه به شفاف سازي كامل برنامه اتمي خود در سايه برجام روي آورده است.
تا چه اندازه توافق هستهاي به دست آمده ميان ايران و ١+٥ ميتواند مقدمهاي براي همكاريهاي منطقهاي دو طرف باشد؟
ايران و امريكا منافع مشترك بسياري با هم دارند. يكي از آنها افغانستان است و ديگري هم ميتواند مبارزه با داعش باشد. باور من اين است كه براي يك و شايد هم دو سال آتي هم ايران و هم امريكا درگير فروش اين توافق به منتقدان داخلي خود در هر دو پايتخت تهران و واشنگتن خواهند بود. در اين بازه زماني در ايران همچنان شعار مرگ بر امريكا شنيده خواهد شد و در كنگره امريكا نيز همچنان جمهوريخواهان از بياعتمادي به ايران سخن خواهند گفت. بنابراين فكر نميكنم در يك سال آتي بتوانيم از مذاكره مستقيم دو كشور در خصوص مساله غيرهستهاي حرف بزنيم اما فكر ميكنم كه اندك اندك در برخي از مذاكرهها بر سر پروندههاي مشترك ما شاهد خالي شدن صندلي براي حضور ايران خواهيم بود. به عنوان مثال فكر ميكنم در خصوص پرونده سوريه ما شاهد حضور ايران خواهيم بود. درست است كه سياست حمايت ايران از بشار اسد باب ميل امريكا و دوستانش نيست اما اگر جامعه جهاني واقعا به دنبال حل بحران در سوريه است بايد به ايران در اين مذاكرات يك كرسي داده شود. ما ميتوانيم از ايران بخواهيم كه با حضور در اين گفتوگوها نقش سازندهاي در رايزنيها ايفا كند.
بحث بياعتمادي كه در نتيجه قريب به ٤٠ سال عدم رابطه ديپلماتيك به وجود آمده است مهاركردني است؟
در شرايطي كه ايران به تعهدهاي خود بر اساس برجام پايبند باشد كه به نظر من خواهد بود چرا كه ما تجربه دو ساله همكاري ايران و ١+٥ در سايه توافقنامه موقت ژنو را داشتهايم، تهران و غرب ميتوانند در ساير حوزههايي كه دغدغه مشترك دارند با هم همكاري كنند. بسياري از اين بياعتمادي ميان ايران و امريكا به هم سخن ميگويند اما شايد دو كشور نتوانند به هم اعتماد كنند اما ميتوانند با هم كار كنند. ميتوانند تضمينهاي كافي را در اختيار هم در مذاكرات متفاوت قرار داده و بر مبناي آن كار كنند. تنها در چنين شرايطي است كه رابطه ايران و امريكا اندكي متحول خواهد شد و در غيراينصورت زمان بيشتري نياز است تا ما بتوانيم از ورود به عرصه جديدي در روابط سخن بگوييم.
آيا توافق هستهاي آنطور كه برخي منتقدان آن ادعا ميكنند اعراب منطقه را به سمت دستيابي به سمت سلاح هستهاي خواهد برد؟
مساله ادعاي به راه افتادن رقابت تسليحات هستهاي در منطقه بسيار شنيده ميشود اما اين مساله از مدتها پيش مطرح بوده است چرا كه اسراييل در منطقه تسليحات هستهاي در اختيار دارد. اسراييليها اذعان به داشتن تسليحات هستهاي نميكنند اما همه ميدانند كه تسليحات هستهاي در اختيار دارند. چگونه ميتوان ايران را مقصر به راه افتادن رقابت تسليحاتي در منطقه دانست در حالي كه اعراب در بدترين روزهاي تنش با اسراييل هم به سمت دستيابي به سلاح هستهاي نرفتند. چرا عربستان سعودي يا امارات متحده عربي بايد در حالي كه ايران برنامه هستهاي خود را تحت شديدترين نظارتها قرار داده است در مسير دستيابي به سلاح هستهاي گام بردارند؟ اقدامي كه ميتواند با مخالفت شديد ايالات متحده و غرب هم روبه رو شود. كشورهايي چون عربستان سعودي ميتوانند براي روزي كه شايد ايران در مسير دستيابي به سلاح هستهاي قرار بگيرد درخواست تجهيزات براي پر كردن انبارهاي تجهيزات خود را بكنند و امريكا هم در اين سالها چند ميليارد دلار خرج تجهيز متحدان عرب خود در منطقه كرده است. كشوري چون امارات هم براي ساخت نيروگاه توليد برق هستهاي برنامهريزي كرده است اما برنامهاي براي توليد سلاح هستهاي ندارد. ايران هم بر اساس برجام وعده داده است كه برنامه هستهاي آن در مسير صلحآميز قرار بگيرد. طراحان ادعاي به راه افتادن رقابت تسليحاتي در منطقه بايد از خود سوال كنند كه چرا بايد در خاورميانهاي كه تهديد سلاح هستهاي در آن امروز به نسبت دو سال پيش هيچ تغييري نكرده است، پس از توافق جهان با ايران چنين رقابتي به راه بيفتد؟
و به عنوان سوال آخر، تاثير اين توافق بر رابطه ميان ايران و كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس چيست؟ آيا ترس از توافق آنها را به سمت دستيابي به تسليحات بيشتر هرچند تسليحات متعارف نخواهد برد؟
هيچوقت فراموش نكنيد كه كشورهاي حاشيه خليج فارس پنج تا هفت برابر ايران بودجه صرف اهداف دفاع نظامي خود در اين سالها كردهاند. بودجه نظامي عربستان پنج برابر ايران است اما اين مساله در كمترين تحليلي مدنظر قرار ميگيرد. متحدان عربي هرگاه احساس تهديدي از جانب ايران بكنند يا چنين ادعايي را مطرح كنند مورد حمايت امريكا قرار خواهند گرفت. برخي از تحليلگران نگران اين هستند كه پس از توافق هستهاي انجام گرفته، امريكا و ايران رابطه بسيار نزديكتري به نسبت امريكا و متحدان عرب آن برقرار كنند در حالي كه چنين تحليلي هيچ پايه و ريشهاي ندارد. اين افراد عمق سياسي رابطه ميان امريكا و متحدانش را نميدانند. حقيقت اين است كه اعراب منطقه از اينكه جهان ايران را در يك انزواي سياسي و اقتصادي قرار داده بود شاد شده بودند و امروز از اينكه در سايه اين توافق ايران از آن حصر در ميآيد بسيار عصبي هستند. در منطقه ايران و غرب بر سر پروندهاي چون سوريه با هم اختلاف دارند و ما به ايران به دليل حمايت هايش از حزبالله لبنان و حماس فلسطين هم نقدهايي را وارد ميدانيم اما با اختلاف داشتن نميتوان كار را در منطقه پيش برد و بايد هر دو طرف در مسير حل اختلافها برآيند. حصول توافق هستهاي با ايران، فضاي زماني و سياسي را براي كار كردن با تهران در اين پروندهها باز كرده است و البته كه با توجه به وجود افراطيون نميتوان چندان به حل شدن سريع همه چيز اميدوار بود اما بايد روزي در اين مسير قرار گرفت. من اعتقاد دارم كه همكاري با ايران پس از اجرايي شدن توافق هستهاي ميتواند به نفع امريكا باشد.
منبع: روزنامه اعتماد
نظر شما