از انتخابات 84 و 92 تا علامه بودن سیدحسن از زبان آیت الله هاشمی
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به استفادهاش از عنوان «علامه» برای سیدحسن خمینی و برخی واکنشهای منفی به این موضوع، گفت: برخی نمیدانند معنای کلمه علامه چیست. علامه یعنی کسی که زیاد میداند و حسن آقا خیلی میداند و انسان بسیار خوشاستعدادی است و شبیه استعدادهای امام را دارد و اهل کار کردن است. در قم درس خارج میگوید و شاگردهای خوبی دارد. انسان کوچکی نیست که علامه برایش زیاد باشد. من نمیدانم چه معنایی از علامه میفهمند که حساسیت نشان میدهند.
به گزارش صدای ایران، سایت انتخاب با انتشار گفتوگوی اختصاصی آیتالله هاشمی رفسنجانی آورده است:
آیتالله هاشمی رفسنجانی طی چهار دهه حضور مادام و بیوقفه در سپهر سیاسی ایران، همواره با هجمه سنگینی از سوی جریانهای سیاسی کشور همراه بوده است؛ هجمههای بیسابقهای که میتوان آن را «مصائب حضور فراجناحی در فضای سیاسی کشور» دانست. آیتالله به «طلوع صبح» میگوید که هیچ نسبتی با جریانهای اصولگرا و اصلاحطلب ندارد و خود را یک اعتدالگرا میداند. از گروههای مسلح و تروریست که همواره درصدد ترور فیزیکی وی بودهاند، تا برخی جریانهای داخلی که جز به ترور شخصیت وی نمیاندیشند، در این سالیان پس از انقلاب اسلامی، کم نبوده است. هاشمی اینک از حضور خود برای شرکت در انتخابات خبرگان آینده خبر میدهد؛ اتفاقی که میتواند بار دیگر، عصبانیت جریانهای تندخو و نورسیده را برانگیزد.
آنچه در ادامه میآید متن گفتوگوی اختصاصی هفتهنامه «طلوع صبح» با آیتالله هاشمی رفسنجانی است:
در اسفند امسال دو انتخابات مهم مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی در پیش است. نظر حضرتعالی در مورد اهمیت انتخابات این دو نهاد و بالاخص در فضای فعلی چیست؟
این دو انتخابات بسیار مهم و جزو مهمترین انتخابات ما هستند. هرکس تعهد اسلامی و ملی دارد، باید خودش را آماده کند و در انتخابات حضور داشته باشد. کسانی که خود را صالح میدانند، نامزد شوند و اگر در آن سطح نیستند، برای رأی دادن بیایند. اینجا بسیار مهم است و نتیجهاش هم به همه ایرانیها برمیگردد. اینگونه نیست که یک عده ببرند و یک عده ببازند. نتیجه مثبت و منفیاش به همه برمیگردد. لذا خوب است که همه کسانی که احساس ملیگرایی دارند یا اسلامی یا انقلابی هستند و هرچه که هستند یا هر سه هستند، بیایند و در انتخابات شرکت کنند و بیتفاوت نباشند.
آیا حضرتعالی قرار است تحرکی داشته باشید؟
من در مجلس نمیتوانم شرکت کنم ولی بنا دارم در خبرگان شرکت کنم.
در انتخابات اخیر هیأت رئیسه خبرگان ظاهراً آنگونه که در رسانهها منتشر شد، حضرتعالی دو - سه ساعت قبل از اینکه انتخابات هیأت رئیسه برقرار شود، مطلع بودید از اینکه احتمالاً رأی نیاورن زیاد است.
این حرف دقیقاً برعکس است. همان روزها دو - سه نفر از خبرگان پیش من آمدند و گفتند که ما بررسی کردیم، 48 نفر به شما رأی مشخص میدهند و افرادی هم هستند که نمیخواهند بگویند و شاید هم بیشتر باشد و اصرار داشتند. گفتم من رئیس بودم و خودم کنار رفتم، چرا اصرار میکنید؟ گفتند این شرایط یک شرایط خاص است. توضیحاتی دادند که مرا قانع کردند تا نامزد شوم و شدم. تمایل نفسانیام نبود، چون به مشورت اهمیت میدهم و صاحب نظرانی از مجمع جمع شدند و گفتند که نامزد شوم.
فکر میکنید اتفاقی افتاد که آخرین لحظات اینگونه شد؟
من نمیدانم و نمیخواهم کسی را متهم کنم. به هر حال این مقدار رأی دادند.
توصیه حضرتعالی به آیتالله سید حسن خمینی برای ورود به عرصه سیاست، به خصوص مجلس خبرگان آینده، چیست؟
حاج حسن آقا واقعاً هم صلاحیت بالایی و هم وظیفه دارند. ایشان در وضعی نیست که بتواند نسبت به آینده کشور بیتفاوت بگذرد؛ منتها تکلیفش را خودش میداند.
حضرتعالی ایشان را ترغیب میکنید که وارد عرصه شوند؟
ما نمیتوانیم به ایشان تکلیف کنیم، ولی من نظرم را میدهم که بهتر است بیاید. معلوم نیست که ما در دنیا باشیم. الان نوبت آنهاست و باید بیایند که از انقلاب حفاظت کنند.
بعد از اینکه حضرتعالی برای ایشان از لقب «علامه» استفاده کردید، در برخی رسانههای دلواپس واکنشهایی و بعضی وقتها شکل تمسخرآمیزی داشت. نظرات در مورد این واکنشها چیست؟
به این خاطر است که نمیدانند معنای کلمه علامه چیست. الان زید و عمرو همه آیتالله هستند! (با خنده) علامه خیلی پایینتر است. علامه یعنی کسی که زیاد میداند و حسن آقا خیلی میداند و انسان بسیار خوشاستعدادی است و شبیه استعدادهای امام را دارد و اهل کار کردن است. در قم درس خارج میگوید و شاگردهای خوبی دارد. انسان کوچکی نیست که علامه برایش زیاد باشد. من نمیدانم چه معنایی از علامه میفهمند که حساسیت نشان میدهند.
یک طبقهبندی کرده بودند که علامه را بالاتر از آیتالله قرار داده بودند.
اینگونه نیست. آیتالله از همه بالاتر است. الان اینگونه شده است و یکدفعه آیتالله میشویم. وقتی انقلاب پیروز شد و ترور شده بودم، برای اولینبار در روزنامه دیدم که برای من آیتالله میگویند. من اعلام کردم و گفتم که من راضی نیستم؛ شما میخواهید مرا بالا بیاورید، آیات را پایین میآورید. آیتالله متعلق به انسانهای خیلی ممتاز کشور است. قبلاً اینگونه نبود که لقب آیتالله را به هر کسی بگویند.
اخیراً برخی گفتند که عدهای به دنبال آن هستند تا امام (ره) را آنگونه که میخواهند، نشان دهند و این روزها کنایههای متعددی در مورد خاطرات شما از امام(ره) از سوی آقای مصباح و جریان منتسب به ایشان ادامه دارد. واکنش شما در این باره چیست؟
اگر بناست کسانی امام (ره) را بشناسد، آنهایی هستند که لحظات حساس را خدمت امام(ره) بودند. از لحظههایی که امام(ره) کارشان را شروع کردند و تا آخرین لحظه که از دنیا رفتند، جزو امنای امام(ره) بودند. اعتمادی که امام(ره) در تاریخ خودشان به ما داشتند به کمترکسی داشتند. اینهایی هم که چنین حرفهایی میزنند، یک ادعاست و بیدلیل میگویند. ما میخواهیم امام (ره) را همانگونه که هستند، بشناسانیم. اصلاً افتخارمان این است که امام(ره) را درک کردیم. آنهایی که درک نکردند و میگفتند که جواب این خونها را چه کسی میدهد و مبارزه حرام است، باید فکری بکنند.
آیا شما اساساً اینها را انقلابی مدانید؟
فرق میکنند. بعضیهایشان انقلابی بودند و وقتی که سختگیریهای حکومت زیاد شد، دیگر ادامه ندادند. بعضیها هم اصلاً آن موقعها نبودند و در کوچههای روستاهایشان میگشتند. ولی الان آمدهاند و انقلابی شدهاند.
فکر میکنید دلیل اینکه این جریان بعد از فوت امام(ره) بیش از پیش وارد عرصه سیاست اجرایی کشور شد، چیست؟
در زمان امام(ره) هم پذیرفته شدند و هرکدام که خواستند، به میدان آمدند و کسی ابایی نداشت. بعضیها اصلاً نبودند و در یکی - دو سال آخر مبارزه آمدند. بعضیها در آن دو سال هم نیامدند، ولی بعداً آمدند و مسئولیت گرفتند و کسی هم با آنها مشکلی نداشت. اگر دشمنان صریح ما هم برمیگشتند و میخواستند خدمت کنند، میپذیرفتیم.
برخی معتقدند که حضرتعالی طی سالهای اخیر تفاوتهایی داشتید و در واقع معتقدند زندگی اعتقادی سیاسی شما به چند دسته تقسیم میشود؛ یک هاشمی پیش از انقلاب و 57، سپس 57 تا 69 و بعد هم 76 تا 84 و 84 تا 88 و 92 هریک تغییرات جدّی در حضرتعالی بوده است. آیا این را قبول دارید؟
نه؛ خیلی قبل از انقلاب از زمانی که مبارزه شروع شد، تفکراتم از لحاظ سیاسی شکل گرفته است. نه تصادفی و نه تقلیدی، بلکه مطالعه کردم و قرآن را خواندم و اسناد را نگاه کردم و تاریخ را خواندم و همان شکل محفوظ است. همان سخنرانیهایی که پیش از انقلاب میکردم، بعد از انقلاب هم میگفتم. قبل از انقلاب در یک ماه رمضان در مسجدی در بازار درباره عدالت اجتماعی صحبت کردم که درباره همان موضوع به تناسب با مسایل روز چندین خطبه در نماز جمعه خواندم. مطالبش یادداشت شده بود و داشتم که از بیشتر مطالب پیش از انقلاب فرق نمیکرد.
بالاخص سال 84 به بعد را میگویند.
من میگویم تفکراتم همین است. در مجلس که بودم، همه میدانند که دو طرف را حفظ میکردم و بلکه سه طرف را. هم نهضت آزادیها بودند که آنها را حفظ میکردم و هم محافظهکارها و چپگراها بودند که با همه کار میکردم و مشکلی نداشتم و فراجناحی عمل میکردم. در ریاست جمهوری هم همین کار را کردم. کابینه من معتدل ترین کابینههاست که حداقل نصف - نصف از دو جناح بود و بعضیها هم مستقل بودند. بعد از دوره ریاست جمهوری، در انتخابات دوم خرداد، بیطرف بیطرف کار کردم و فقط انتخابات را سالم برگزار کردم. شبهه دخالت دیگران بود که من جلوی آن را گرفتم و سالم برگزار کردم. البته یک جناح خوشش نمیآمد. ولی من برای برگزاری سالم انتخابات کمک کردم. بعد بعضی از تندروها از جناح رادیکال که مسایل خاصی با من داشتند، شروع به تخریب کردند. ولی الان همانها برگشتند و عوض شدند. محافظهکارها هم از این طرف افتادند. اینها میگفتند که «مخالف هاشمی، مخالف رهبر است» که الان اینگونه حرف میزنند. اینها عوض شدند و من عوض نشدم. یعنی نظر آنها نسبت به ما عوض شده است. تفکرات من مال 50 سال قبل است و هنوز محفوظ است. منتها متناسب با زمان اصلاح میشود.
اینکه میگویند آقای هاشمی از سال 92 به بعد برای تاریخ سخن میگوید، چقدر حقیقت دارد.
همیشه برای حق سخن میگویم و آنچه را که میفهمم، میگویم. اگر بفهمم چیزی را اشتباه کردم، همان موقع میگویم که اشتباه شده و اینگونه است. بعضی مطالب مربوط به زمان است و زمان با هم فرق کرده است.
بحث دوران اصلاحات شد. نظرتان راجع به نقش طیف تندرو جریان اصلاحات در پیروزی احمدینژاد چیست؟ آیا به نظرتان این طیف نقشی داشت؟
همینقدر نقش داشتند که آرا را شکستند و دیگر نقشی نداشتند.
منظور این است که یک قشر تندرو از اصلاحات در دوره اصلاحات انتقاداتی را به شما وارد میکردند. بعد از اینکه سال 84 شما و آقای احمدینژاد کاندیدا شدید، آقای احمدینژاد از این فضا استفاده کرد. یعنی دو قطبی شما را با خودش بوجود آورد و توانست رأی بیاورد. سوال این است که اصلاحات چقدر به آقای احمدینژاد کمک کرد که توانست در سال 84 رئیسجمهور شود؟
البته عمده کمکها را این طرفیها کردند که به ناحق دخالت کردند و من نخواستم چیزی بگویم و به خدا واگذار کردم. مطمئناً خدا هرگونه میخواهد عمل میکند. نقش آنها فقط این بود که آمدند و آرا را شکستند. قبلاً هم رد صلاحیت شده بودند، اما دوباره برگشتند و وارد انتخابات شدند.
آیا آنچه که امروز به عنوان اصولگرایی مطرح میشود، قبول دارید؟ به نظر شما اصولگرایی چیست؟
ببینید من چون اینها را میشناسم و اسمهایشان با حرفهایشان را هم میشناسم، اصولگرایی و اصلاحطلبی هر دو اسم است و نمیشود کسی اصولگرا باشد و اصلاحطلب نباشد. اصول ما میگوید «من استوی یوماه فهو مغبون» ما باید هر روز خودمان را اصلاح کنیم. چه کسی در کشور به اصلاحات «نه» میگوید؟ منظور از بحث اصلاحات چیست؟ نمیشود کسی اصلاحطلب باشد و اصول را قبول نداشته باشد. بالاخره باید اسمی را بگذارند و یکی حزب راست و دیگری حزب اعتدال میشود. از همین اسمهایی که الان میگذارند. اینها اسم است، منتها با یک مسمّا.
شما خودتان را وابسته به کدام یک از جریانهای فکری میدانید؟
از نظر شناسنامهای به هیچکدام وابسته نیستم و من خودم هستم و با تفکرات خودم. آن کارگزاران هم که تبلیغ میشود حزب من است، نادرست است، من حزب تشکیل ندادم. خودشان تشکیل دادند، اما جزو مدیران دولت من بودند. آدمهای خوب این طرف و آن طرف را قبول دارم. حرفهای خوب هر دو طرف را قبول دارم و حرفهای تند جناحی هر دو را قبول ندارم.
از لحاظ شناسنامهای ارتباطی ندارید؟
نه؛ من شناسنامه جناحی ندارم.
به لحاظ اعتقادی و فکری؟
من به لحاظ اعتقادی، اعتدال را قبول دارم. من فکر میکنم که اصلاً اساس دین اسلام و به خصوص تشیع بر اعتدال است. شیعیان به عنوان اصول دین پنج اصل دارند که یکی عدل است. این عدل یعنی اعتدال. این عدل به معنای اعتدال در مقابل جبر و تفویض است. شیعه حرکت متوسط را قبول کرده است. نه جبر و نه تفویض که آن وقت ما عدلیّه شدیم. اعتدال همین است. اساس مذهب ما و به خصوص اسلام و قرآن، اعتدال در مشی است و در بحث اخلاق، اعتدال خود یک عنوان اساسی و مادر است.
نظر شما