پورناظری:«شبگرد کولی»را با ذهن باز بشنوید و گاف نگیرید
" اگر «شبگرد کولی باد» را با یک ذهن باز گوش دهید، به زعم من اثرگذار است. البته روی ذهن باز تاکید میکنم؛ اگرنه مثل کسانی میشوید که در یک سالن کنسرت منتظرند تا یک گاف از هنرمند بگیرند."
" اگر «شبگرد کولی باد» را با یک ذهن باز گوش دهید، به زعم من اثرگذار است. البته روی ذهن باز تاکید میکنم؛ اگرنه مثل کسانی میشوید که در یک سالن کنسرت منتظرند تا یک گاف از هنرمند بگیرند."
«شبگرد کولی باد» عنوان جدیدترین اثر سهراب پورناظری است که از همنشینی تنبور و دودوک پدید آمده است. همنشینی در فضایی بداهه که می توان گفت، تجربه ای نو محسوب می شود. این هنرمند معتقد است که آلبوم جدیدش می تواند، سرفصلی تازه برای بداهه نوازی تنبور باشد. آنچه در ادامه می خوانید، گفتوگوی ایسنا، با سهراب پورناظری درباره «شبگرد کولی باد» است.
شبگرد کولی باد اثری است که در فضای بداهه خلق شده است. لطفا کمی درباره فضای آن توضیح میدهید؟
این اثر بر اساس بداههنوازی در مقام اصفهان و نوا شکل گرفته است. بداههنوازی «تنبور» باید به شکلی رخ دهد که از دل آن موسیقی بیرون بیاید و گمان میکنم این اتفاق در بداههنوازی این اثر تا حدی رخ داده است. فکر میکنم، میشود آن را به عنوان سرفصلی برای بداههنوازی در تنبوردانست؛ در کارهای ما– به خصوص پدرم- این ویژگی دیده میشود که با استفاده از موسیقی تنبور توانسته فضایی را به وجود آورد که هم به رپرتوار این ساز اضافه کند و هم از آن محدودهای که برای این نوع موسیقی تعریف شده بیرون نزند.
این اثر حاصل چند ساعت است و اینکه آیا تابحال چنین کاری برای تنبور و دودوک انجام شده است؟
ما حدود دو ساعت ضبط کردیم و حالا 40 دقیقهای که در «کولی شبگرد باد» شنیده میشود، برآمدهی آن است. به نظرم دونوازی تنبور و دودوک ترکیب جالبی شده است و آلبوم احوالات خیلی خوبی دارد. اگر آن را با یک ذهن باز گوش دهید بهنظرم اثرگذار است. روی ذهن باز تاکید میکنم؛ اگرنه مثل کسانی میشوید که در یک سالن کنسرت منتظرند که یک گاف از هنرمند بگیرند.
چقدر این همنوازی را میتوان تلفیق قلمداد کرد؟ اصلا مقامات تنبور قابلیتِ تلفیق با فرهنگهای دیگر موسیقایی را دارند؟
ما در این اثر، موسیقی تنبور و مقامات این نوع موسیقی را میشنویم؛ اگر بخواهیم روی مقامات تنبور به آن شکل کلاسیکش حساب کنیم، با موسیقیهای دیگر سخت میتوان آن را تلفیق کرد. یک ساعت بداههنوازی از منابع کلاسیک تنبور امکان دارد؛ اما همنوازی با موسیقیهای دیگر بدون آنکه به اصل این نوع موسیقی ضربهای وارد شود، با استفاده از ذهن نوازنده و برداشت از موسیقی تنبور قابل انجام است. من در «کولی شبگرد باد» بنا به شرایطی که وجود داشت و حضور نوازندهی ارمنی که موسیقی شان نزدیک به موسیقی ماست، سعی کردم مقداری از مخرج مشترکهای موسیقی خودمان با موسیقی ارمنی را استفاده کنم و شکاف را خیلی عمیق نکنم. این تعادل در همنوازی دو فرهنگ موسیقایی اهمیت بسیاری دارد؛ یعنی اتفاق باید به گونهای رخ دهد که هیچکدام به نفع دیگری سانسور نشوند.
نوازندهی ارمنیای که در این اثر دودوک نواخته است برداشتهایی از موسیقی ایرانی را در ذهن داشت و من هم به اندازهای از موسیقی آنها چیزهایی میدانستم و سعی کردیم پیوندهایی را برقرار کنم. به هر روی موسیقی کشش دارد، برای مثال وقتی با یک نوازندهی هندی مینوازید، موسیقیاش شما را به سمت خودش میکشاند، به خصوص در مناطقی که از نظر جغرافیایی نزدیک به یکدیگر هستند.
این همکاری با دودوک ادامه خواهد داشت و اگر پاسختان مثبت است، باز هم به صورت بداههنوازی خواهد بود؟
خب هم بداههنوازی و هم در آثار آهنگسازی شده، رنگ این ساز به نظرم قابل استفاده است. دودوک در سازهای بادی، یکی از نزدیکترین عالمهای مشترک را با موسیقی ایرانی دارد.
نوازنده دودک که در این آلبوم با هم همکاری کردید، چقدر از موسیقی شما شناخت داشت؟
ما دو بار با هم برخورد داشتیم. موسیقی همین است؛ وقتی با کسی ساز میزنید یا با هم جفتید یا با هم جفت نیستید.
من سازهای زیادی را با تنبور ترکیب کرده بودم. هیچکدام انقدر جواب نداده بود. همانطور که گفتم اثر احوالات خیلی خوبی دارد. به خصوص این نوازنده که من خیلی ساز زدنش را دوست دارم.
نظر شما