٧ فیلم برتر جادهای اروپایی/ سفر به وادی خاطرات مدفون
سال گذشته تعداد فیلمهای اروپایی جادهای بسیار بود؛ از «زیر پوست» گرفته تا «غول خودخواه» و «بدل». رسیدن اسکار به «ایدا» پاول پاولیکفسکی لهستانی هم که بهشکلی ادای احترامی به فیلمهای اروپایی جادهای بود. «ایدا» البته فیلمی بسیار فراتر از یک کار جادهای صرف است اما خب یادآوری میکرد فیلمهای جادهای اروپایی پتانسیل بسیاری برای پرداختن به موضوعات مختلف انسانی و فلسفی دارند. «ایدا» داستان آنا، دختر جوانی است که در یک دیر زندگی میکند. او در جریان جنگجهانی دوم یتیم شده و همیشه در همین محل زندگی کرده است. او بهزودی راهبه میشود اما خبری به او میرسد و متوجه میشود عمهای دارد و باید به دیدنش برود. عمه او یک قاضی بداخلاق است و در جریان سفری که آنا بههمراه عمه خود میرود، به درکی جدید از زندگی و البته تاریخچه خانواده خود میرسد. «ایدا» مثل بهترین فیلمهای جادهای اروپایی فقط داستان یک سفر نیست، بلکه سفری است به گذشته این قاره کوچک، تاریخ پرتلاطم آن، سفری برای بازیابی خاطرات مدفون؛ خاطراتی که هنوز سایهشان بر زندگی شخصیتها افتاده. فهرستی که در ادامه میخوانید، در موسسه فیلم بریتانیا تهیه شده و معرف بهترین فیلمهای جادهای اروپایی تاریخ سینماست؛ فهرستی که میشود به آن «جاده» فدریکو فلینی و «بازیگران سیار» تئو آنجلوپولوس و «Honey Baby» میکا کوریسماکی را هم اضافه کرد.
١- «توت فرنگیهای وحشی» / اینگمار برگمان / ١٩٥٧
اینگمار برگمان، یکی از بزرگان سینماست و «توتفرنگیهای وحشی» شاید یکی از اولین فیلمهای جادهای باشد. فیلم، داستان پروفسور پیری به نام ایزاک بورگ (ویکتور شوستروم) است که برای گرفتن مدالی افتخاری راهی یک سفر جادهای طولانی میشود. همراه او در این سفر عروسش (اینگرید تولین) است و این سفر ساده به مرور به سفری در گذشته ایزاک بدل میشود؛ سفری در رؤیا و خاطره و شک و ایمان. «توتفرنگیهای وحشی» یکی از عمیقترین فیلمهای برگمان درباره پیچیدگیهای روح انسان است.
٢- «پییرو خله» / ژان-لوک گدار / ١٩٦٥
گدار پسر شیطان موجنو فرانسه بود و در «پییرو خله» داستان آشنای فرار یک زوج عاشق خلافکار را از سرنوشت شومشان در یک داستان جادهای روایت میکند. فیلم به قول گدار الگوی «آخرین زوج رمانتیک» را دارد و ماجرای زن و مردی پاریسی با بازی ژان-پل بلموندو و آنا کاریناست که در جنوب فرانسه با پول دزدی در حال فرار هستند. همانطور که از فیلمی گداری میشود انتظار داشت، خط روایی فیلم اهمیت چندانی ندارد و آنچه مهم است، نظر فیلمساز درباره جنگ ویتنام و مصرفگرایی است. این فیلم دو سال قبل از «بانی و کلاید» ساخته شده اما تأثیرش را میشود در شاهکار جادهای آرتور پن دید.
٣- «سلاطین جاده» / ویم وندرس / ١٩٧٦
ویم وندرس، سردمدار موجنو سینمای آلمان، هم عاشق سینمای آمریکا بود و هم از آن متنفر بود. دیوانه فیلمهای آمریکایی بود اما متنفر بود از اینکه اروپاییها دنبالهرو آمریکاییها شده بودند. «سلاطین جاده» آخرین و پرهزینهترین فیلم در سهگانه جادهای وندرس پس از «آلیس در شهرها» و «حرکت اشتباه» بود؛ فیلمی سهساعته و سیاهوسفید و ماجرای دوستی تعمیرکار سیاری که با یک مسافر بینراهی دوست میشود؛ فیلمی که هم عشق به سینما در آن موج میزند و هم تغییر لحنهایش و رابطه دو شخصیت اصلیاش آن را به تجربهای فراموشنشدنی بدل کرده است.
٤- «خانهبهدوش» / انیس واردا / ١٩٨٥
انیس واردا، یکی دیگر از چهرههای مهم سینمای مدرن اروپاست و «خانهبهدوش» یکی از آثار حیرتانگیز اوست که تأثیرش را میشود در همه فیلمهای ریچارد، مخصوصا در فیلم «وندی و لوسی» دید. فیلم با تصویری از جسد یک زن جوان شروع میشود و بعد با فلاشبکهایی به زندگی زنی به نام مونا با بازی ساندرین بونر نقب میزند؛ زنی بدون سرپناه که با کارهای موقت گذران زندگی میکند؛ فیلمی که کمکم به بیانیهای در دفاع از زنی مستقل و خودساخته بدل میشود.
٥- «آریل» / آکی کوریسماکی / ١٩٨٨
آکی کوریسماکی، فیلمساز مؤلف فنلاندی، هم به اندازه وندری شیفته فیلم جادهای است. «آریل» ماجرای تایستو است که پس از خودکشی پدرش یک کادیلاک به او به ارث میرسد و حالا که کارش را از دست داده، راهی سفری جادهای به سمت هلسینکی میشود تا شاید حالش خوش شود اما درگیر قتلی میشود که مرتکب نشده. با جلورفتن فیلم و زندانیشدن تایستو، کادیلاک زیبایش به نماد آزادی و زندگی شیرین بدل میشود. فیلم با استفاده از موسیقی جذاب و مینیمالیسم همیشگی کوریسماکی و شوخیهای خاص او، به یکی از ماندگارترین نمونههای سینمای جادهای اروپا بدل میشود.
٦- «چشماندازی در مه» تئو آنجلوپولوس / ١٩٨٨
آنجلوپولوس، نامی نیست که با سینمای جادهای گره خورده باشد اما «چشماندازی در مه»، شاهکار باشکوه او، درواقع داستان برادر و خواهری است که از یونان راهی آلمان میشوند به امید پیداکردن پدر گمشده خود. فیلم با ایجاد تضاد بین دنیای دو کودک و سختیهای دنیای بزرگسالان و با سکانسهایی که حالتی رؤیاگونه دارند، به یک تجربه بصری فراموشنشدنی بدل میشود. تصاویری در فیلم هست که تا مدتها در ذهن میمانند؛ از مردن اسبی در خیابان گرفته تا مجلس عروسی و البته صخرهای که بر فراز شهر و در آسمان دیده میشود. این فیلم بیشک یکی از بهترینهای دهه ١٩٨٠ است.
٧- «ناپدیدشدن» / جرج سالیزر / ١٩٨٨
انگار سال ١٩٨٨، سال فیلمهای جادهای اروپایی بوده و «ناپدیدشدن» شاید هراسناکترین فیلم جادهای اروپایی تاریخ سینما باشد. فیلم ماجرای زن و شوهری است که برای سفری جادهای سوار ماشین خود میشوند؛ زوجی که در ابتدا بسیار خوشبخت بهنظر میرسند اما کمکم زخمهای رابطه زناشویی این دو سر باز میکند و ناپدیدشدن زن، سفر آنها را به یک کابوس بدل میکند و پایانش محال است از خاطر بیننده بیرون برود. «ناپدیدشدن» به دلیل فضاسازیاش و داستان بیرحمش به یکی از بهترین فیلمهای کالت دهه ١٩٨٠ بدل شده است.
نظر شما