معادلات جدید در خاورمیانه
حسین دهشیار استاد دانشگاه روز سه شنبه در ستون یادداشت روزنامه فرهیختگان با اشاره وقوع تغییرات استراتژیک در خاورمیانه افزود : گسل مطرح و تعیین کننده در خاورمیانه یعنی نزاع اعراب و اسرائیل عملا به حاشیه رانده شده و گسل هایی که ماهیت کاملا تاریخی و هویت محور را دارا هستند به صحنه آمده اند.
در این یادداشت می خوانیم : آنچه در رابطه با شرایط کنونی خاورمیانه انکارناپذیر است واقعیت هایی است که در واژگان کمونیسم از آن به عنوان «قرینگی نیروها» نام برده می شود.
گسل مطرح و تعیین کننده در خاورمیانه یعنی نزاع اعراب و اسرائیل عملا به حاشیه رانده شده و گسل هایی که ماهیت کاملا تاریخی و هویت محور را دارا هستند به صحنه آمده اند. منازعاتی که در چارچوب این گسل های تاریخی وجاهت و برجستگی یافته اند مبانی تاریخی ریشه داری را متجلی می سازند.
این بدان معناست که بحران های کنونی در گستره خاورمیانه در خلأ شکل نگرفته اند بلکه سیاست ها و خط مشی های خاص فرصت مناسب و توجیهات مطلوبی را فراهم آورده اند تا منازعات عمیق دارای بار هویتی مورد بهره برداری قرار بگیرند. این گونه است که خط کشی های جدید سیاسی، نظامی و فرهنگی منطق عملیاتی می یابند تا ظرفیت بسیج منابع و امکانات را به وجود آورند.
با در نظر گرفتن اینکه هیچ یک از قدرت های مطرح نظام بین الملل و بالاخص چین و روسیه درصدد نیستند که در خاورمیانه به ایفای نقش رهبری و یکه تازی بپردازند، دولت آمریکا دو خط مشی کاملا مشخص را در پیش گرفته است. بحران های متعدد در خاورمیانه حتی در بدترین شرایط هزینه هایی ایجاد نمی کند که برای آمریکا قابل مدیریت و تحمل نباشند.
با توجه به نیات و ظرفیت های نظامی قدرت های برتر نظام بین الملل منافع کلان آمریکا (به طور مثال انتقال انرژی به اروپا) و امنیت متحدین استراتژیک آمریکا (به طور مثال اسرائیل) با خطر چالش ناپذیر روبه رو نیست. آمریکاییان با درک این مهم زمان را به نفع خود یافته اند، از این رو با فراغ بالی وسیع به صحنه منازعات در خاورمیانه می نگرند.
دشمنان آمریکا (به طور مثال گروه داعش) در بلندمدت یا به سرنوشت لیبی و قذافی دچار می شوند یا اینکه مانند تشکیلات خود گردان به رهبری محمود عباس مذاکره را به منازعه ترجیح می دهند. با درک این نکته متوجه می شویم که چرا باراک اوباما خروج نیروهای آمریکایی از عراق را با وجود بحران همه جانبه در این سرزمین خطری جدی برای منافع آمریکا نمی دانست و هم اینک نیز با وجود اشاعه نفوذ گروه های مخالف جدی آمریکا فرستادن نیروهای نظامی را برای مقابله با آنان بدون مباحثه رد می کند.
علت اینکه معادلات جدیدی در خاورمیانه شکل گرفته تنها این نیست که آمریکا قدرت مانور زمانی (دشمنان واشنگتن نمی توانند در بلندمدت منافع کلان را به خطر بیندازند) و قدرت مانور عملیاتی (توانمندی های آمریکا این ظرفیت را به وجود آورده که دشمنان منطقه ای را آسیب پذیرتر سازد) را داراست بلکه متحدین استراتژیک این کشور هم قدرت مانور بیشتری یافته اند.
اسرائیل با توجه به بحران سوریه در چند سال اخیر در شرایطی قرار گرفته که از نقطه نظر امنیتی شاید بی سابقه باشد. اسرائیل امروزه در معادلات خاورمیانه از آسیب پذیری کمتری در مقایسه با گذشته (به طور مثال جنگ 33روزه) برخوردار و از قدرت مانور وسیع تری برای ندادن امتیاز به فلسطینی ها بهره مند است.
مخالفت های آشکار این کشور با سیاست های هسته ای باراک اوباما نشانگر این واقعیت است. دیگر متحد استراتژیک آمریکا که در معادلات جدید خاورمیانه خود را بهره مند یافته عربستان سعودی است. این مساله که عصر ملک سلمان درباره سیاست های منطقه ای این کشور از نقطه نظر محتوایی و شکلی به طور کامل متفاوت است به هیچ روی قابل چشم پوشی نیست.
از سال 1932، برای اولین بار است که هواپیماهای سعودی با چنین شدتی و برای مدت طولانی به یک کشور دیگر عرب و عضو اتحادیه عرب حمله می کنند. حتی در دوران جنگ سرد عرب که عربستان سعودی احساس خطر موجودیتی از طرف کشورهای پان عرب می کرد هیچگاه حتی تصور برخورد نظامی در مخیله رهبران این کشور نمی گنجید.
در یک سو گسل نظامی، سیاسی و هویتی عربستان سعودی و در سوی دیگر گسل دشمنان این کشور قرار گرفته اند. آمریکا با احاله مسئولیت به ریاض برای پیشبرد سیاست هایش که اساسا متناسب با منافع واشنگتن نیز هست به ایجاد محدودیت برای دشمنان خود و عربستان مبادرت کرده است. این بدان معناست که آمریکا خاورمیانه ای پرتنش تر و بحران خیزتر را که تامین کننده نیات و خواست متحدین آمریکاست، به هیچ روی در تعارض با منافع خود نمی یابد.
نظر شما