یکجامعهشناس: مردم تأثیرگذار نباشند جوک میسازند
گروههای تلگرامی و وایبری را که باز کنید، پر است از شوخی و خنده و دستانداختن هرآنچه میشود دست انداخت. گویی عدهای طنزنویس دورهم جمع شدهاند و برآیندش شده متنها و اشارههای خندهدار. بااینحال ظاهرا یک گروه متشکل طنزنویسی در کار نیست و جامعه ایرانی به شکل خودجوش اخبار را رصد میکند و به محض اینکه بتواند، سوژهای برای خنده مییابد. از خبرهایی مثل گمشدن دکل نفتی ایران تا توافق هستهای و حواشی آن، میشوند خوراکی برای خنده بیشتر. از بالا که نگاه میکنید، گویی مردم دورهم جمع میشوند، سوژهای را که دور از دسترس است و نمیتوانند در موردش کاری بکنند، روبهرویشان گذاشتهاند و دارند میخندند. اما آیا این خندهها بابت آن است که جامعه ایران شادمان است و سرحال، که هر روز سوژه تازهای برای خنده دارد یا نقدهای جدیاش را در لفاف طنز و شوخی میپیچد و فریاد میزند؟ با «سعید معیدفر»، جامعهشناس، در مورد موج دستانداختن سوژههای جدی در شبکههای اجتماعی گفتوگو کردهایم:
لازم نیست خیلی بگردیم. همین حالا اگر تلگرام یا وایبر را باز کنید، در ١٠ خط آخر میشود یک سوژه خنده پیدا کرد که خوراک اصلی آن یک خبر جدی بوده است. کافی است خبری منتشر شود با عنوان گمشدن دکل نفتی یا... که شبکههای اجتماعی را موجی از خنده و استهزا فرا بگیرد. این موج بهخصوص در مواردی بیشتر دیده میشود که انتظار واکنش و خشم شهروندان در آنها بیشتر دیده میشود. اساسا چه اتفاقی میافتد که چنین موجی در فضای مجازی ایجاد میشود؟ آیا موضوعاتی مانند آنچه به آن اشاره شد، به اندازه کافی برای افراد جامعه اهمیت ندارد که با خنده و شوخی به آن واکنش نشان میدهند؟
اینکه جامعه در چه جاهایی در شبکههای اجتماعی وارد میشود و واکنش نشان میدهد، نیاز به بررسی دارد. باید دید مردم در کجاها جدی وارد میشوند و در کجاها نقاب طنز دارند. برای مثال در زمینه بزرگداشت مرتضی پاشایی، افراد بهطور جدی فعال شدند، همکاری کردند و اجتماع بزرگی را هم به شکل گستردهای رقم زدند یا مثلا در فرصتهای دیگری که به وجود آمده است، میبینیم که این فضا، در ایجاد رخدادهای بزرگی مانند روزهای بعد از انتخابات و شاید قضایای هستهای فضای تأثیرگذار و تعیینکنندهای میشود. به یک عبارت، شاید اینطور بگوییم که حوزههایی که در آن مردم میتوانند نقشآفرین، تعیینکننده و تأثیرگذار باشند، جدی گرفته میشود اما در حوزههایی که مردم میبینند نمیتوانند هیچ تأثیر و نقشی داشته باشند، این بیتأثیری موجب میشود تفاوت رویکرد از جدیت به شوخی ایجاد شود. پیش از دوره شبکههای اجتماعی و از سالهای دور، مثلا برنامه «صبح جمعه با شما» بسیار مورد استقبال مردم قرار میگرفت. در این برنامه همهچیز به استهزا گرفته میشد؛ مواردی مانند گرانی یا کمبودهایی که در آن دوران در جامعه ایران دیده میشد. به یک عبارت، این تلقی به وجود میآید که وقتی مردم جامعه نقشی در حوزه اقتصاد و ادارههای دولتی ندارند، از برنامههای اینچنینی استقبال میکنند. به نظر میرسد یک عده هنرمند آمدهاند و در جاهایی که مشکل وجود دارد، تلاش میکنند مشکلات را به شوخی برگزار کنند. در عمل، میشود گفت الگوی این نوع مواجهه بعضا در برنامههای قبلی یعنی پیش از دوره شبکههای اجتماعی هم بوده و مورد استقبال هم بوده است. برای مثال مجله گلآقا و توفیق، بسیار مورد توجه بودند چون موضوعاتی که نمیشد در مورد آنها حرف جدی زد- در این فضاها به شوخی مطرح میشد.
پس شما معتقدید این موج شوخی و طنز بابت نبود فضای نقد رسمی ایجاد میشود؟
نه. بحث نقد نیست، بحث کنشگری است. برای مثال، من اگر ببینم کنشی که انجام میدهم، تأثیرگذار است و تعیینکننده، اینجا تلاش میکنم که جدی ظاهر شوم اما وقتی میبینم که نمیتوانم تأثیرگذار باشم، ممکن است که رویکرد را عوض کنم. اگر به تاریخ نگاهی بیندازیم، مواردی میشود دید که بابت تأثیرگذاری، رویکرد استفاده از طنز در پیش گرفته شده است. بهلول در این زمینه مثال خوبی است. بهلول میدانسته اگر حرف جدی بزند، گرفتار میشود چون با مردمی روبهروست که وقتی به آنها نقدی وارد میشود، بدشان میآید یا ناراحت میشوند، بنابراین ناچار بوده که در قالب طنز تلاش کند حرف خود را به شکل غیررسمی بیان و ناراحتی خود را ابراز کند. این خود واکنش است. اینکه شما در فضای مجازی یا در بخشهای دیگر شروع میکنید به اینکه برای مثال سوژهای را مسخره کنید، یکجوری ته ماجرا نگرانی شما و ناراحتی شما در آن به چشم میخورد. بهعبارتی اگر هیچ واکنشی نسبت به آن موضوع نداشتید، خیلی راحت از کنار آن عبور میکردید، این بیتفاوتی بود اما همین برخورد طنزآمیز از یک واکنش حکایت دارد.
پس به اعتقاد شما این برخورد به معنای آن نیست که سوژهای که خوراک طنز شده، جدی گرفته نشده است؟
نه اگر جدی نمیگرفتیم به این معنا بود که اساسا از کنار آن عبور میکردیم و در مورد آن حرف نمیزدیم. اینکه شما به آن مسئله میپردازید نشان میدهد که آن مسئله برای شما مهم است. نگاه میکنید که ببینید آیا میتوانید تأثیری داشته باشید، اگر بتوانید، بهصورت جدی واردش میشوید و تأثیر میگذارید. برای مثال یک کمپین راه میافتد و عده زیادی از افراد جامعه بهطور جدی در فضای مجازی به آن میپیوندند و در آن فعالیت میکنند چون میدانند میتوانند تأثیرگذار باشند. اما فرض کنید وقتی امکان وجودی چنین کمپینی وجود ندارد و مضافا شما کنشگر فعال نیستید، عکسالعمل خود را نسبت به آن موضوع به شکل جوک و استهزا و مسائلی مانند این نشان میدهید. طبیعی است که یک شهروند ایرانی از اینکه دو نوجوان ایرانی در عربستان مورد هتک حرمت قرار بگیرند، بهشدت ناراحت میشود؛ ولی درنهایت گاهی اوقات این را در قالب طنز بیان میکند که خود این معنادار است. کسانی که میخواهند ببینند جامعه ما در این موضوع واکنش نشان داده است یا نه، نباید نگاه کند که این برخورد جدی بوده یا بهصورت شوخی. بلکه اتفاقا رفتارهای استهزاگونه هم حائزاهمیت هستند و نباید آنها را نادیده گرفت. کمااینکه در رفتار روزانه ما ایرانیها هم میتوان اینچنین رفتارهایی را بهوضوح دید. فرض کنید که من اگر چیزی را از کسی دیدم و آن موضوع برایم مهم است و آن رفتار برای من حساسیتی به وجود آورده و میخواهم حساسیت را ابراز کنم میبینم که آن فرد انتظار شنیدن واکنش من را ندارد. اما من واکنش دارم و حساس شدهام و باید عکسالعمل نشان دهم، چنین چیزی بهطور معمول در قالب متلکانداختن و تکهانداختن خود را نشان میدهد. اساسا تکهانداختن در فرهنگ ایرانیها بهوفور دیده میشود و اینکه در قالب شوخی به مسئلهای میپردازیم، بهنسبت عادی است. ما در جامعهای زندگی میکنیم که شفافیت در روابط اجتماعی ما وجود ندارد و بنابراین رفتارهای ما لایهلایه است. این هم یک لایه از واکنشهای ماست که ما اشکالش را حتی در رسانههای رسمی هم دیدهایم. برنامههایی که مهران مدیری میسازد، در قالب طنز تلاش میکند واقعیتی را که در جامعه هست بیان کند. بنابراین درنهایت نظر من این است که نباید فکر کنید اگر کسی درباره پدیدهای رویکرد استهزاآمیز دارد، به این معناست که حساسیتی درباره آن ندارد.
پس به اعتقاد شما این روشی برای نشاندادن اعتراض به یک پدیده است؟
بله و بهخصوص میتواند عمق مسئله را نشان دهد. وقتی که شما در مورد قضایای عربستان این نوع برخورد را میبینید، معلوم است که جامعه آزرده شده است و نهایتا از شدت این درد دست به برخوردی طنزآمیز میزند.
اگر بخواهیم بررسی کنیم که آیا این یک طنز خواهان واکنش است یا یک هجو و هزل غیرمسئولانه که صرفا میخواهد بیان کند که برای مثال از پدیدهای ناخشنود است، چه میتوانیم بگوییم؟
ممکن است سطوح مختلفی داشته باشد. ما یک طنز متعهدانه داریم که خواهان تغییر است که از ابتدا جدی است ولی جدیت را در قالب طنز بیان میکند اما یک موقعی هم هست که بحث جدیبودن مطرح نیست و ممکن است واقعا گاهی اوقات این طنز بیادبانه هم باشد. طنز متعهدانه معمولا این شکل را ندارد. من نمیخواهم مقایسه کنم بلکه این رفتار را جدا میکنم. ممکن است افرادی که چنین عکسالعملی نشان میدهند، اساسا متعهدانه یا آگاهانه رفتار نکرده باشند یا حتی ممکن است بهصورت گروهی این اتفاق افتاده باشد. مثلا یک موج یا یک کمپین ایجاد کرده باشند و ممکن است عمل آن افراد متعهدانه نبوده باشد؛ اما بههرحال نشان میدهد در جامعه نسبت به آن نوع رفتار حساسیت وجود داشته است و کسی که طنز را بیان کرده است و افرادی که کامنت داده و آن را بسط دادهاند، همگی به این موضوع علاقهمند هستند و درعینحال ابراز نگرانی خود را هم کردهاند، منتها این ابراز نگرانی به این شیوه است.
وقتی چنین فضای آکنده از شوخی و خنده و طنزی را که در شبکههای اجتماعی جریان دارد از دور نگاه میکنیم، بهنظر میرسد این جامعه باید جامعه شادی باشد، اما در فهرستهایی که منتشر میشود ایران بهطور معمول در رده کشورهای شاد جهان قرار نمیگیرد. این تناقض را چگونه میتوان توضیح داد؟
اگرچه بخش عمدهای از شادی در حضور جمع اتفاق میافتد و اصلا انسان بهدلیل اینکه موجودی اجتماعی است، هرچه زیست اجتماعیاش تقویت شود، بنیان شادیاش تقویت خواهد شد. شما وقتی در یک فعالیت خیرخواهانه بهصورت دستهجمعی شرکت میکنید، ممکن است با وجود شادنبودن دلیل این جمعشدن، ورود به چنین فعالیت جمعیای وجودتان را غرق در شادی کند؛ یعنی درعینحال که شما از این موضوع ناراحت میشوید، وجودتان مالامال از احساس مثبت میشود؛ بنابراین اگرچه شادی یک زمینه اجتماعی دارد و بهطور قطع در کشور ما بهدلیل اینکه امکان دور هم بودنها در عرصه عمومی کم است، قاعدتا یک وجه مغفول در گسترش شادی و تعمیق شادی داریم. درست است که در ایام محرم برای سوگواری امامحسین(ره) جمع میشوید، اما اینکه مردم باهمبودن و تعامل با هم را تجربه میکنند، میبینیم همین موضوع آنقدر اشتیاق ایجاد میکند که فوجفوج جوانها میآیند. این نشان میدهد این موضوع جاذبه دارد. در عمل حس شادبودن و همبستگی قوی اجتماعی در واقع یک امر مثبت است. در جامعه ما این مناسبتها و تجربه باهمبودن و دور هم جمعشدن در نهادهای مختلف کم است؛ اما این امر درعینحال به این معنا نیست که مردم ما مردم شادی نیستند. من موافق این قضیه نیستم که مردم ما شاد نیستند. مردم ما از هر موقعیتی برای شادبودن استفاده میکنند؛ برای مثال فرض کنید کوچکترین فرصت مانند جوکها و لطیفهگفتنها میتواند بهانهای باشد برای گفتن و خندیدن و خوشگذرانی. ترافیک جاده شمال و راهبندان میتواند کلافهکننده باشد، اما درهمینحال مردم از ماشینها بیرون میآیند و بساط پهن میکنند و حتی گاهی اوقات در برخی مناطق دیده میشود ترافیک شده است و شیشهها پایین است و بساط خنده و شوخی به راه است... . من فکر میکنم ملت ایران، ملت فرصتجویی است و در واقع از فرصتهای اندکی که بهدست میآورد برای شادشدن استفاده میکند. در بُعد فردی احساس میکنم درست است ما ایرانیها مشکلات زیادی داریم و این مشکلات میتوانند ما را گرفتار و افسرده کنند و آسیبهای اجتماعی را موجب شوند که در ایران فراوان است، اما در نهایت ما جامعه غمگینی نیستیم. الان واقعا در کدام کشور دنیا جنگ و تحریم و مضیقه تجربه شده است؟ من فکر میکنم هر جامعه دیگری بود از پا درآمده بود، ولی این جامعه هنوز روی پاست و از هر فرصتی مثل سیزدهبهدر برای شادی استفاده میکند. تعطیلاتی که فرا میرسد، همه در جادهها هستند و از هر فرصتی بتوانند، استفاده میکنند. درصورتیکه هر ملت دیگری بود، از پا درآمده بود. من فکر میکنم با وجود همه اینها ما ملت ناشادی نیستیم. سالها پیش درباره مسئله شادی گفته بودم فکر نمیکنم امروز مسئله ما شادی باشد. اما با همین اوصاف هم جامعه ما جامعهای است که هنوز توی لاک خود نرفته است و از هر زمانی برای شادبودن استفاده میکند، حتی هنگامیکه شما فکر میکنید در رفتارش بیتفاوتی وجود دارد، به پدیدهها حساس است.
اینکه ما خیلی در شبکههای اجتماعی جوک میسازیم، موجب نمیشود آن موضوع آنقدر لوث شود که نگاه عمیق به آن، از جریان بیفتد؟
طبیعی است گاهی ممکن است شما امکان این را داشته باشید و فرصتی برای کنش مطلوب و متناسب، بسته به اینکه شرایط چگونه باشد، داشته باشید و در نهایت بخواهید هر واقعه جدی را پشت گوش بیندازید و از آن عبور کنید. این چیزی است که اتفاق میافتد؛ برای مثال شما اگر آدم بیخیالی باشید، واکنش ویژهای به چیزی نشان نمیدهید، اما گاهی شما با یک جریان اجتماعی روبهرو هستید. در واقع وقتی ما مسئلهای را شوخی میگیریم، در عمل مسئله جدی نخواهد شد. ما الان با یک پدیده جمعی روبهرو هستیم و آن هزاران هزار نفری هستند که میآیند و به یک شیوه به پدیدهای عکسالعمل نشان میدهند. عکسالعملها باید متناسب با شرایط و موقعیت باشد و رفتار را در چارچوب موقعیت تحلیل کنیم و نگاه فردگرایانه به آن نداشته باشیم. نگاه فردگرایانه این است که وقتی شخصی بیخیال باشد، همهچیز را پشت گوش میاندازد. جمعی بهصورت کمپینی وارد داستانی میشوند و واکنش نشان میدهند. این نشان میدهد آنها بیتفاوت نیستند، اما رفتار متناسب دراینباره و در این فضا همین است.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما