(طنز) آنقدر تمدید کردند که «تمدیددانشان» پاره شد
فرزین پورمحبی نوشت:
بالاخره این تکهکاغذ بیارزش امضا شد...
دست و پنجه (بیشتر، دست) مسئولین درد نکند (میبینید ما فقط غر نمیزنیم، تشکر هم بلدیم) یدین ترتیب از همه عالم و آدمیانی که در این اقدام به نوعی سهیم بودند مچکریم... طبق معمول از روحانی شروع میکنیم و از او که نتوانست مشکل چکیدن مربا از سوراخ نان سنگگ را حل کند و مساله تحریمها را حل کرد مچکریم، از وزارت خارجه و تیم مذاکرهکننده هستهای مچکریم؛ از تیم مصاحبه کننده خواهران شیکپوش و کمحجاب صدا و سیما که در گزارشهای خیابانی فعالانه ظاهر شدند، مچکریم، از مواضع بخش خبری 20 و 30 که بالاخره تکلیفمان با آن مشخص نشد مچکریم؛ از کارکنان هتل گوبورگ مچکریم، از وزارت کشور که مدام اطلاعیه داد: "قرار نیست جشن هستهای برگزار کنیم" مچکریم، از وزارت نفت که گفت: بعد از توافق منتظر معجزه نباشید مچکریم، از آنهاییکه میگفتند در تحریم اشکنه می خوریم (یا میگفتند: بخورید) مچکریم. از خانه ملت و موضعگیریهای گاه عجیب و غریب مچکریم، از کاترین اشتون خودمان مچکریم، از کلیه خانمهایی که هنوز نمیدانند فراخور این روزها چه لباسی بپوشند مچکریم، از آنهاییکه دور کیک زرد جشن غنیسازی راه انداختند و مانند روز مادر یک روز را بهنام روز هستهای نام گذاری کردند مچکریم، از هواکنندگان موشک حامل میمون مچکریم، حتی از آنهایی که از صدقه سری دور زدن تحریم، دکلها را غیب کرده و فرودگاهها را فروختند و بدون هیچ چشمداشتی بانکها را غبارروبی کردند، مچکریم. ... خلاصه آنکه، از همه گروهها و جناحها، ... که همگی دست به دست هم نهادند به مهر، تا وطنشان نشود به سرنوشت مسکن مهر، مچکریم..
اگر اشتباه نکنم به چنین حرکتهایی میگویند: عزم و اراده و همیت ملی. یادمان باشد این پیروزی متعلق به همه است و نباید طیف خاصی آن را مال خود کرده و بگوید: واس ماس! در هین راستا اگر برای کسی مهم باشد، ما هم از همین جایگاهی که در آن نشستیم نسبت به این پیروزی تاریخی واکنش نشان میدهیم و بدون هیچ قر و ادا و اطوار و حرکات موزونی مثل بچه آدم یه ابراز خوشحالی متافیزیکی اشتغال میورزیم و مراتب شادی خود را بهصورت موقرانهای اعلام میداریم. هر چند که میبایست منتظر کل کل مجلس و کنگره هم بود اما تا همین حد هم میتوان شرائط را طوری دانست که بشود در مورد این پریبنت 100 صفحهای مسرور بود. در پایان تقارن عید سعید فطر با این روزها را هم به فال نیک میگیریم و چون معتقد بودیم و هستیم که فوائد تحریم دست کمی از توافق هستهای نداشت، با این شعر از ملک الشعرای بهار مرخص میشویم:
«صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت...»
نظر شما