رونمايي از فضاي مذاکرات در وين
حنيف غفاري در سرمقاله رسالت نوشت:
رصد مستقيم فضاي مذاکرات هسته اي و گپ و
گفت با تحليلگران ،ديپلماتها و خبرنگاراني که از رسانه هاي مختلف در محل مذاکرات
حضور دارند، نقش بسزايي در تفکيک واقعيات از نکات انحرافي يا کاذب جاري در اين فضاي
محدود و خط کشي شده دارد. بديهي است که عوامل متعددي دست به دست يکديگر مي دهد تا
از يک فضاي محدود،تفاسير و تصاويرنامحدودي به فضاي خارج از مذاکرات مخابره شود.
ارائه اين تصاوير و تفاسير متعدد به طور طبيعي ذهن مخاطب را دچار تسلسل خبري و
تحليلي باطلي مي کند که نتيجه آن، عدم همخواني ميان داده ها و خروجي هاست. همچنين
گاهي قوي ترين و قطعي ترين تحليلها و اخبار ارائه شده حول آنچه در متن و حاشيه
مذاکرات مي گذرد، با يک موضع گيري ثانويه يا نقض گفتاري و رفتاري مخدوش مي شود.اين
قاعده در خصوص مذاکرات هسته اي اخير وين نيز صادق است.مذاکراتي که به ساعات پاياني
خود نزديک مي شود.در اين ميان نکاتي وجود دارد که مي تواند ذهنيت مخاطبان نسبت به
آنچه در وين مي گذرد را شفاف تر نمايد :
"مانور مولفه هاي نامحدود در فضاي
محدود" تنها تعريف گويايي است که مي توان در قبال مذاکرات هسته اي وين به کار
بست.تنها بخشي از اين مولفه هاي نامحدود شامل استراتژي هاي کلان بازيگران رسمي،
لابي گري هاي بازيگران غير رسمي، منافع بازيگران واسطه گر، دغدغه هاي رسانه اي ،
شانتاژهاي خرابکارانه ، تفاسير مغرضانه و ....مي شود. تلاقي اين استراتژي ها،
تاکتيکها و اهداف و دغدغه ها در يک ظرف زماني و مکاني محدود به طور طبيعي گره هاي
کوري را ايجاد مي کند که حل و فصل آنها هيچ گاه امکانپذير نيست. فضاي مبهم کلي
مذاکرات و عدم دسترسي رسانه ها به آنچه پشت ميز مذاکرات مي گذرد، بر پيچيدگي اين
فضا مي افزايد. بنابر اين نخستين گام در رصد تحولات مربوط به مذاکرات هسته اي وين،
پذيرش پيچيده بودن بازي بازيگران رسمي و غير رسمي و حاشيه اي دخيل در اين فرآيند
است.
در تحليل يک بازي پيچيده، اين مولفه هاي ثابت هستند که منجر به ايجاد
شفافيت در ذهن مخاطبان مي شود. اين مولفه هاي ثابت، همان درک عقلاني و بدون آلايش
ما از معادله است.
در خصوص مذاکرات هسته اي ايران و اعضاي 1+5 نيز اين درک
اوليه و شفاف ، در سايه پارادوکسها، منازعات و بازي نامتوازن دشمنان هسته اي ايران
تاحدود زيادي محور گرديده است.
هم اکنون، در روز آخر مذاکرات هسته اي لازم
است با يک غبارروبي سريع ذهني، دوباره به درک منطقي و شفاف خود از مذاکرات باز
گرديم.در يک صورتبندي ساده، جمهوري اسلامي ايران بيش از ده سال است که با بحراني
ساختگي بر اساس دروغ پردازي هاي آشکار کشورهايي مانند آمريکا و انگيس و موارد تبعي
مربوط به آن ( وضع تحريمهاي غير قانوني و ظالمانه و انواع مختلف تهديدات )روبه
روست. از اين رو طرفهاي تحريم کننده، مذاکره کننده و دروغ پرداز هم اکنون در قالب
اعضاي 1+5 رو در روي کشورمان نشسته و از جمهوري اسلامي ايران مي خواهند تا جهت رفع
نگراني هاي کاذبي که خود مصدر طرح آن بوده اند، تضمينهايي را ارائه
دهد!
آنچه مسلم است اينکه در اين معادله، ما با يک منازعه ساده که در آن
بتوان به حد وسط اکتفا کرد مواجه نيستيم! همچنين اقناع طرف مقابل نيز در اين معادله
پيچيده محلي از اعراب ندارد، زيرا آمريکا و ديگر اعضاي 1+5 از همان سال 1382 نسبت
به غير حقوقي و دروغين بودن ادعاهاي خود در خصوص فعاليتهاي صلح آميز ايران آگاه
بوده اند. از اين رو زماني که سخن از "اراده سياسي" جهت حل و فصل پرونده هسته اي
سخن به ميان مي آيد،قطعا مصدر و مولد اين اراده سياسي بايد عوامل طرح کننده ادعاهاي
غير حقوقي باشد نه کشوري که عليه آن به دروغ اقامه دعوي شده است! از اين رو در پاسخ
به منتقداني که معتقدند پاي ميز مذاکره بايد به صورت پاياپاي پيش رفت بايد تاکيد
کرد که صورتبندي منازعه موجود، اجازه انجام بازي در موقعيت پاياپاي را به لحاظ
منطقي به ما نمي دهد. در اين معادله جمهوري اسلامي ايران به سبب طرح ادعاهاي دروغين
و اعمال تحريمهاي چندجانبه ظالمانه و تحريمهاي يکجانبه غير قانوني از سوي غرب،
مدعي ميدان است و از اين رو بايد از موضع يک طلبکار و با گاردي بسته در مقابل
رقباي خود ظاهر شود. پس در اينجا "معامله پاياپاي"موضوعيت ندارد،بلکه "مجادله بر سر
يک حق واقعي" اصالت دارد.
واشنگتن و تروييکاي اروپايي در جريان مذاکرات
هسته اي وين بيشتر عمليات سم پاشي درفضاي رسمي و رسانه اي مذاکرات را به صورت موازي
هدايت و مديريت کردند. در پشت ميز مذاکره،طرفهاي آمريکايي و فرانسوي بر لزوم انجام
بازرسي هاي نظامي و فراپادماني و همچنين ايجاد محدوديتهاي ده ساله و بيشتر در حوزه
تحقيق و توسعه تاکيد داشتند. مانور موضوع نخ نماي ابعاد نظامي احتمالي برنامه هسته
اي ايران PMD در پشت ميز مذاکره ، به دستمايه اي براي اعمال فشار غرب بر ايران جهت
کوتاه آمدن از خطوط قرمز ترسيم شده تبديل شد. در فضاي رسانه اي حاکم بر مذاکرات نيز
رسانه هاي غربي بازي خود را در زمين وزارت امور خارجه آمريکا و فرانسه تنظيم کرده
و با اصرار ويژه بر مسائلي فرعي مانند ضرب الاجل مذاکرات هسته اي و مدت زمان دقيق
تمديد چندروزه مذاکرات و سپس اعمال بازي مسبوق به سابقه مقصرسازي ايران در صورت عدم
رسيدن به توافق نهايي بار ديگر ماهيت خود را براي مخاطبان ايراني هويدا
ساختند.توازن و توازي بازي غرب در دو حوزه ديپلماسي رسمي و عمومي موضوعي است که در
رصد هوشمندانه و مستقيم مذاکرات هسته اي وين نبايد آن را ناديده انگاشت.
تاکيد مقامات آمريکايي و اروپايي بر نقش آژانس بين المللي انرژي اتمي در
رسيدن به توافق نهايي احتمالي و حضور مکرر يوکيو آمانو مدير کل آژانس بين المللي
انرژي اتمي در هتل کوبورگ (محل برگزاري مذاکرات هسته اي در وين ) نشان از نگراني
مقامات غربي نسبت به تصوير مخدوش ايجاد شده از آژانس در نزد افکار عمومي دنيا مي
باشدو به عبارت بهتر، پروژه "تطهير چهره آژانس" اين بار در جريان مذاکرات هسته اي
وين به صورتي جدي و تمام عيار از سوي اعضاي غربي 1+5 دنبال شده و تا آخرين روز
مذاکرات نيز ادامه خواهد داشت. تلاش براي القاي نقش آفريني مثبت آژانس در مذاکرات
هسته اي اخير،يکي با هدف مبرانمودن آژانس از اتهامات واقعي قبلي و ديگري با هدف
القاي نقش نظارتي مثبت اين نهاد کم کار ،غير حقوقي و غير قابل اعتماد در اجراي
توافق احتمالي است.گذار از برخي شروط بيانيه لوزان، شرط لازم براي رسيدن به توافقي
خوب در مذاکرات هسته اي محسوب مي شود.طرف مقابل بايد در راستاي رسيدن به توافق
نهايي چنين واقعيتي را بپذيرد. ضمن آنکه دبه کردن طرف مقابل حول برخي توافقات صورت
گرفته در لوزان از جمله مسئله فردو و نحوه برداشتن تحريمها و بازرسي هاي
فراپادماني،اساسا طرف مقابل را در موضع انفعالي قرار مي دهد.
نکته مهم تر
اينکه موضوع و دغدغه اصلي امروز ما نبايد "توافق" يا " عدم توافق "هسته اي باشد!
آنچه در اين برهه حساس اهميت دارد، نحوه مواجهه ما با هر يک از اين دو گزاره
احتمالي و عواقب و تبعات مترتب بر آنهاست .به نظر مي رسد جو پديد آمده از مذاکرات
هسته اي و اصالت و وزانت بيش از حدي که براي توافق احتمالي هسته اي در نظر گرفته
شده است، مانع از تمرکز دستگاه سياست خارجي ما بر روي اين مسئله شده است.چنان که
به لحاظ حقوقي عدم توافق به مراتب از يک توافق هسته اي بد بهتر است، به لحاظ
راهبردي نيز " عدم توافق پيش برنده" به مراتب نسبت به "توافق بازدارنده" بهتر
خواهد بود. از اين رو قابل قبول بودن يا نبودن توافق هسته اي ايران و اعضاي 1+5
صرفا مرهون چينش قطعات حقوقي اين پازل نيست، بلکه نوع مواجهه ما با خروجي مذاکرات
وين است که موفقيت واقعي و نهايي ما در اين ماراتن ديپلماتيک پيچيده را تضمين مي
کند.