دوشنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 16

جان شیفته «محمدرضا لطفی» از زبان فرخ مظهری

کد خبر: ۶۸۱۱۴
تاریخ انتشار: ۰۹ تير ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۵
استاد محمدرضا لطفی، چهره مشهور موسیقی ملی ایران، در شکل و محتوای موسیقی ایرانی تأثیراتی جدی بر جای گذاشت. لطفی موسیقی ایرانی را بیش از پیش با مردم و تحولات جامعه پیوند داد. برای مردم چهره درخشان او در کنار اساتیدی چون حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، محمدرضا شجریان و هوشنگ ابتهاج در ردیف اول تاثیرگذاران در موسیقی معاصر شناخته می‌شود. بسیاری از ترانه‌ ـ سرودهای لطفی مثل سپیده (ایران ای، سرای امید) که با صدای شجریان اجرا شده است، در ردیف اول ترانه‌هایی است که جای خود را در ذهن مردم باز کرده و به اثری ماندگار بدل شده است.


حسین علیزاده در سخنرانی خود در مراسم تشییع استاد لطفی به درستی اشاره کرد انقلاب در موسیقی قبل از انقلاب اتفاق افتاد و بی‌شک محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و کسانی که در گروه چاووش گرد آمدند، از سردمداران انقلاب در موسیقی بودند. روزنامه اطلاعات در پی تنظیم یادنامه استاد لطفی با استاد فرخ مظهری مدیر و صاحب امتیاز مکتب‌خانه میرزا عبدالله که لطفی آن را بنیان نهاد، گفتگویی کرده است که در ادامه از نظر می گذرد:

نقطه آغاز آموزش‌ برای لطفی از هنرستان شروع شد؟

نه، او از دوران کودکی نواختن تار را آغاز کرد. خودش تعریف می‌کرد که برادر بزرگترم حسین تار می‌نواخت و من مشعوف از صدای ساز او بودم. به همین جهت هر وقت او از خانه خارج می‌شد، من یواشکی ساز او را برمی‌داشتم و تمرین می‌کردم. این کار ادامه داشت تا من در مدرسه دوستانی پیدا کردم که آن‌ها هم در کار موسیقی بودند. با هم گروهی تشکیل دادیم و در روز اجرای برنامه، باز هم طوری کار را مدیریت کردم که بتوان بدون اطلاع برادرم ساز او را برداشته و در مدرسه برنامه اجرا کنم.

همینطور هم شد تا بالاخره راز از پرده برون شد؟

بله، برادر بزرگتر متوجه کار محمدرضا شد و به او گفت: چرا نگفتی؟ چرا پنهان کردی؟ تو که به این خوبی ساز می‌زنی، باید زودتر به من اطلاع می‌دادی. و از همین جا بود که حسین خود کار آموزش محمدرضا را برعهده می‌گیرد. بعد از آن محمدرضا در سن هفده سالگی همراه مادرش (که مشوق او بود) به تهران می‌آید. دو نفری در خیابان منوچهری مشغول تماشا و جستجو بودند که از داخل زیرزمین یک ساختمان کهنه صدای سازی استادانه‌ای به گوشش می‌رسد.
لطفی با شوق و بی‌معطلی از پله‌ها پایین می‌رود. در اولین برخورد شخصی از اول سؤال می‌کند که چکار داری؟ و لطفی می‌گوید. من هنرجوی موسیقی‌ام، تار می‌نوازم به تهران آمده‌ام و دنبال استاد می‌گردم. آن شخص به او می‌گوید عجب آدم خوش‌شانسی هستی اینجا کلاس استاد علی‌اکبر خان شهنازی است. لطفی با استاد شهنازی مواجه می‌شود و ایشان به محمدرضا می‌گوید «اینجا خیلی شلوغ است. به هنرستان بیا تا کار را شروع کنیم.»

من اسم استاد شهنازی را شنیده‌ام ولی جایگاه ایشان را نمی‌دانم.

استاد علی‌اکبر خان شهنازی فرزند آقا حسین قلی بود که او هم از جمله بزرگان و ردیف‌دانان و نوازندگان بنام تار به شمار می‌رفت که ردیف‌های ایشان ردیف‌های مقدماتی نام داشت. و استاد شهنازی که بزرگ خاندان موسیقی در دوران خودش بود ردیف‌های مخصوص خودش به نام ردیف‌های دوره عالی را داشت. او ابتدا لطفی را به استاد محمود صالحی معرفی کرد تا اصول تئوریک و نت‌خوانی را در نزد ایشان کامل کند.

چطور شد که خود استاد شهنازی این زحمت را قبول نکرد؟

استاد شهنازی اصولاً آموزش موسیقی را بر مبنای دریافت گوش و حسی انجام می‌داد و آموزش ایشان به این ترتیب بود که یک جمله را می‌نواخت تا هنرجو آن را تکرار کند و کار به همین ترتیب پیش می‌رفت تا آموزش کامل شود. از نظر عده‌ای از موسیقی‌دانان اساس کار آموزش موسیقی دریافت حسی از طریق گوش است و اعتقاد چندانی به نت ندارند. استاد لطفی هم به همین اعتقاد رسیده بود و کار آموزش در مکتبخانه میرزا عبداله از این طریق پیش می‌رفت.

از کی با استاد لطفی آشنا شدید؟

من چهارده ساله بودم و در هنرستان موسیقی آن زمان درس می‌خواندم که لطفی از گرگان به تهران آمد و من او را در هنرستان روزانه دیدم. در آن زمان من و چهره‌های شاخصی مثل حسین علیزاده در کلاس‌های روزانه و لطفی که سه سال از من بزرگتر بود در کلاس‌های شبانه آموزش می‌دیدیم. به همین جهت بود که بعداً وقتی همکاری نزدیکی با هم داشتیم در مقابل دیگران می‌گفت: من مظهری را از ۱۴ سالگی می‌شناسم. لطفی مدتی پس از بازگشت از خارج از کشور از من خواست تا برای ثبت قانونی مکتب‌خانه میرزا عبدالله اقدام کنم و بعد هم مدیریت آن را به خودم واگذار کرد.

یادگیری لطفی در هنرستان چگونه ادامه پیدا کرد؟

ـ لطفی بعد از فرا گرفتن نت و اصول تئوریک موسیقی، نزد استاد فخر‌الدینی و استاد دهلوی اصول آهنگسازی را فرا گرفت. در سه سال آخر دبیرستان من و حسین علیزاده که همکلاس من بود با لطفی آشنا شدیم و همین آشنایی نقطه آغاز کار ما با هم بود.

در آن زمان همه با هم کار می‌کردید؟ اجرا داشتید؟

استاد دهلوی ارکستری را به نام رودکی تشکیل داده بود که هر ساله کاری را در تالار رودکی اجرا می‌کرد. در یکی از این کارها ما هشت نفر بودیم که گروه تار را تشکیل می‌دادیم. استاد دهلوی قطعه‌ای محلی را برای این گروه تنظیم کرده بود که ما آن را اجرا کردیم و مورد استقبال قرار گرفت.

کار آموزش شما در هنرستان تمام شد؟

بعد از آن لطفی، علیزاده و من و بسیاری دیگر از هنرجویان در کنکور دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران پذیرفته شدیم.
در دانشکده ضمن آموزش‌های مختلف، ردیف‌های میرزاعبدالله را در نزد استاد نورعلی خان برومند ادامه دادیم. لطفی در همین سال‌ها با تشویق و پیشنهاد استاد برومند در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به عنوان مدیر هنری مشغول به کار شد. در همین دوران دکتر صفوت که دکتری حقوق داشت با توصیه دکتر برکشلی به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی آمد. او در ابتدا در نزد استاد لطفی با ردیف‌های میرزا عبداله آشنا شد و بعد به عنوان مدیر اداری در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به کار پرداخت.

اولین اجرای شناخته شده و مهم موسیقی توسط لطفی کی و کجا انجام شد؟

اولین کار مشهوری که لطفی برگزار کرد و ماجراهایی هم به دنبال آورد، در دستگاه راست پنجگاه بود که همراه استاد شجریان و استاد ناصر فرهنگ‌فر در جشن هنر شیراز انجام گرفت.

ماجراهای بعد از این اجرا چه بود؟

بعد از جشن هنر شیراز مسئول دفتر مدیریت حفظ اشاعه لطفی را صدا می‌کند و از قرار یک سکه پهلوی به او می‌دهد و می‌خواهد تا رسید آن را بگیرد. لطفی علت را جویا می‌شود و می‌گوید «علیا حضرت به خاطر قدردانی از هنرمندان به هر کدام یک سکه طلا داده‌اند». لطفی از گرفتن سکه خودداری می‌کند. این کار سبب می‌شود تا مدیر مرکز او را تهدید کند اما او سکه را به آبدارچی مرکز داده و به او می‌گوید شما امضاء کن و از در خارج می‌شود. علی‌رغم اصرار و کوشش استاد برومند برای ماندن او در مرکز بالاخره لطفی با رضایت استاد برومند که از تهدیدات با خبر شده بود از مرکز حفظ و اشاعه استعفا می‌دهد. بعداً نامه‌ای از طرف مرکز به دست او می‌رسد که دلائل زیر را برای قبول استعفای او انشا کرده بود.
۱ـ نداشتن منشی میهنی ۲ـ ناهماهنگی با برنامه‌های فرهنگی در محیط مرکز ۳ـ ناهماهنگی با تفکرات مرکز 
لطفی می‌خواهد به خاطر تهمت نداشتن منشی میهنی از مدیریت مرکز شکایت کند ولی پرواضح بود که شکایت راه به جایی نمی‌برد اما با پادرمیانی دیگران یک هفته بعد از او می‌خواهند که به مرکز برگردد ولی لطفی در سودای دیگری بود و به مرکز برنگشت.

کار را در کجا ادامه داد؟

بعد از آن لطفی از طریق استاد معروفی به استاد هوشنگ ابتهاج (ه، الف، سایه) معرفی شد. استاد ابتهاج به علت جایگاه رفیعی که در شعر معاصر دارد و به واسطه تسلط و شناختی که از موسیقی و به ویژه رابطه شعر و موسیقی دارد، حق بزرگی بر گردن اساتید موسیقی و تحولات موسیقی در ایران دارد. ابتهاج در آن سا‌ل‌ها ابتدا مسئول برنامه گل‌ها و سپس رئیس موسیقی رادیو شد. با راهنمایی او گروه شیدا توسط لطفی به وجود آمد.

نظر استاد لطفی درباره انواع موسیقی پاپ، کلاسیک، سنتی و … چه بود و در رابطه با کار برای جذب جوانان چه دیدگاهی داشت؟

استاد لطفی می‌گفت من همه نوع موسیقی اعم از پاپ، بلوز و کلاسیک گوش می‌کنم اما به شرط آنکه موسیقی خوب و هنری باشد. متأسفانه بعضی‌ها فکر می‌کنند از طرف ما مخالفتی با موسیقی پاپ وجود دارد در صورتی که مخالفت لطفی و شاگردان او با ابتذال است. در زمینه موسیقی ایرانی لطفی اعتقاد داشت : «باید آنچنان موسیقی‌ای خلق کرد که در عین پایبندی به اصول موسیقی کلاسیک و دستگاهی برای جوانان هم مناسب باشد. یعنی در عین حال که از آواز استفاده می‌شود و فرم موسیقی ساز و آواز هست. با قرار دادن موسیقی‌های پرتحرک و ریتمیک و پرهیجان در میان آواز، موسیقی بتواند با جوان ارتباط برقرار کند و جوان را به وجد بیاورد. جوان به خودی خود در درونش وجود و شعف وجود دارد ما نباید این وجدش را کور کنیم اما در عین حال موازی با این مسأله و در کنار آن باید ذوق جوان امروزی را پرورش داد به نوعی که آمادگی پذیرش موسیقی جدی و هنری هم در او باشد و به آن خو کند. او اعتقاد داشت: نسل جدید نمی‌تواند با آن شکل از موسیقی سنتی که ریتم ملایم و اکسنت‌های ضعیف دارد و بیشتر به درد مدیتیشن می‌خورد رابطه برقرار کند زیرا این نوع موسیقی با سرعت تلاطم‌های اجتماعی حاضر هماهنگ نیست. در رابطه با ریتم‌های تند و پرهیجان بود که لطفی اولین بار دف را وارد کار گروهی در موسیقی ایرانی کرد.

و از همین مسیر کار نو خلق می‌شود؟

نه این موضوع فقط یک جنبه کار است، لطفی اعتقاد داشت برای آفرینش کار نو باید ذهن هنرمند هم در رابطه با محیط اطرافش نو شود. نمی‌توان حرکت را در متن جامعه دید و بدون تحلیل آن و درک بازتاب تحرکات اجتماعی در جان هنرمند، توقع کار نو از او داشته باشیم. لطفی و افرادی که در گروه عارف و شیدا جمع شدند و کانون چاووش را ساختند. عمدتاً از این دست انسان‌ها بودند. آنها به سرنوشت مردم و کشورشان علاقمند بودند و برونداد هنری آنان گواهی این مدعی است.

لطفی برای کار گروهی و برای نزدیک کردن اساتید درجه اول مثل علیزاده، مشکاتیان، شجریان، ابتهاج (الف ـ سایه) خیلی تلاش می‌کرد. نظرش در این باره چه بود؟

بله لطفی از دوران نوجوانی هم به کار گروهی علاقه فراوان داشت و اولین کنسرت او با دوستانش در دبیرستان گواه این واقعیت است. موسیقی هنری بسیار حسی و احساسی است. وقتی یک نوازنده استاد مثل لطفی می‌نوازد یک خواننده درجه اول مثل استاد شجریان به شوق می‌آید و بهتر از همیشه می‌خواند و بالعکس این وضعیت در نوازنده هم صدق می‌کند صدای استاد شجریان یا استاد بنان بالطبع اساتیدی مانند لطفی، علیزاده، مشکاتیان را بر سر شوق می‌آورد و محرکی است که آنان نیز کار خود را در بالاترین سطح ارائه کنند و همین‌جاست که آثار ویژه خلق می‌شود. متأسفانه مسائل مختلفی سبب جدایی‌ها می‌شد که لطفی از آنها می‌گریخت. او می‌گفت موسیقی دوران ما میراثی است که برای آیندگان به جا می‌ماند هرچه بزرگان در رابطه متقابل هنری با هم کار کنند این میراث ارزنده‌تر، ماندگارتر و باارزش‌تر است. همکاری هنرمندان بزرگ، میراث ملی ما را پربار می‌کند و از همین رو بود که لطفی به این همکاری به عنوان یک تعهد می‌نگریست.

مکتبخانه میرزا عبداله در چه عرصه‌هایی فعالیت می‌کرد. سرفصل‌های خدمات لطفی به موسیقی را ذکر کنید؟

وقتی لطفی به ایران بازگشت مکتبخانه میرزا عبدالله را تأسیس کرد تا بتواند به موسیقی ملی خدمت کند. البته تأسیس مکتبخانه یکی از کارهای لطفی بود.

در مراسم تشییع لطفی استاد حسین علیزاده در طی سخنرانی خود گفت انقلاب در موسیقی قبل از انقلاب اتفاق افتاد نظر شما چیست؟

بله کاملاً درست است. لطفی نیز در جایی نوشته است که «در موسیقی ایرانی این اتفاق افتاد یعنی فرم و محتوی و سازماندهی آن تغییر کرد برای مثال به فرم شبنورد، آزادی و ایران ای سرای امید لطفی یا کارهای خاموشی و ژاله خون شد هنرمند گرامی حسین علیزاده و رزم مشترک، گروهنوازی ایرانی بر روی یکی از اشعار سیاوش کسرایی که توسط هنرمند فقید پرویز مشکاتیان انجام شد توجه کنید البته آثار دیگری هم هستند که همه نشان‌دهنده انقلاب در موسیقی بوده‌اند. از جمله کارهایی که سازمان هنری چاووش ارائه داد لطفی کار شب‌نورد را بعد از شهادت استاد نجات‌الهی ساخته بود. علیزاده قطعه حصار را پس از دستگیری و زندانی شدن همسرش در دوران رژیم گذشته ساخته بود. لطفی می‌گفت من هنرمندی هستم با افکار سیاسی، اما معتقد بود که باید از طریق موسیقی بر حرکت‌های اجتماعی تأثیر بگذارد اگرچه از همراهی با مردم در سایر عرصه‌ها نیز کوتاهی نکرد. لطفی در بسیاری از راهپیمایی‌ها در کنار مردم بود. او و سایه به همراه اساتیدی که بسیاری از آنان در گروه چاووش گرد آمدند در سال ۵۶ در اعتراض به کشتار ۱۷ شهریور دسته‌جمعی از کار در رادیو استعفا کردند. او هنرمندی متعهد و بی‌بدیل بود که تأثیرش بر موسیقی ایرانی ماندگار خواهد بود.
نظر شما