سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05

گفت‌وگو با رویا نونهالی به مناسبت اولین تجربه‌ کارگردانی‌اش در تئاتر

کد خبر: ۶۸۰۰۶
تاریخ انتشار: ۰۸ تير ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۹
رویا نونهالی در عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون نقش‌های ماندگاری ایفا کرده است. این بازیگر هم‌اکنون تصمیم بر آزمودن خود در نقش کارگردان دارد. او پس از عید فطر نمایش‌نامه‌ای از مولیر را با عنوان «کمدی تارتوف» در تالار شمس روی صحنه خواهد برد که در این اجرا محسن حسینی، مریم بوبانی، رویا بختیاری، محمدرضا مالکی، محمدعلی حسینعلی‌پور، روزبه مهر، محمدهادی عطایی و شیرین اسماعیلی او را همراهی خواهند کرد. نونهالی دانش‌آموخته مدرسه «ژاندارک» است و افزون بر تجاربش در تئاتر و سینما، فارغ التحصيل رشته نقاشی از دانشگاه تهران است. با او درباره «کمدی تارتوف»  و نخستین تجربه‌کارگردانی‌اش به گفت‌وگو نشستیم.

‌پس از سال‌ها تجربه بازی در تئاتر و سینما، بالاخره سراغ کارگردانی تئاتر رفتید. انگیزه شما برای آزمودن خود در کارگردانی چه بود؟

نویسنده متن نمایشی جهانش را به وسیله ماجراها و اشخاص ماجرا ترتیب می‌دهد. کارگردان متن را می‌خواند و براساس خوانش خود تصویر می‌سازد و بعد از آن، نوبت دیگران می‌رسد؛ دیگرانی که هرکدام می‌توانند برداشت خود را داشته باشند، اما آنچه به اثر سامان می‌دهد و آن را به‌سوی تأثیرگذاری هم‌سو و لذت‌بخش هدایت می‌کند، ایده کارگردان است. او می‌کوشد حس و معنای پوشیده در متن را آشکار کند و اگر تو بازیگر باشی، با تمام تجربه‌ها و توانایی‌هایت، میان متن و کارگردان ایستاده‌ای و خود را با حاصل این ارتباط هماهنگ می‌کنی. بارها پیش می‌آید که از خودت می‌پرسی اگر این‌گونه نبود و آن‌گونه بود چطور؟ گاهی آن را با کارگردان در میان می‌گذاری و گاهی نه. گاهی پذیرفته می‌شود و گاهی نه. گاهی به بازیگران دیگر نگاه می‌کنی و گاهی به صحنه، نور و میزانسن‌ها و همیشه این کنجکاوی هست که اگر تو و برداشتت از زندگی به‌جز خودت مبنایی برای حضور دیگران بود، چگونه جهانی شکل می‌گرفت. و روزی متنی پیش‌رویت قرار می‌گیرد که تو را به خود می‌خواند و دوست‌ داری تمامش را آن‌گونه که تصور می‌کنی مشاهده کنی. متن «تارتوف» زبان شعری‌اش و پیچیدگی‌های درامی مربوط به ٣٠٠ سال پیش درباره چیزی در درون آدم‌ها حرف می‌زند که می‌تواند از زمان عبور کند و چالشی همیشگی باشد. ما چگونه چیزی را باور می‌کنیم؟ چقدر بر آن پا می‌فشاریم و چه‌چیزی باعث می‌شود، شنیده‌ها و دیده‌ها را نادیده بگیریم؟ چشم‌بستن روی واقعیت و پیش‌رفتن تا تخریب همه چیز، مطلب مهمی است. فکر کردم و دیدم دوست دارم همراه با مولیر، این روایت را زندگی کنم.

بعد از تجربه‌ کارگردانی تئاتر، تصمیم ندارید کارگردانی در سینما را هم تجربه کنید؟

سینما، تئاتر و تلویزیون را از نزدیک، بارها تجربه کرده‌ام. امروز متن مولیر و امکان اجرا پیش‌رویم هستند و باید از فرصت‌های زندگی استفاده کرد. این فرصت در جهان تئاتر به وجود آمده و فکر می‌کنم به‌اندازه‌کافی، تصویر برای ساختن روی صحنه در اختیار دارم. اگر چنین اتفاقی در مورد ماجرایی در سینما یا تلویزیون فراهم شود، حتما به تجربه‌اش می‌ارزد.

‌چه شد به سراغ متنی از مولیر رفتید، آن هم «کمدی تارتوف»؟

کلمات و زبان، مبنای تجربه ما از زندگی هستند. به‌وسیله آنها می‌فهمیم و سعی می‌کنیم بفهمانیم. زبان در متن فرهنگ و با همه بایدها و نبایدهایش، شکل می‌گیرد. همه ما شنیده‌ایم که می‌گویند: «تجربه هر زبان، تجربه یک زندگی است». من در مدرسه ژاندارک درس خوانده‌ام. قدری با زبان و فرهنگ فرانسوی آشنا هستم و از آنجا که مترجم متن نمایش «تارتوف» مهشید نونهالی، خواهر من است، از نزدیک در جریان انتقال یک تجربه فرهنگی نمایشی از یک زبان به زبان دیگر بوده‌ام و نکته بسیار جذاب، انتقال آهنگ، نظم و قافیه متنی از یک فرهنگ به زبان فرهنگی دیگر بود که پایه‌اش بر زبان، ادبیات و شعر استوار است. پس اگر می‌خواستم روزی کارگردانی نمایشی را تجربه کنم، این متن، موضوعش، ساختار نمایشی‌اش و این انتقالِ از یک فرهنگ و زبان به زبانی دیگر می‌توانست بسیار جذاب باشد؛ جذاب بود و دنباله‌اش را گرفته‌ام.

‌نحوه انتخاب بازیگرانتان به چه شکل بود؟

خلق جهان هر اثر نمایشی بر فاصله‌ای میان آشناسازی و آشنایی‌زدایی شکل می‌گیرد، میان ترکیب پیچیده‌ای از پیداکردن و آشکار و نهان‌ساختن. نقطه مهمی از این تبادل مربوط است به ارتباط کارگردان با بازیگر. مجموعه حافظه‌ای که یک کارگردان از بازیگران موردنظرش دارد، حتما تعیین‌کننده است. بعضی را بیشتر می‌شناسی، بعضی را کمتر. بعضی به تصورت از آنچه از متن به‌دست‌آورده‌ای، نزدیک‌ترند و بعضی شبیهِ معمایی هستند که دوست‌داری پاسخش را پیدا کنی. بعضی آن روز که در جست‌وجویشان هستی، حاضرند و بعضی غایب. بعضی به تو دورند و عده‌ای نزدیک. برداشتت از جهان متن را با آنها در میان می‌گذاری و از این لحظه به بعد اتفاق پیچیده‌ای رخ می‌دهد. ترکیبی از مفاهیم، علاقه، کنجکاوی و اعتماد. وقتی برآیند این‌ها امتیاز لازم را کسب می‌کند، کارگردان و بازیگر، یکدیگر را انتخاب می‌کنند. من و بازیگران نمایش «تارتوف» با شوق این مرحله را پشت سر گذاشته‌ایم و حالا نوبت کوشش و بروز خلاقیت است. ما می‌کوشیم و به ظهور خلاقیت امیدواریم.

‌تا چه اندازه تجربه‌های پیشین بازیگری در سینما و تئاتر آن هم در آثار کارگردانانی چون فرمان‌آرا، رفیعی، سینایی، کیانی و تبریزی در کارگردانی خودتان به کمک می‌آید؟

حتما همه تجربه‌های ما در زندگی به‌کارمان می‌آیند؛ اگر خوب از آنها مراقبت کرده باشیم و توانایی تجزیه و تحلیل و ترکیب آنها را داشته باشیم. آدم‌های متفکر، خوش‌ذوق و آگاه به رمز و راز مدیریت، فرصت‌های با ارزش زندگی ما هستند. همیشه دوست داشته‌ام امکان زندگی را از دست ندهم. حالا باید تجربه کرد و دید.

‌با توجه به تازه‌سازبودن تالار شمس و دوربودن آن از تئاترشهر و منطقه‌ای که مرکز تئاتر در تهران است، چه شد برای اجرا این سالن را ترجیح دادید؟

امکان فراهم‌تری بود و مکانی دارای استعداد اجرائی در مرکز و تماشاگرانی گرداگرد آن؛ شکلی از ارتباط نزدیک تماشاگر با صحنه که در حافظه نمایشی ایران، سابقه دارد؛ اجرائی در میان دیگران، همان‌طور که زندگی می‌کنیم. بازی و نمایش زندگی در میان دیگران اتفاق می‌افتد، نه‌ تنها در برابرشان و می‌شود به اتاق معلق نمایش «تارتوف» از هر طرف نگاه کرد و این تالار نمایش فرصت اجرای این ذهنیت را در اختیار ما می‌گذارد و تجربه نشان داده است اگر رخداد نمایشی نافذ و جذاب باشد، فاصله‌های دور، نزدیک می‌شوند.

‌با توجه به دوربودن این سالن از مرکز تئاتری پایتخت، نگران پرشدن سالن نیستید؟ چه تمهیداتی برای جذب مخاطب اندیشیده‌اید؟

همان‌طور که قبلا گفتم کار اصلی دعوت را اجرا انجام می‌دهد؛ اجرای خوب و جذاب از یک متن نمایشی که توانسته بخشی از رازهای انسان و زندگی را فاش کند... . این تعیین‌کننده‌ترین شاخص جذب مخاطب است. بعد از آن نوبت به نام‌های آشنا می‌رسد؛ کسانی که مخاطبان هنر، آنها را می‌شناسند و دوست دارند حضورشان را در جهانی دیگر ببینند و البته در جهانِ امروز، اطلاع‌رسانی به شکل پیگیر و جذاب حتما تعیین‌کننده است و باید برای آن تلاش کرد و وقت گذاشت و در آخر هیچ‌کس نمی‌تواند میزان سرمایه‌گذاری در این امر را نادیده بگیرد. بخشی از این سرمایه مربوط به وقت و نیروی انسانی است و بخش بسیار تعیین‌کننده آن، چیزی است که با اعداد تعریف می‌شود؛ پولی که باید باشد تا بتوانی خرج‌کردنش را مدیریت کنی.

‌این که خودتان هم در این اجرا، جزء بازیگران هستید، کارگردانی را برایتان سخت نمی‌کند؟

نه، نمی‌کند. ما در نمایش «تارتوف» بازیگران باتجربه‌ای داریم و دوستانی که همیشه در اجراهای مختلف به نگاه و حضورشان اهمیت داده‌ایم. گاهی درباره فکر و نظری که درباره بازی و نقش داریم، با هم حرف می‌زنیم و گاهی بی‌آنکه حرفی در میان باشد، تأثیر کیفیت حضورمان را در دیگران می‌سنجیم و احساس می‌کنیم و در آخر، گذشته از اینکه سال‌هاست آینه در اختیار بازیگر است، حالا می‌شود از بازی، صحنه و میزانسن تصویر گرفت، مشاهده کرد و به اصلاح، تعدیل و تنظیم آن پرداخت.
نظر شما