روایت یک بازیگر از پایان زندگی مشترک با همسر هنرمندش
وقتی با فردی مانند نگار عابدی همکلام میشوم از همصحبتی با او سر ذوق میآیم چراکه با سرخوشی و صداقت خاصی، بدون نقاب از خودش میگوید
وقتی با فردی مانند نگار عابدی همکلام میشوم از همصحبتی با او سر ذوق میآیم چراکه با سرخوشی و صداقت خاصی، بدون نقاب از خودش میگوید؛ از اینکه در طول سالها سعی کرده مسیر درست و سالمی را در عرصه بازیگری طی کند و حواسش به پلههایی که در آن قدم گذاشته بوده و تاوان این سلامت را هم با دیر دیده شدن داده است اما او از این موضوع ناراحت نیست چون معتقد است در این شرایط حداقل به جایی که در آن ایستاده، مطمئن است.
به گزارش صدای ایران، مجله زندگی ایده آل نوشت:
نگار عابدی به معضلی که این روزها برخی از بازیگران زن به آن دچار شدهاند اشاره کرد و گفت، نباید بازیگران زن ما از تشکیل خانواده و مادر شدن به خاطر ترس از دست دادن جایگاه شغلیشان بهراسند و به آن تن ندهند چراکه هیچ چیزی به اندازه داشتن یک خانواده سالم و شیرین نیست. نگار از ماجرای جدایی از همسرش هدایت هاشمی گفت و اینکه بعد از جدایی ترجیح داد مدتی را به خاطر دخترش با خانوادهاش زندگی کند. او نه از جداییاش یک کابوس شوم ساخت نه اینکه این موضوع را پنهان کرد؛ سر بسته اما با صداقت به این نکته اشاره کرد که گاهی افراد در زندگیشان تصمیم میگیرند مسیرهای جداگانهای را انتخاب کنند و باید به این تصمیم احترام گذاشت. باقی حرفها را از زبان خودش بخوانید.
رفاقت من با دخترم
رابطه من و دخترم از همان ابتدا یک رابطه دوستانه بود، به نظرم وقتی بچهها با پدر و مادرشان رفیق هستند، راحتتر مسائلشان را با آنها در میان میگذارند، «اِمای» من هم از همان دورانی که کم سن و سال بود تا حالا که کلاس اول ابتدایی رفته عادت کرده همه چیز را برایم تعریف کند، همین موضوع ما را بهشدت به هم نزدیک میکند هر چند با گذشت سالها او هنوز با کار من کنار نیامده و مدام میگوید«مامان سر کار نرو و پیشم بمون» اما من در جوابش میگویم سرکار میروم تا برایت پول در بیاورم، جواب او هم که خیلی جالب است میگوید باشه «برو پول در بیار که من رو پارک ارم ببری» (صدای خنده هر دو ما در فضا میپیچد) .
«اِما» دوست دارد بازیگر شود اما من و پدرش نه
اِما از همان دوران کودکیاش به بازیگری علاقهمند بود و در این حرفه هم استعداد دارد. اولین بازیاش را هم وقتی دو سالش بود در فیلم سینمایی «یه حبه قند» انجام داد، هرچند من و پدرش هیچ کدام تمایلی نداریم که او وارد عرصه بازیگری شود. ولی اگر بخواهد وارد این حوزه شود هم مخالفت نمیکنیم چون معتقدیم افراد باید خودشان برای سرنوشتشان تصمیم بگیرند. او یکی از مخاطبان جدی تئاتر است و نکته جالب اینجاست که هروقت من و پدرش روی صحنه هستیم آن کار را بیش از 10بار تماشا میکند و مورد نقد قرار میدهد. خوشبختانه او درسش هم خیلی خوب است و به موسیقی هم علاقه دارد، به همین دلیل دوست دارم او در چند زمینه پیشرفت کند و تنها به شکل تکبعدی رشد نکند.
جرقههای بازیگری از دوران کودکی در من زده شد
من هم مانند دخترم از همان دوران کودکی به بازیگری علاقهمند بودم و با جدیت خاصی نمایشنامههای معروف دنیا را میخواندم. یادم است وقتی تنها 9 سالم بود تمام نمایشنامههای شکسپیر را خوانده بودم. در آن مقطع ما بهواسطه شغل پدرم در شهر اهواز زندگی میکردیم و به همین خاطر میتوانستیم سایر شبکههای عرب زبان را هم بگیریم، من هم از این فرصت استفاده میکردم و تئاترهای معروفی نظیر «رومئو و ژولیت» که از شبکه بیبیسی پخش میشد را تماشا میکردم. این در حالی بود که برخلاف اِما من در خانوادهای با علاقه به بازیگری بزرگ نشده بودم. هرچند مادرم دستی در نقاشی و طراحی لباس داشت اما جو خانواده و به دنبال آن فامیلمان بیشتر تحصیلاتی بود و اکثر آنها در رشتههای مهندسی، پزشکی و معلمی فعالیت میکردند، به همین خاطر اصلا برایشان قابل باور نبود که من بخواهم وارد عرصه بازیگری شوم.
یک آگهی سرنوشتم را تغییر داد
علاقهام به بازیگری همانطور که اشاره کردم از دوران کودکیام همراهم بود اما تا زمانی که به 20 سالگی رسیدم فرصتی برای ابرازش پیدا نکردم. یادم است سال اول دانشگاه بودم و در رشته زبان انگلیسی درس میخواندم که آگهی کلاس بازیگری در یکی از مجلات نظرم را به خودش جلب کرد، حس کردم الان وقت آن فرا رسیده که بازیگری را به شکل جدی تجربه کنم، به همین خاطر در آن کلاس ثبتنام کردم، کار تدریس بازیگری در آن مجموعه بر عهده مهتاب نصیرپور و رویا تیموریان بود، بعد از مدتی وقتی خانم نصیرپور علاقه و پشتکارم را در عرصه بازیگری دید مرا به همسرش محمد رحمانیان برای بازی در یک نمایش معرفی کرد. بعد از آن اثر به شکل جدی وارد عرصه تئاتر شدم و برایم به قدری این هنر جدی شد که تا مدتها وسوسهای برای ورود به کار تصویر نداشتم.
بعد از جدایی با خانوادهام زندگی میکنم
وقتی دخترم هنوز به دبستان نرفته بود من و همسر سابقم ، هدایت هاشمی حس کردیم که مسیر زندگیمان را باید از هم جدا کنیم به همین خاطر مدتی به اتفاق دخترم به منزل پدر و مادرم رفتم تا کارهای مربوط به جدایی انجام شود. بعد از طلاقمان هم دخترم باید به دبستان میرفت به همین خاطر دوست نداشتم دوباره به او شوکی وارد کنم و با تغییر محل زندگی کنونیاش باعث به هم ریختگی روحیهاش در ابتدای ورود به مدرسه شوم. ترجیح میدادم همه چیز در کمال آرامش رخ دهد از طرفی دخترم اِما از دوران کودکی با پدر و مادرم ارتباط نزدیکی داشت و حضور در کنار آنها برای هر دوی ما آرام بخش است.
ضمن اینکه میخواستم به لحاظ مالی به ثبات بیشتری برسم سپس زندگی مستقل و دونفرهام را با دخترم آغاز کنم. به همین خاطر ترجیح دادم تا آن زمان از حمایت پدر و مادرم برخوردار باشم.
چرا خانم کوچیک سریال «پس از باران» نشدم
برای من به قدری کار در عرصه تئاتر جدی بود که به بازیگری در تصویر حتی فکر هم نمیکردم و اگر پیشنهادی هم در این حوزه به من میشد آن را رد میکردم. یادم است برای ایفای نقش خانم کوچیک از من دعوت شد اما بهقدری بازی در تئاتر برایم مهم بود که آن پیشنهاد را رد کردم، همین موضوع را در فیلم سینمایی «خیلی دور خیلی نزدیک» تکرار کردم. بیتردید اگر پیشنهاد بازی در سریال «پس از باران» را قبول میکردم مسیر بازیگریام بهطور کامل تغییر میکرد هرچند گاهی خودم را به خاطر این تصمیم مورد پرسش قرار میدهم اما از سویی فکر میکنم من زمانی وارد عرصه تصویر شدم که جایگاهم در آن شکل گرفته بود و کسی نمیتوانست با یک نقش جایم را چندان تغییر دهد.
ارزش مادر شدن
برخی از بازیگران فکر میکنند با ازدواج و بچهدار شدنشان جایگاهشان در بازیگری به مخاطره میافتد و باعث میشود که نتوانند مانند سابق کار کنند درحالیکه در کشورهای صاحب سبک در عرصه بازیگری ما شاهد آن هستیم که چهرههای مطرح تشکیل خانواده میدهند و صاحب خانواده پرجمعیتی هم میشوند. فکر میکنم باید جلوی این موج را که به نظر میرسد پشت آن عمدی هم در کار باشد را گرفت و اجازه داد افراد در فضای سالمی به حرفه بازیگری بپردازند. شاید به شکل مقطعی بازیگران بتوانند به واسطه چهره و موقعیتی که ایجاد میکنند پیشرفت کنند اما شک نداشته باشید چون جایگاهی که در آن قرار گرفتند واقعی نیست خیلی زود از آن جایگاه کنار کشیده میشوند و فرد دیگری آن جایگاه را تصاحب میکند به همین خاطر همواره سعی کردم در عرصه بازیگری در فضای سالمی حرکت کنم هرچند اگر این سلامت مانع از آن شود که پلههای ترقی را به سرعت طی کنم و زمان برایم کندتر بگذرد، اما معتقدم جایگاهی که در این شرایط به دست میآورم قابل اتکاست و برای به دست آوردن آن به توانایی و استعدادم تکیه کردهام.
خانهداری منافاتی با شیکپوشی ندارد
این روزها تعریف زنانگی تغییر کرده و بسیاری از دختران امروزی فکر میکنند زنانگی صرفا در داشتن ظاهری آراسته است و اینکه خودشان هیچ کاری در خانه انجام ندهند، هرچند فکر میکنم جنس زنانگی و خانهداری در طول سالها تغییر کرده و در هر نسلی نسبت به نسل قبل عوض میشود و جدا از آن کار در خانه را وظیفه زن نمیدانم اما فکر میکنم اینکه ما زن بودن را صرفا در ظاهر زیبا ببینیم هم اشتباه است. از گذشته این تصویر خوشایند در مورد خانمها وجود داشت که در هر خانهای حضور دارند به آنجا رنگ میدهند و ظاهری آراسته به آن میبخشند و در آن خانه، بوی خوش عطر غذا میپیچد هرچند شاید زن مدرن نتواند همه این کارها را به تنهایی انجام دهد و نباید انجام کار خانه برایش تبدیل به وظیفه شود اما فکر میکنم اگر زنی خانهاش را آراسته کند و غذای دلخواه اهل خانواده را بپزد اعتماد به نفسش هم بیشتر میشود و قالب کلیشهای و مصنوعی را هم میشکند.
نظر شما