(طنز) مصاحبه با دکل
پوریا عالمی در شرق نوشت:
بعد از انتشار خبر گمشدن یک دکل به این هوا اندازه، در دوره آقای احمدینژاد، گمانهزنیهای مختلفی به وجود آمد که این شائبه را به وجود آورد که پاکدستترین دولت ما دستهایش را با صابون نمیشسته و بههمیندلیل دستش کثیف است. بههمیندلیل میهنی - احمدینژادی ما دکل گمشده را پیدا کردیم و اصل ماجرا را از خودش پرسیدیم تا دستهای مهرورزان را بشوییم.
آچارکشی: سلام دکلجان. شما را کی دزدیده؟
دکل: من دزدیده نشدم. من گم شدم. درواقع من را ربودند. من وقتی بچه بودم داشتم با بچهدکلهای دیگر بازی میکردم که یکی آمد و من را دزدید و فروخت به گروههایی که کودکان خیابانی را مدیریت میکنند. آنها من را معتاد کردند و مجبورم کردند که در خیابان گدایی کنم.
آچارکشی: یعنی اصلا گموگورشدن شما ربطی به کسی ندارد؟
دکل: بله. صددرصد. آنهایی که در ذهن شماست وقتی فهمیدند من گم شدهام، همهجا دنبال من گشتند و کلی هم گریه کردند و گفتند دکل مردم گم شد فردا جواب مردم را چه بدهیم؟
آچارکشی: شما به کسی مظنون نیستی؟
دکل: چرا من به شما و همه رسانهها و مطبوعات از جمله روزنامه «شرق» مظنونم. شما در هشت سال گذشته کاری کردید که من گم بمانم و آگهی گمشده من را چاپ نکردید. از کجا معلوم خود تو من را ندزدیده باشی؟ هان؟
آچارکشی: عزیزم یک چیزی بگو که بگنجد. دکل را من در کدام جیبم فروکنم؟ ما یک خودکار و یک لپتاپ داریم از همهجامان بیرون زده و هرکاری هم باهاش میکنیم قشنگ توی چشم است و مجوز هم نمیدهند به این سادگی. بعد دکل را بردارم چهکارش کنم؟
دکل: من نمیدانم. پس شاید کار جیسون رضایی باشد. شاید هم کار آن آقایی باشد که از عربستان برای تحصیل بچهاش پول گرفته و آبروی ما را برده چون ما خودمان برای تحصیل همه پول دادیم به همه (البته حالا هیچکدام از این بورسیهها هم درسخوان نبودند و الان خوشبختانه همه واردکننده پورشه هستند)، بعد برای ما افت ندارد یکی برود به عربستان بگوید پول بده بچهام درس بخواند؟ به نظرم دکل را بیندازیم گردن همینها.
آچارکشی: ببخشید برای دزدیدن دکلی به اندازه شما اول باید سوراخ کَند. چنین سوراخی کجا یافت میشود؟
دکل: همان سوراخ گندهای که توی شهرک غرب موقع گودبرداری درست شد. آن سوراخ به غیبشدن من ربط دارد.
آچارکشی: ولی آن سوراخ مربوط به بابک زنجانی بود و هرچند بزرگترین سوراخی بود که تهران به خودش دیده بود ولی اگر آن سوراخ را برای شما کنده باشند پس معلوم میشود جریان انحرافی در گمشدن شما دست داشته یا مطلع بوده.
دکل: این افترا و تهمت است. من اصلا ربطی به سوراخ انحرافی ندارم.
آچارکشی: به نظر شما تطمیع شدی یا به نحو تابلویی میخواهی توپ را بیندازی در زمین دیگران. اصلا الان که نگاه میکنم شما دکل صافی هم نیستی و انحراف پیدا کردی و کج رفتی بالا. نکند تو دکل انحرافی باشی و داری رد گم میکنی؟
دکل: برو بابا. من دیگر بدون حضور وکیلم حرف نمیزنم.
نتیجه آچاری: خشت اول چون نهد معمار کج و به روایتی انحرافی / دکلها هم میروند تا ثریا کج و کوله.
نظر شما