گاردین: چگونه به توافق برسیم؟ با صبر و پوست کلفتی!
بر اساس یک دیدگاه قدیمی، ایرانیان دیپلمات های بسیار قدرتمندی هستند. این مسئله شاید ژنتیک باشد، یا شاید هم حاصل قرن ها تمرین سیاست ورزی در سلسله های پادشاهی. سر توماس هربرت، نویسنده ای که به همراه دیپلمات های بریتانیایی در قرن هفدهم به ایران سفر کرده بود در یادداشت های خود به این نکته اشاره می کند که از مهمانان خارجی درخواست می شد لباس های کشور خودشان را بپوشند، چون پادشاه احساس می کرد که «هر چقدر تنوع پوشش بیشتر باشد، دربار و کشور ایران در خانه عزیزتر و در خارج محترم تر می شدند».
یکی از پرفروش ترین کتاب های نمایشگاه کتاب که ماه گذشته [اردیبهشت] در تهران برگزار شد، زندگی نامه محمدجواد ظریف با عنوان «آقای سفیر» بود. این کتاب که از زمان انتشارش در سال 2013 به چاپ ششم رسیده است، مجموعه مصاحبه هایی است که زندگی دیپلمات مسئول رسیدن به توافق با قدرت های جهانی را روایت می کنند. آیا کار ظریف و رئیس جمهور روحانی نشان می دهد که دیپلماسی عملگرایانه سرانجام با شور ایدئولوژیک انقلاب اسلامی سال 1979 [1357] آشتی کرده است؟
مذاکرات پیچیده، پر از جزئیات و طولانی با قدرت های جهانی بر سر برنامه هسته ای اکنون به مرحله بحث بر سر روش های راستی آزمایی توافق و روش های احیای تحریم ها در صورت تخطی ایران از مفاد توافق رسیده است. به گفته یکی از دیپلمات های اروپایی حاضر در این مذاکرات که در وین با من صحبت می کرد: «این مذاکرات هم سیاسی است و هم فنی؛ سیاستمداران و کارشناسان فنی باید با همدیگر ارتباط تنگاتنگ داشته باشند».
همین نکته یکی از دشواری های اساسی گفتگوهای هسته ای را نشان می دهد: حفظ اتحاد میان قدرت های جهانی. ایالات متحده می خواهد [در صورت تخطی ایران از توافق] تحریم ها به سرعت به نقطه اول بازگردند، در حالی که روسیه میل دارد بازگشت تحریم ها از کانال شورای امنیت سازمان ملل باشد. در همین حال، جان کری وزیر خارجه آمریکا باید برای کارشکنی های دو متحد اصلی خاورمیانه در آمریکا، یعنی عربستان سعودی و اسرائیل، چاره ای بیندیشد.
ریچارد لبارون، پژوهشگر ارشد شورای آتلانتیک و سفیر سابق آمریکا در کویت که زمانی هم در سفارت آمریکا در اسرائیل مشغول به خدمت بود، به من می گوید که هراس کشورهای عرب سنی و اسرائیل از ایران هراسی واقعی است، اگرچه دلایل متفاوتی دارد. او می گوید: «اعراب از شور انقلابی ایران و مصمم بودن این کشور به گسترش نفوذش در دنیای عرب می ترسند و بر این باورند که آمریکا می خواهد از ایران برای حفظ موازنه در مقابل منافع سیاسی آنان استفاده کند. گسترش سلاح های هسته ای هیچ وقت جزو دغدغه های مهم اعراب نبوده است. اما هر قدمی که ایران برای خروج از انزوا بردارد، برای عربستان یک گام به پس محسوب می شود. ترس اسرائیل از ظهور یک قدرت هسته ای غیرقابل پیش بینی در خاورمیانه است که با آن تضاد ایدئولوژیک دارد. برای اسرائیل مداخله ایران در امور منطقه، به غیر از حمایتش از حزب الله لبنان و پشتیبانی محدودش از حماس، اهمیتی ندارد.»
احساس دیپلمات های طرف مذاکره با ایران ترکیبی از احترام و سرخوردگی است. دو تن از دیپلمات های سابق غربی که در مذاکرات سال 2003 اتحادیه اروپا با ایران شرکت داشتند از دشواری های این کار سخن گفتند. ریچارد دالتون، سفیر بریتانیا در ایران در طی سال های 2002 تا 2006 می گوید که دیپلمات های ایرانی «یکدنده و مصمم» بودند، اگر چه موضع خود را مدام عوض می کردند. به گفته دالتون، «آنها مدام پی توطئه [علیه خود] می گردند. تحلیل پیچیده و درهم آنها از وضعیت را باید به آرامی و با دقت واکاوی و باز کرد تا برای بحث در مورد موضع مورد نظر، به زمینه مشترکی رسید».
اوضاع سیاسی داخل ایران هم به پیچیدگی ها اضافه می کند. به گفته دالتون: «در یک کشور انقلابی، دیپلمات ها و مذاکره کنندگان ممکن است مغلوب نیروهای تندرویی شوند که ادعا می کنند مدافعان حقیقی ارزش های ملی هستند. دیپلمات ها و سیاستمداران ایرانی معمولاً از دشمن خارجی حرف می زنند تا به وحدت ملی برسند. در تهران معمولاً میان جناح ها و اشخاص در قدرت بحث و درگیری جدی در می گیرد و حل این اختلافات زمان می برد. برای همین (هر کس که با ایران مذاکره می کند) باید صبور و پوست کلفت باشد».
پل فون مالتزان، سفیر سابق آلمان در ایران طی سال های 2003 تا 2006 هم در مورد مشکل وضعیت سیاست داخلی ایران، به خصوص اگر توافق در مهلت مقرر رخ ندهد، هشدار داده است. او می گوید «[طرفین مذاکره] نباید چندان مقید به جدول زمانی باشند. اگر در 30 ژوئن هم به توافق نرسیدند کار را ادامه بدهند. این مسئله به اندازه کافی مهم هست [که بتوان از جدول زمانی تخطی کرد]. البته من منظورم یک هفته و دو هفته است، نه بیشتر، چون آن وقت مذاکرات به نقطه اول بازخواهد گشت».
مشکلی که فون مالتزان به طور خاص به یاد می آورد این است که آیا مذاکره کنندگان ایرانی با دست باز مذاکره می کردند یا خیر. در سال 2003، روحانی که در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران هدایت تیم مذاکره کنندگان کشورش را بر عهده داشت، هنگام انجام گفتگوها در کاخ سعدآباد، در لحظات خاصی از محل مذاکره بیرون می رفت تا با آیت الله خامنه ای صحبت کند و تأیید او را بگیرد. فون مالتزان یکی از مذاکره کنندگان ارشد تیم ایرانی را به خاطر می آورد که مدام پیشنهاداتی مطرح می کرد بدون اینکه مشخص کند آیا این پیشنهادات فرضی هستند یا واقعی، بماند که نمی گفت آیا این پیشنهادات تأیید رهبر ایران را دارند یا نه. حسین موسویان که در مقام معاون روحانی عمل می کرد، چند باری به اقامتگاه سفیر آلمان سر زد و راه حل های مختلفی پیشنهاد می داد.
به اعتقاد برخی از دیپلمات های اروپایی، این پیشنهادهای رنگ و وارنگ تعمدانه برای سردرگم کردن طرف مقابل مطرح می شدند. آنها به ایرانی ها مشکوک شده بودند و فکر می کردند که تیم مذاکره کننده ایرانی تلاش دارد از نظر تاکتیکی دست بالا داشته باشد، به خصوص وقتی می دیدند که تیم ایرانی هشدار می دهد مهلت مذاکرات رو به پایان است و فشار از جانب «تندروها» مدام افزایش می یابد. در آن زمان قضاوت در مورد صحت این مطلب سخت بود. اما درست همان طور که مذاکره کنندگان ایرانی هشدار داده بودند، شکست مذاکرات و انتخاب محمود احمدی نژاد به مقام ریاست جمهوری در سال 2005 [1384] باعث شد روحانی و موسویان از مذاکرات کنار بروند. موسویان حتی در مقطع کوتاهی در سال 1386 تحت بازداشت بود. اروپایی ها چند سال بعد را به گوش دادن به سخنرانی های سعید جلیلی و توسعه برنامه اتمی ایران گذراندند.
اما هم مالتزان و هم دالتون برخلاف -یا به خاطر- تجربه چندساله خود از اقامت در تهران خوشبینی محتاطانه ای نسبت به مذاکرات فعلی دارند. برخلاف مذاکرات سال های 2003 تا 2005، ایالات متحده این بار نه تنها به صورت مستقیم در گفتگوها حضور پیدا کرده است، بلکه رضایت داده که ایران در چارچوب خاصی برنامه غنی سازی داشته باشد. اکنون این فرانسه است که سرسخت ترین موضع را در مقابل ایران اتخاذ کرده است، به خصوص وقتی بحث دسترسی آژانس بین المللی انرژی اتمی به پایگاه های نظامی ایران و توضیح کامل ایران در مورد پیشینه تحقیقات هسته ای اش در میان است.
اما در حالی که موضع رسمی ایران، که توسط آیت الله خامنه ای، رهبر این کشور بیان می شود، این است که دسترسی به پایگاه های نظامی هسته ای «خط قرمز» این کشور است، فون مالتزان اعتقاد دارد که روحانی در مذاکرات سال های 2003 تا 2005 روزنه ای برای این کار باز گذاشته بود. به گفته او «روحانی مسئله دسترسی به پایگاه های نظامی را به عنوان یکی از برگ های بازی می دید که ممکن است در مقطعی از آن استفاده شود. مسئله مهم برای ایران عدم تبعیض است؛ آنها می خواهند با ایران مثل دیگر کشورها برخورد شود».
از نگاه فون مالتزان، ذهنیت تهران به سمت توافق متمایل شده است: «ایران به این نتیجه رسیده است که برای افزایش نفوذ در منطقه توان هسته ای ضروری نیست. با افول و حتی از میان رفتن عراق، و از بین رفتن نقش منطقه ای مصر، ایران اکنون به صورت دوفاکتو قدرتمندترین کشور منطقه است. آنها نیازی ندارند با اسرائیل موازنه هسته ای داشته باشد؛ و کلاً رسیدن به این قدرت هم بسیار پرهزینه است. پس چرا این کار را بکنند؟»
دیگر کشورهای منطقه مدت ها است که در حال ارزیابی پیامدهای این توافق هستند. آیا این توافق الگویی برای حل دیگر مشکلات از راه دیپلماسی خواهد شد؟ عربستان سعودی بمباران مواضع حوثی های یمن را راهی برای ایستادگی در برابر حمایت های ایران از متحدان منطقه ای خود می بیند، اما آیا سعودی ها می توانند به غیر از اف-16، مذاکره کننده هم به سمت یمن روانه کنند؟ وقتی از فون مالتزان می پرسم چرا ریاض شانس نشستن بر کرسی های شورای امنیت سازمان ملل و تحویل پرونده خود را به جهان از دست داد به شوخی می گوید «کدام پرونده؟»
با این حال، سفیر سابق آلمان در ایران از عملکرد حرفه ای تیم دیپلماتیک ایران با احترام یاد می کند و ظریف را «شجاع» می خواند. او بیشترین ستایش خود را نثار عباس عراقچی می کند، کسی که بخش اصلی کار را در طرف ایرانی انجام داده است. فون مالتزان می گوید: «عراقچی از یک خانواده تاجر فرش می آید. با اینکه اصفهانی است، خیلی صادق و روراست است».
منبع: دیپلماسی ایرانی
نظر شما