کلاه قرمزیوشرکا بدجوری آتش میسوزانند!
کلاه قرمزی سال هاست که بار خودش را بسته و برادری اش را اثبات کرده. به
همین دلیل هم هست که شبکه دو برای تولید هر سری جدید از این مجموعه آنقدر
پاپی طهماسب و جبلی می شود و هر سال در حوالی اسفند ماه و در نزدیکی های
نوروز؛ به حق، نازشان را می خرد.
به گزارش صدای ایران به نقل از همشهری جوان، وجود کلاه قرمزی و دوستانش در هر
شبکه یک برگ از پیش برنده است و ضامن موفقیت؛ چرا که هر سال نسل جدیدی از
مخاطبان خردسال را با خودش همراه می کند. نسل جدیدی که به واسطه اصرار
والدین و البته با مشاهده علاقه دیوانه وار این والدین به تماشای برنامه ای
که دو دهه با آن خاطره دارند، به تدریج مجذوب هنرنمایی های این عروسک دوست
داشتنی می شود و به جرگه باشگاه هواداران پرتعداد آن می پیوندد.
یک
کلاه
قرمزی جای خودش را بین مخاطبان باز کرده. نزدیک به 20 سال است که حضور
پررنگی در تلویزیون و مهمتر از آن در فرهنگ عامه مردم ایران دارد. چنین
پدیده ای در سینما و تلویزیون ایران بی نظیر است. اگر در آمریکا شوی
عروسکی «ماپت ها» و «عروسک های خیابان سسامی» در طول چند دهه به فرهنگسازی
برای کودکان آن کشور مشغول بوده و به یکی از المان های فرهنگی کودکان آن
کشور تبدیل شده اند، در ایران هم کلاه قرمزی نقش تقریبا مشابهی را برعهده
دارد، نه فقط برای کودکان، که در درجه اول برای والدین کودکان!
علاقه به مخلوقات ایرج طهماسب و حمید جبلی و تیم عروسک سازی و عروسک گردانی آنها سال هاست که سینه به سینه از نسل های قدیمی تر به نسل های جدیدتر منتقل می شود و انگار این شور و هیجان را سر باز ایستادن نیست. حداقل تا زمانی که تولید این مجموعه ادامه داشته باشد.
دو
کلاه قرمزی دچار رکود و ایستایی نمی شود. همیشه می تواند مخاطبان خودش را غافلگیر کند ولو با تکیه بر روش های آشنای قدیمی. جبلی و طهماسب رگ خواب مخاطب را به خوبی پیدا کرده اند و به واسطه چندین دهه کار عروسکی، فوت کوزه گری این حیطه را از بر هستند. می دانند چطور باید به عروسک ها جان و مهمتر از آن شخصیت داد.
کاراکترهایی که در طول همه این سال ها کلاه قرمزی عزیز را همراهی کرده و اخیرا حتی از او و پسرخاله معرکه اش پیشی گرفته اند، همگی استخوان دار و با شخصیت هستند و هنر سازندگان آنها این است که می توانند به سرعت و طی دو یا سه اپیزود این تشخص را در کاراکتر مذکور دمیده و آن را به مخاطبان ارائه دهند.
سه
کلاه قرمزی برای مخاطب خردسالش شادی و هیجان و آموزش به همراه دارد و به مخاطب بزرگسالش اجازه می دهد کودکی کند. اجازه می دهد بچه های دیروز هم کماکان مجذوب کاریزمای عجیب و گرمای شخصیتی آقای مجری شوند و مبهوت آتش سوزاندن کلاه قرمزی و شرکا.
ایرج طهماسب و حمید جبلی و همه همکاران آنها در کار خودشان درجه یک و برای شعور مخاطب احترام قائل هستند. مجموعه کلاه قرمزی همیشه از یک حداقل سطح استاندارد برخوردار است ولو اینکه در سال های اخیر کمی از شلوغی صحنه و تعدد شخصیت های جدید ضربه خورده باشد. ولو اینکه خود کلاه قرمزی و پسرخاله عزیز به حاشیه رفته باشند و عروسک های جدید صحنه گردان و میداندار مجموعه باشند. ولو اینکه انتظارمان از زوج جبلی و طهماسب همیشه یک کار عالی باشد، نه یک کار خوب.
رمزگشایی از یک اتفاق دنباله دار؛ عروسک ها چطور به یک شخصیت دوست داشتنی تبدیل می شوند؟ یا از صفر تا صدِ تولید یک عروسک محبوب
جعبه سیاه کلاه قرمزی ها
ایرج طهماسب و حمید جبلی عادت ندارند هیچ رازی از کلاه قرمزی را لو بدهند. هیچ خبرنگاری حق ورود به استودیوی ضبط برنامه در شمال شرق تهران را ندارد. هیچ عکاسی جز عکاس برنامه نمی تواند حتی یک فریم از دکورها و عروسک ها عکس بگیرد.
می گویند حتی عروسک گردان ها و صداپیشه ها هم فقط به محض شروع شدن تمرین ها و فیلمبرداری می توانند به عروسک ها دسترسی داشته باشند و در بقیه روزها عروسک ها در جای خاصی نگه داشته می شوند.
به همین بهانه سعی کرده ایم تا جایی که می توانیم، در این لایه های امنیتی نفوذ کنیم و از مراحل خلق تا اجرای عروسک ها برایتان پرده برداری کنیم. البته ضبط برنامه بعد از ایام عید هم ادامه داشته و قرار است در روزهای جام جهانی برزیل هم ویژه برنامه کلاه قرمزی روی آنتن برود و یکی از فوتبالیست ها و چند چهره دیگر هم مهمان این برنامه های خرداد ماه خواهند بود.
1- شخصیت های جدید
ببعی بیاید یا نیاید؟
طهماسب براساس برآیند نظراتی که بعد از پایان پخش هر سری کلاه قرمزی از مخاطبان می گیرد، به این فکر می کند که باید چه شخصیت هایی را اضافه کند، به چه شخصیت هایی بیشتر بپردازد یا حتی کمتر روی آن کار کند.
همه اینها را براساس تاثیری که شخصیت های سریال روی مخاطب داشته، تنظیم می کند. عروسک جدید را که می سازند، آقای کارگردان روز اول از کاراکتر جدید یک تعریف یک خطی دارد. مثلا درباره «جیگر» گفته خری است که بی بی فرستاده اش برای آقای مجری.
مثل پروسه تئاتر اتفاقات بعدی کم کم شکل می گیرد تا یک کاراکتر جدید دربیاید و شکل بگیرد. بعد روی صدا آنقدر تست زده می شود تا آن ایده آل ذهنی اش شکل بگیرد. مثلا طهماسب دقیقا می داند این سه بار گفتن ها، تکرارها و ... را باید به کجا برساند. یک تاکید همیشگی طهماسب این است که در هر موقعیتی شخصیت باید با بک گراند و چارچوب های شخصیتی خودش عمل کند. اگر اتودی مناسب آن شخصیت نباشد، طهماسب می گوید این حرکت و این دیالوگ مال این شخصیت نیست.
2- تمرین
عروسک ها می خوابند
تمرین ها از نقطه صفر شروع می شوند؛ یعنی عوامل گروه می نشینند دور یک میز و طهماسب و جبلی می گویند حرف بزنید. هر حرفی! درباره عید، خاطرات بچگی، هر چیزی که به ذهن شان می رسد. طهماسب و جبلی این حرف ها را یادداشت می کنند تا با توانایی های فردی هر کدام از اعضای گروه آشنا شوند و آرام آرام شخصیت ها شکل بگیرند.
طهماسب عادت دارد چند روز قبل از شروع ضبط، این تمرین ها را شروع کند، خلاف بقیه کارهای عروسکی که معمولا بدون تمرین شروع می کنند به کار کردن. دکور هم همزمان با این تمرین ها ساخته می شود. در دکور یک برنامه عروسکی باید دقت کرد چیدمان عروسک گردان ها در این دکور در بهترین شکل چطور می تواند باشد.
مهمترین نکته این است که فضای طراحی شده چیدمان وسایل و رنگ آمیزی باید طوری باشدکه عروسک ها بهتر دیده شوند. در مرحله تمرین عروسک گردان ها و صداپیشه ها مدام اتود می زنند و طهماسب هرس می کند. خودش برای هر مرحله ای پیشنهاد می دهد و نظرات بقیه را هم می گیرد. تمرین مرحله ای است که همیشه بیشتر از فیلمبرداری طول می کشد؛ فیلمبرداری حدود یک ماه و بخش تمرین با گروه حدود دو ماه طول می کشد. در این مرحله براساس توانایی صداپیشه ها و عروسک گردان ها ایده های قبلی به متن تبدیل می شود.
3- بداهه پردازی
درباره قرمز کلاه
تمرین های کلاه قرمزی شبیه تمرین های اصغر فرهادی است. در فیلم هایش، طهماسب با صداپیشه ها و عروسک گردان ها اتودهایی را تمرین می کنند که اصلا شاید به کارشان نیاید و اجرا نشود؛ مثلا تمرین می کنند یک عروسک چطوری باید روی زمین لیز سر بخورد، یا چطوری تعجب می کند. کیفیت این عروسک گردانی حاصل وسواس، دقت و هنری است که طهماسب و جبلی به خرج می دهند.
4- شخصیت پردازی
شناسنامه ابدی
می گویند طهماسب برای شخصیت پردازی هر عروسک جدید طراحی حساب شده و ذهنیت کلی نسبت به کاراکتر آن دارد ولی در یک جمله یک خطی مستقیم برای عوامل گروه تعریفش نمی کند و آنها را با تمرین های حاشیه ای به آنجا می رساند؛ مثلا یک بادکنک را می گذارد وسط تا عروسک ها یک به یک بیایند و عکس العمل هایشان را نشان بدهند.
از خلال اتودها زمینه ای از آن شخصیت برای عروسک ها شکل می گیرد. وقتی حرکتی در مسیر ذهنی طهماسب نباشد، اصلاح می کند و چیزهای جدیدی کشف می شود. مثلا «آقوی همساده» در همان سکانس اولی که آمد، مشخص شد راننده است و همسایه آقای مجری؛ خانه و زندگی ندارد و هر جا می رود آواره است و یک کاراکتر متکلم وحده.
جبلی و طهماسب تاکید زیادی دارند که کسی صداسازی نکند و شخصیت ها مابه ازای بیرونی داشته باشند که دوروبرشان دیده باشند. گروه سر تمرین روی شخصیت پردازی کار می کند. می نشینند و حرف می زنند تا به این نتیجه برسند که مثلا «فامیل دور» وقتی می خواهد غمگین می شود، وقتی بخواهد چیزی را بو کند، چطور بود می کند و غمگین می شود و ...
5- اسم
خارزاده زا عمه زا
می گویند طهماسب از قبل اسم کاراکترها را انتخاب کرده اما لو نمی دهد! مثلا می گویند «جیگر» در تمرین ها اسم نداشته و «خر» صدایش می کردند همه پیشنهاد اسم می دهند؛ اسم هایی مثل عرعر عمه زا یا حیوان حساس! اینجاست که طهماسب وارد عمل می شود و همه را با اسمی مثل «جیگر» شگفت زده می کند. اسمی که نسبت به کاراکتر نوعی تناقض و آشنایی زدایی دارد و جواب می دهد. شاید به همین خاطر است که می گویند او آدم چند لایه ای است و برای همه خیلی سخت است که بفهمی توی سر او چه می گذرد.
6- تکیه کلام ها
من الان چه جوری ام؟
تکیه کلام ها معمولا در طول ضبط کار درمی آید. مثلا قصه شکل گیری «گفتم یا نگفتم؟» این است که جایی با فامیل دور نامفهوم حرف می زند که آخرش برای تاکید این سوال را می پرسد و تبدیل می شود به تکیه کلام.
7- قصه پردازی
مثل ته دیگ!
طهماسب و جبلی از یکسری چیزهای ابدی و ازلی استفاده می کنند تا همه با آن ارتباط برقرار کنند. مثل «ته دیگ» که سن و سال ندارد و وقتی می آید سر سفره، همه درگیر آن هستند و استرس دارند که وقتی بچرخد به آنها هم می رسد یا نه. با هم دعوا دارند و توی دلشان می گویند خدا کند بچه آبروریزی نکند زیاد بردارد و ... صدتا قصه دارد ولی ظاهرا دراماتیک نیست. وقتی با این چیزهای بدیهی قصه می سازی، همه با آن ارتباط برقرار می کنند.
8- ایده پردازی
فقط یک خط
طهماسب و جبلی در طول 12 ماه سال مشغول نوشتن هستند. می گویند روزی نیست که آنها چیزی یادداشت نکنند. حالا ممکن است این طرح درباره فیلم سینمایی باشد یا درباره ایده های آیتم های تلویزیونی کلاه قرمزی. اصولا این دو نفر پشتکار عجیبی در نوشتن دارند. سریال هایی که در این سال ها تولید شده، برآیند مجموعه ایده هایی است که آنها در طول سال نوشته اند. گاهی مثلا یک خط نوشته اند که فلان عروسک نان دزدیده است یا آن یکی رفته است مهمانی. در این حد، ایده هایی را یادداشت می کنند و زمانی که قرار می شود تولید کنند، به این ایده ها رجوع می کنند و آنها را می پرورانند.
مرحله بعدی این است که از بین اینها یکسری موضوعات دیگر پیدا می شود و آنها را مفصل تر می نویسند. در طول ضبط کار هم طهماسب و جبلی دو نفری گوشه ای از دکور می نشینند و بعد از یک ربع بیست دقیقه گپ زدن جدی، می گویند این آیتم درباره فلان موضوع است، چند برداشت می گیریم تا بهترینش را کشف کنیم. در حقیقت جبلی و طهماسب ماهیگیری را یاد می دهند تا ماهیگیرها از آن استفاده کنند.
9- عروسک گردانی
جاه طلبی های آقای کارگردان
عروسک گردان های کلاه قرمزی از بهترین های این حرفه هستند. عروسک گردان هایی که در برنامه های عروسکی دیگری هم حضور دارند اما ظاهرا هنر و توانایی های واقعی شان در همین مجموعه های کلاه قرمزی رو می شود.
می گویند بخش زیادی از هنرنمایی عروسک گردان ها به جاه طلبی های طهماسب در کار با عروسک ها برمی گردد. جوری که هر شب که کار تمام می شود، عروسک گردان ها از بس خسته هستند، انگار از رینگ بوکس بیرون آمده اند چون در بخش زیادی از کار عروسک گردانی به ویژه بخش هایی که عروسک ها حرکت می کنند، عروسک گردان ها عین والیبال معلولان روی دو زانو می نشینند یا حرکت می کنند و از یک دست برای انجام حرکت بدن عروسک و از دست دیگر هم برای حرکات دیگر عروسک استفاده می کنند.
عروسک گردان ها باید خلاقیت هم به خرج دهند و به جزییات دیگر توجه کنند. مثلا ممکن است یکدفعه صداپیشه دیالوگی را اضافه کند و این دیالوگ جدید اکتی هم لازم داشته باشد.
اجرای همین اکت جدید و پیش بینی نشده سرعت عمل، هوش و قدرت می خواهد. عروسک گردان ها در این مرحله به سیگنال صداها حساس می شوند و به محض شنیدن آوا حرکت می کنند؛ مثلا حدس می زنند صداپیشه کی سکوت می کند و کی صدایش را می کشد.
10- متن و دیالوگ ها
لذت کشف
در سیستم کاری طهماسب اصلا متنی وجود ندارد. او اولش می گوید موضوع را نمی دانم ولی می داند! در واقع کاملا معتقد به کشف است. مثلا می گوید پسرعمه زا امروز به خودش عطر زده و می خواهد بویش نرود. قبلش تمریناتی انجام شده که احساسات، عواطف و ری اکشن های شخصیت ها نسبت به حادثه ها معلوم است و چارچوب شخصیت ها درآمده.
همه می دانند وقتی بوش بیاید توی اتاق، فامیل دور و جیگر و ... چکار می کنند. عروسک گردان ها یکسری تمرین ها دارند که صدای آنها بدون متن توی هم نرود و هر کس نقش خودش را بازی کند. جبلی 56 ساله و طهماسب 55 ساله هنوز همان دو قلوهای پرشوری هستند که می توانند با ایده های کوچک و شیطنت هایشان، برنامه هایی جذاب برای همه سنین بسازند. انگار هنوز مشت شان برای ما وا نشده...
گفتگو با احسان کرمی؛ صداپیشه «عزیزم ببخشید» که جمع ستاره های کلاه قرمزی 93 را تکمیل کرد
یک مرد تیپیکال شرقی!
ترکیب طلایی صداپیشه ها و عروسک گردان های کلاه قرمزی هر سال به لطف انتخاب های دقیق طهماسب و جبلی پرستاره تر می شود. حالا در کنار این تیم حرفه ای، چهره هایی مثل محمدرضا هدایتی و علی سرابی حضور دارند و امسال هم دو چهره دیگر به این گروه اضافه شدند.
هوتن شکیبا با صداپیشگی «دیبی» آمد و «احسان کرمی» با صدای «عزیزم ببخشید فرزند لطفا». آقای مجری در نوروز 93 با یک تیپ دوست داشتنی در کلاه قرمزی ظاهر و از محبوب ترین عروسک های امسال شد. با کرمی در روزهایی گپ زدیم که هنوز مشغول ضبط برنامه ای برای طول سال و ویژه جام جهانی بودند و می گفت دلش برای «عزیزم ببخشید» و سوال های تمام نشدنی اش تنگ می شود و منتظر است سال بعد و برنامه های بعدی سر برسد.
چطوری به گروه کلاه قرمزی اضافه شدید؟
- دو سال پیش با آقای حبیب رضایی صحبت های مقدماتی را کرده بودم اما نشد؛ تا شهریور ماه امسال که نمایش «بوی قهوه و بلال و کباب» را در فرهنگسرای نیاوران کارگردانی می کردم. یک شب خانم فنی زاده (عروس گردان کلاه قرمزی) برای تماشای اجرای ما آمدند که دوباره من به ایشان گفتم دوست دارم با گروه شما کار کنم. گفتند اگر قرار باشد امسال هم کلاه قرمزی روی آنتن برود، صحبت می کنم. یک شب آقای جبلی به دیدن نمایش آمدند. تا اینکه بالاخره اواخر سال شنیدم که 10 روزی هست تمرین های کلاه قرمزی شروع شده. من هم دوباره به خانم فنی زاده زنگ زدم، ایشان هم گفتند خبر می دهند. نیم ساعت بعد هم تماس گرفتند گفتند آقای طهماسب گفته «احسان رو بگین بیاد». من تا رسیدم شروع کردیم به کار و تمرین.
چرا همه برای بودن در کلاه قرمزی سر و دست می شکنند؟ رازش چیست؟
- چون می دانند با گروهی کار می کنند که حرفه ای ترین هستند و هیچ ریسکی درکار وجود ندارد. فارغ از میزان نقش هر کسی در این مجموعه، سازندگانش حرفه ای هستند و آدم دلش می خواهد حتما با چنین گروهی کار کند اما لذت واقعی اش وقتی است که سر کار می آیید و دلایل موفقیت هایشان را کشف می کنید. واقعیت این است که این کار واقعا دشوار است اما آقای طهماسب می داند می خواهد چکار کند و وسواس بسیار زیادی دارد و به خاطر همین، کلاه قرمزی هر سال بهتر از سال قبل می شود.
از همان اول برای صداپیشگی «عزیزم ببخشید» انتخاب شده بودید؟
- نه، عروسک «عزیزم ببخشید» تا 5 روز قبل از ضبط اصلا آماده نبود! آن روزها تمرین های ما بر مبنای بدن و بیان و ... بود و روی یک عروسک دیگر اتود زدیم. «عزیزم ببخشید» هنوز کاراکتر مشخصی نداشت تا اینکه آقای طهماسب گفت می خواهم این عروسکمدام سوال کند. ما هم شروع کردیم به اتود زدن و 5 روز قبل از ضبط به «عزیزم ببخشید» رسیدیم.
اسمش از کجا آمد؟
- اوایل اسم نداشت. بچه ها چندتا اسم پیشنهاد دادند تا بالاخره آقای طهماسب «عزیزم ببخشید» را پیشنهاد کرد و من هم «فرزند لطفا» را به آن اضافه کردم.
شخصیت «عزیزم ببخشید» چطوری شکل گرفت؟
- آقای طهماسب ابزارهای دیگر را می گیرد و تخیل آدم را فعال می کند. روزهای اول می گفت در حال زندگی کن، اصلا کاری نداشته باش که این عروسک از کجا آمده و چرا مدام سوال می کند. مثلا شاید به این دلیل هی سوال می کند چون پدر و مادرش این شکلی بوده اند. سبکش این است که مدام سوال می کند و وارد جزیی ترین مقوله می شود. اینجاست که در تمرین ها کاراکتر عروسک با تخیل صداپیشه ادامه پیدا کرد و دقیقا کاراکتر را مال خودش می کند. این کاری است که آقای طهماسب انجام می دهد. اصلا از الف تا ی را درباره شخصیت عروسک و حتی موقعیت ها توضیح نمی دهد؛ مثلا می گوید می خواهیم نمایش خواستگاری گلدان از گل را اجرا کنیم. آن وقت است که ما می دانیم چه می خواهد. آنقدر این تخیل را می سازیم تا چیزی که باید را اجرا کنیم. سخت ترین کار آقای طهماسب این است که ما را طوری پرورش بدهد که ما بالاترین میزان تخیل را در کمترین زمان داشته باشیم.
صدای این کاراکتر را چطوری ساختید؟ از اول همین صدا را انتخاب کرده بودید؟
- من تجربه تئاتر و دوبله و اجرای نمایش های رادیویی و ... را داشتم و فکر می کردم وقتی می آیم اینجا، باید صداهای عجیب و غریبی بسازم اما وقتی صداهای مختلف را تست زدم، سر سوزنی مورد توجه آقای طهماسب قرار نگرفت. بعدش گفتند نزدیکترین صدا به صدای خودت را اتود بزن. وقتی این کار را انجام دادم، کم کم یکی را انتخاب کردیم و ادامه دادیم. مسئله اصلی ام قبل از رسیدن به «عزیزم ببخشید» این بودکه من فکر می کردم چون اعتماد به نفس بالایی دارم، حتما از پس آن برمی آیم اما همان روزهای اول فکر می کردم من توان همراهی با این گروه را ندارم. همه بچه های گروه هم می گویند روزهای اول چنین حسی را داشته اند. آقای طهماسب اوایل کاری می کند احساس کنید خالی هستید و چیزی برای بروز دادن ندارید و احساس ناامیدی می کنید اما درست در همان زمان ذهن تان برای شروع و ادامه این کار ساخته می شود.
بعد از رسیدن به این شخصیت، فرآیند تمرین ها در آن 5 روز چطوری پیش می رفت؟
- بداهه پردازی های این کار سهل و ممتنع به نظر می رسد اما واقعا کار سختی است. روزهای اول تمرین های بسیار متنوع و به شکل های مختلفی داشتیم. عروسک گردان ها و صداپیشه ها جدا تمرین می کنند. مثلا آقای طهماسب می گویند جملات مثبت یا منفی بگویید یا جملات مثبت با حس منفی و همینطور با شکل های مختلف ادامه پیدا می کند. همان 5-4 روز اول که صدای «عزیزم ببخشید» مشخص شد، واکنش بچه های گروه آنقدر مثبت بود که به نظر می آمد جالب است.مدام پیشنهادهایی می دادند و همین من را دلگرم می کرد تا اینکه قسمت اول پخش شد و آنقدر بازتاب های عجیب و خارق العاده ای داشت که خیالم راحت شداین کاراکتر گرفته است.
بامزه ترین بازتاب برای خودتان چه بود؟
- هر کسی به من می رسید با سوال حرف می زد، حتی وقتی جدی حرف می زدیم. چندتا از رفقای نویسنده و هنرمند هم برایم پیام گذاشتند که بامزه بود اما وقتی کاراکتری را خلق می کنید و همه می خواهند جلوی خودتان این کار را انجام بدهند، چندان جذاب نیست ولی شنیدنش از دور جذابیت بیشتری دارد؛ مثلا دوست هایم از شمال زنگ می زدند و می گفتند موقع خوردن ناهار و شام هی شروع می کرده اند از همدیگر به سبک «عزیزم ببخشید» سوال پرسیدن.
انتخاب این منطق پرسیدن کار پرریسگی بود چون ممکن بود به تکرار بیفتید و نگیرد. از این اتفاق نمی ترسیدید؟
- من به کار آقای طهماسب اطمینان داشتم. البته در یک قسمت «عزیزم ببخشید» از گذشته اش صحبت می کند که هنوز پخش نشده و شاید در طول سال پخش شود. نکته اینجاست که این آدم یک آبدارچی است که زیاد سوال می کند. مابه ازای بیرونی این شخصیت را بسیار زیاد داریم و هر روز آنها را می بینیم.
بامزه ترین دیالوگ های «عزیزم ببخشید» برای خودتان کدام ها بود؟
- دیالوگ «من نمونه یک مرد تیپیکال شرقی هستم!» این دیالوگ را همینطوری سر صحنه گفتم و آقای طهماسب خیلی نپسندید و گفت به نظرت به این شخصیت می خورد؟ گفتم به نظرم بامزه است. آقای طهماسب هم به من اطمینان کرد و این دیالوگ ماند. دیالوگ بعدی هم یکی از سوال های این کاراکتر بود؛ همان که پرسید «روی آبی که می آورم، حباب تشکیل بشه یا نشه؟» این دیالوگ پیشنهاد آقای طهماسب بود. «ورامین» گفتن هایش را هم دوست داشتم. آن سینی زدن های «عزیزم ببخشید» هم محصول نوازندگی خودم بود! از آقای پاکدست، عروسک گردان «عزیزم ببخشید» هم باید تشکر کنم که خیلی همراهی کردند.
و تجربه همکاری با آقای طهماسب و جبلی چطور بود؟
- مهمترین اتفاقی که نباید می افتاد این بود که تصویر ذهنی ام از این دو نفر بهم نخورد اما وقتی دیدمشان از همان سلام و علیک اول همانقدر شیرین و دوست داشتنی بودند. هنوز برایم همانقدر رویایی هستند. این دو نفر گنجینه های کار کودک هستند. آنقدر حرفه ای هستند که با کمترین ابزار و محدودیت مثل کلام و موقعیت می توانند کمدی موقعیت و بداهه گویی های فوق العاده خلق کنند. همین امسال آیتم هایی را ضبط کردیم که به نظر همه بچه ها فوق العاده جذاب بود اما چون در دورترین برداشت های ممکن از دیالوگ ها و موقعیت ها ممکن بود بدآموزی داشته باشد، آقای طهماسب و جبلی نگذاشتند پخش شود. آقای جبلی هم که استاد بداهه گویی هستند و تمام ژن هایش بازیگرند. این دو نفر بسیار خونسرد هستند و کاربلد. درست در جایی قرار گرفته اند که باید. در طول کار بیشتر با آقای طهماسب ارتباط داشتم که به خاطر کارگردانی بیشتر هم درگیر کار هستند. آقای جبلی هم خیلی به کمک من آمدند و به عنوان استاد راهنمایی ام کردند. این آدم آنقدر ماخوذ به حیاست که یک راهنمایی را در هزار لفافه می پیچد و به من و آقای طهماسب می گفت. در صورتی که حتی اگر از من انتقاد تند هم می کردند ناراحت نمی شدم. به هر حال کار فوق العاده دشواری بود و درست به همان اندازه شیرین.
خانواده عروسک های کلاه قرمزی، در 21 سال گذشته همینطور هی رشد کردند تا دنیای کلاه قرمزی کامل و کامل تر شود
یاران کلاه قرمزی
کلاه قرمزی اولین بار سال 1372 بر صفحه تلویزیون ظاهر شد. قاعدتا باید الان بالای 21 سال سن داشته باشد. او به طرز حیرت انگیزی با زمان جنگیده و نگذاشته سالیان بر سن و سال و البته حال و احوالش اثر بگذارد. نه به صورتش چین و چروکی افتاد، نه سفیدی به موهایش راه پیدا کرد و نه کوچکترین تغییری در منطقش ایجاد شد.
از بین همه دوستان کلاه قرمزی، فقط پسرخاله از همان اول با او بود. پسرخاله اما از همان موقع خودش را قاطی دنیای بزرگترها کرد و با مفهوم غم آشنا شد. کلاه قرمزی اما نه، نخواست و قاطی نشد و در همان دنیای صاف و ساده کودکی جا خوش کرد و همان جا ماند تا هر از چند وقت هی بیاید سراغمان و نشانمان بدهد این کودکی را و دلمان را ببرد.
اینجا یک نقشه کوچک از حال و احوالات کلاه قرمزی و دوستانش را برایتان آماده کرده ایم تا شاید از روی آن بتوانیم بفهمیم کلاه قرمزی از چه جادویی استفاده کرد؟
بستگان
پسرخاله
اولین حضور: 1372
صداپیشه: حمید جبلی
از تیم اولیه یاران کلاه قرمزی، یعنی ژولی پولی، گلابی و پسرخاله، فقط همین آخری است که توانسته با روحیه انسان دوستی اش خودش را به امروز برساند و همچنان نون بگیرد.
فامیل دور
اولین حضور: 1390
صداپیشه: بهادر مالکی
نماد کامل مرد ایرانی است، اصلا نمی ترسد، اصلا خالی نمی بندد و به شدت نسبت به همکارش مسئولیت دارد. از شدت مردی، توانسته محبوب ترین عروسک ایران بشود. ببعی پسرخوانده اوست.
دوره جان
اولین حضور: 1391
صداپیشه: مرضیه محبوب
تلفن های دور و دوره، جزو محبوبترین قسمت های زرد سریال بود. خانم ها باید با الگو قرار دادن شدت کنترل او بر فامیل، موفقیت خود را تضمین کنند.
پسر عمه زا
اولین حضور: 1388
صداپیشه: محمدرضا هدایتی
سنگ نمک، نقطه مقابل پسرخاله است. حضور او در هر مهمانی به تنهایی تضمین خوش گذشتن به جمع است.
عمو
اولین حضور: 1381
صداپیشه: حمید جبلی
عموی خرپول کلاه قرمزی فقط در فیلم سروناز برای او یک دوچرخه خرید که همان باعث بدبختی اش شد. احتمالا برای همین بود که دیگر آقای مجری و کلاه قرمزی سراغش نرفتند.
بچه فامیل
اولین حضور: 1393
صداپیشه: محمد لقمانیان آفت
پستونک و دوست صمیمی دیبی، فعلا در مرحله تربیت است و با وجود این سیستم دوگانه سوز تربیتی، سرنوشتش به شدت هیجان انگیز
خواهر پسرعمه زا
اولین حضور: 1392
صداپیشه: مرضیه محبوب
با سر و شکلی که انگار دوقلوی پسرعمه زاست، فقط در شبه نمایش خانگی حاضر می شود. کلاه قرمزی گوشه چشمی به او دارد.
بی بی
مثل «مامان دو کفش» تام و جری، او بدون اینکه در سریال حاضر شود، همه جا هست. همه حیوانات را او به خانه آقای مجری فرستاده
حیوانات
ببعی
اولین حضور: 1390
صداپیشه: محمد بحرانی
بهترین معلم خصوصی زبان انگلیسی. آفت کاهو و کلم. اول او آواز «تایتانیک» را خوانده بود، اما بعدا حقش را خوردند.
خانم مرغه
اولین حضور: 1390
صداپیشه: بهادر مالکی
کارخانه ورشکسته تولید تخم مرغ رنگی. با این همه یک و فقط یک بار تخم گذاشت و کل همه را خواباند.
جیگر
اولین حضور: 1391
صداپیشه: کاظم سیاهی
از بس که توی قصه به حسنی سواری نداد، بیرونش کردند و او هم پناه آورد به خانه آقای مجری. به او بگویید «اسب».
دیبی
اولین حضور: 1393
صداپیشه: هوتن شکیبا
آنقدر آب را تلف کردید تا دیوها هم صدایشان درآمد و از چاه ها زدند بیرون. در تنظیم برنامه ست آپ او یک مثبت منفی اشتباه شده و حالا همه چیز را برعکس می فهمد.
گابی
اولین حضور: 1392
صداپیشه: علی سرابی
علیرغم آن ظاهرا نازک نارنجی اش، معلوم نیست چرا اینقدر عصبانی است که می خواهد همه دنیا را بخورد؟
دوستان
گیگیلی
اولین حضور: 1380
صداپیشه: حمید جبلی
حسن کچل قرن جدید. قدیمی ترین دوست کلاه قرمزی. کندی حرکت دارد اما دلش پاک است. پسرعمه زا دل در گروی مهر خواهر او دارد.
آقای مجری
صاحب صندوق پست و صبر ایوب. او بود که به کلاه قرمزی اعتماد کرد، او را توی برنامه اش راه داد و بین آن همه عروسک، ستاره شد. (بعدا توی فیلم دیدیم که البته همه این کارها را به زور دگنک انجام داده است). با وجود همه حوصله ای که به خرج می دهد اما کار تربیت را بدون دمپایی نمی تواند پیش ببرد.
خانم آقای مجری
سال 1373 و در اولین فیلم کلاه قرمزی، پشت صحنه زندگی آقای مجری را دیدیم و ماجرای خواستگاری های متعددش، نرگس خانم در فیلم سروناز هم حضور داشت.
آقای معلم
اولین حضور: 1392
صداپیشه: حمید جبلی
در همان حضور اولش سریع سر و سامان گرفت و نشان داد که مرد هم مردهای قدیم
دیبی
فقط یک سال بعد از ازدواج، ننجون و آقای معلم به مشکل خوردند و تا پای طلاق هم رفتند اما با قبول کردن دیبی به فرزندخواندگی ماجرا فعلا ختم به خیر شد.
ننجون
اولین حضور: 1392
صداپیشه: حمید جبلی
او همان بی بی کلاه قرمزی است؟ بین اساتید اختلاف است. حرف زدنش کمی شبیه گیگیلی است.
آشنایان
سروناز
اولین حضور: 1381
صداپیشه: فاطمه معتمد آریا
با اینکه وقتی کلاه قرمزی می خواست برود خواستگاری، نگفت «نه، نمیشه» اما کلاه قرمزی هیچ وقت سر و سامان نگرفت.
آقوی همساده
اولین حضور: 1391
صداپیشه: محمد بحرانی
از بس سرش به سنگ خورده پاک کچل شده است اما هنوز روحیه ورزشکاری اش را حفظ کرده و در هر بار له له شدن می خندد.
عزیزم ببخشید
اولین حضور: 1393
صداپیشه: احسان کرمی
او باید فیلسوف می شد اما به جای آکادمی افلاطون سر از کلاه قرمزی درآورد و شد سوهان اعصاب.
گل قرمزی
اولین حضور: 1391
صداپیشه: بنفشه صمدی
یک مادر بی مسئولیت که بچه اش را ول کرد به امان خدا و کلاه قرمزی و تازه با این وضعیت منشوری اش قصد دلبری هم داشت.
دختر همساده
اولین حضور: 1392
صداپیشه: نگار استخر
از سندرم شادمانی مفرط رنج می برد و به جای مهد کودک به خانه آقای مجری می آید. مادر و پدرش همیشه مسافرتند و خودش روی اعصاب پسرعمه زا.
گدا
اولین حضور: اولین حضور: 1393
صداپیشه: حمید جبلی
لالا گل پونه، گدا اومد در خونه، چوب اسکی بچه اش شکسته بود، فقیر بودش، گدا بودش...