عیاری: «خانه پدری» دغدغهای شخصی بود
کیانوش عیاری در نشست فیلمنامهنویسان بیان کرد که دیالوگها در فیلم باید ساده باشند و استفاده از دیالوگهای فاخر باعث میشود که فیلم به یک محفل ادبی تبدیل شود.
به گزارش مهر، نهمین نشست تخصصی باشگاه فرهنگی- آموزشی فیلمنامهنویسان پنجشنبه ۲۸ خرداد با حضور کیانوش عیاری، فیلمنامهنویس و کارگردان، شادمهر راستین، عضو هیأتمدیره خانه سینما، حسین مهکام، رضا مقصودی، رئیس کانون فیلمنامهنویسان و محمدرضا گوهری و سعید رحمانی، مسئولان باشگاه فیلمنامهنویسان در سالن سیفالله داد خانه سینما برگزار شد. در این نشست، فیلم «خانه پدری»، ساخته کیانوش عیاری اکران و پس از اکران فیلم، جلسه پرسش و پاسخ با حضور حسین مهکام، مجری کارشناس، برگزار شد.
کیانوش عیاری در این نشست به روند تبدیلشدن ایده به ساختار اشاره کرد و گفت: لزوما ایدهها در ابتدای امر کامل نیستند و گاهی برای تبدیلشدن به ساختار ممکن است زمان زیادی لازم باشد. گاهی ایدهها در جریان ساخت فیلم، تولید و بخشی از داستان میشوند.
وی در مورد یکی از فیلمنامههای خودش بیان کرد: آخرینکاری که مشغول به نوشتن آن هستم، درحالحاضر ۱۸ ماه است که حتی یک خط هم جلو نرفته است چراکه علاقهای ندارم برای اینکه فیلمنامه پیش برود داستانی برایش بتراشم بلکه ترجیح میدهم روند داستانی درست به کمک فیلمنامهام بیاید.
عیاری گفت: هر فیلمنامهای ممکن است در مرحلهای از کار به بنبست بخورد، اما این موضوع دلیل بر این نیست که حتما باید یک اتفاق پیچیده همهچیز را حل کند. گاهی راهحل آنقدر ساده است که به چشم نمیآید.
وی بیان کرد: فیلمنامهنویس نباید اطلاعات اضافی به مخاطب بدهد. من احساس میکنم کسانی که نمیتوانند داستانی را بهسادگی تعریف کنند، درواقع میخواهند اطلاعات خودشان را به رخ بکشند. من هم گاهی در «خانه پدری» وسوسه میشدم که اطلاعات تاریخی و سیاسی خود را به رخ بکشم، اما در نهایت تصمیم گرفتم فقط قصه را روایت کنم.
عیاری در مورد دیالوگنویسی در فیلمنامه گفت: بدون شک نوشتن دیالوگهای فاخر میتواند برای مخاطب لذتبخش باشد، اما من نمیپسندم. وظیفه اصلی دیالوگ، پیشبردن داستان و یک روایت است. دیالوگهای سنگین و فاخر بیش از آنکه وظیفه اصلی خود را انجام دهند، داستان و فیلم را به یک محفل ادبی تبدیل میکنند.
فیلمنامهنویس و کارگردان فیلم «خانه پدری» در مورد این فیلم گفت: تمام اتفاقهایی که در فیلم «خانه پدری» مشاهده میکنید، بازسازی است. تنها ماجرایی که من در سالهای ۵۴ یا ۵۵ در اهواز درباره آن شنیدم، چیزی شبیه به موضوع فیلم «خانه پدری» بود؛ یعنی دختری که توسط پدر، برادر و اقوام خود به داخل رودخانه انداخته میشود.
نظر شما