روایت آصفی از برخورد رهبر انقلاب با رهبر کره شمالی در «خندوانه»
حمیدرضا آصفی سخنگوی سابق وزارت امورخارجه در دولتهای هفتم و هشتم میهمان برنامه خندوانه شد.
به گزارش صدای ایران به نقل از خبرآنلاین، او با حضور در این برنامه به پرسشهای رامبد جوان پاسخ داد و درباره این که آیا آدم خوشخندهای است گفت، من اصولا آدم خوشخندهای نیستم. از دوربین و جمعیت هم میترسم.
او گفت اولین وزیر خارجهای که با او کار کرده، علیاکبر ولایتی است و از اتفاق او شوخطبعترین وزیر امور خارجه هم بود.
آصفی با تاکید بر این که دین اسلام دین غصه نیست گفت:«اسلام دین شادی و امیدواریست و نمیدانم چرا گاهی برداشتی غیر از این میشود.»
سخنگوی پیشین وزارت خارجه درباره این که چه زمانی غصه میخورد گفت: «اگر حمل بر چیزی نمیشود وقتی کسی را میبینم که مریض است ولی پول درمانش را ندارد بسیار ناراحت میشود. بیپولی آدمهای مریض، هیچ چیز دردناکتر از این نیست.»
او همچنین خاطراتی را از دوران کاریاش تعریف کرد: «اولین باری که در کسوت سفیر میخواستم با رییسجمهور آلمان شرقی ملاقات کنم از مدیرکل تشریفات پرسیدم حالا چه بگویم؟ گفت خودت بلدی، خارج درس خواندهای میتوانی از پس ماجرا بربیایی. ما رفتیم و ملاقات کردیم ولی الان اگر یک میلیون دلار هم به من بدهند حاضر نیستم چنین ملاقاتی در کسوت سفیر داشته باشم چون آن ملاقات واقعا افتضاح بود.»
آصفی ادامه داد: «در آن ملاقات باید درباره چیزهایی صحبت میکردم که مورد علاقه نخستوزیر بود ولی من درباره چیزهایی حرف زدم که مورد علاقه خودم بود. درواقع میبایست دنبال وجوه اشتراک میگشتم.»
دیگر خاطره سیاسی که او تعریف کرد مربوط به زمانی میشد که یک مقام ایرانی با نخستوزیر آلمان شرقی ملاقات کرد: «آن مقام ایرانی گفت ما تا سال ۲۰۰۰ برنامهریزی کردهایم اما مترجم اشتباهی گفت ما برای دو هزار سال برنامهریزی کردهایم. نخستوزیر از شنیدن این حرف خیلی تعجب کرد و به اطرافیانش نگاه کرد. من از مقام ایرانی پرسیدم شما دو هزار سال برنامهریزی کردهاید. او گفت نه، من چنین حرفی نزدهام.»
آصفی همچنین گفت که در آن ملاقات با دیدن چهره نخستوزیر آنقدر خندهاش گرفته بود که مجبور شده از اتاق بیرون برود.
این سخنگوی پیشین وزارت خارجه همچنین به خاطرهای از ملاقات با وزیر امورخارجه ژاپن اشاره کرد و گفت: «ما به محل ملاقات رسیدیم و او نیم ساعت دیر کرد. وزیر ناراحت شد و گفت برویم. من به یکی از کارمندان آنجا گفتم ما داریم میرویم و این رفتار شما خیلی توهینآمیز است. او گفت واقعیت این است که این خانم همسرش را خیلی دوست دارد و همسرش برای او حلقهای خریده که برای خانم وزیر خیلی مهم است. حالا امروز آن حلقه گمشده و این خانم از صبح تا حالا گریهکنان دارد دنبال حلقهاش میگردد. این اتفاق میتوانست رابطه دو کشور را تحت الشعاع قرار دهد اما من این را گفتم که بدانید سیاستمدارها هم مثل بقیه آدمها هستند.»
ماجرای دیدار مقام معظم رهبری از کره شمالی دیگر خاطره ای بود که آصفی به آن اشاره کرد: « در جریان بازدید مقام معظم رهبری که آن زمان رییس جمهور بودند از کره شمالی، وقتی هواپیما به فرودگاه رسید اطلاع دادند که کیم ایل سونگ که قرار بود برای استقبال بیاید، نخواهد آمد و کس دیگری جایگزین او میشود. همان جا آیتالله خامنهای دستور دادند که هواپیما برگردد و ما به کرهای ها اطلاع دادیم که برخواهیم گشت. بدین ترتیب کیم ایل سونگ خودش را به سرعت به فرودگاه رساند تا به استقبال ایشان بیاید.»
او همچنین گفت که یک بار حین مصاحبهای در شبکه خبر آنچنان خندهاش گرفته که تا ده دقیقه میخندیده است و هیچ کاری برای جلوگیری از خندهاش نمیتوانسته انجام دهد اما بعدها به او گفتند که آن برنامه بسیار پربیننده شده است. او در این باره گفت: «من آنجا متوجه شدم مشنگی هم چیزی بدی نیست هر چند حین خندیدن داشتم از خجالت عرق میریختم.»
آصفی درباره این که سختترین پرسش برای او چیست اظهار داشت: «سختترین پرسش، سوالی است که جوابش را میدانی اما نمیتوانی آن را بگویی. اگر بخواهی دروغ بگویی مردم میفهمند و اعتماد خود را به تو از دست خواهند داد. کلا یکی دو بار بیشتر نمیتوان دروغ گفت و اگر بیشتر شود دیگر مردم رویت حساب نمیکنند هرچند مردم ما آن قدر نجیب هستند که به رویت نمیآورند.»
آصفی در این برنامه به ذکر خاطره ای از دوران تحصیلش در انگلیس هم پرداخت و گفت: «استادی داشتم که برنده جایزه نوبل بود و هر وقت سوال میکردم و او جوابش را نمیدانست میگفت حمید این سوال خوبی است ولی من جوابش را نمیدانم. یک روز توی آزمایشگاه نشسته بودم و داشتم توی سر و کله خودم میزدم که این آقا وارد شد و گفت چرا اینقدر کلافهای؟ گفتم من مشکل دارم و کار تحقیقاتیام درست نمیشود. ساعت یازده دوازده شب بود. او وقتی میخواست از آنجا بیرون برود، در آزمایشگاه را که میخواست ببندد گفت فلانی کسی که با مشکل مواجه نشود برنده جایزه نوبل نمیشود. »
نظر شما