جمعه ۳۰ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 20

(طنز) دنیای شیرین بی روحانی

کد خبر: ۶۶۴۹
تاریخ انتشار: ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۲

احسان ابراهیمی در قانون نوشت:

(مردم از دست آقای روحانی ناراحت هستند. می‌گویند «کاری نکرده»، «به وعده‌هایش پایبند نیست» و... خیلی از شهروندان این روزها از جمله کلیدی «رأیمان سوخت» و «اشتباه کردیم رأی دادیم» استفاده می‌کنند. آقای روحانی هم که دید مردم از او راضی نیستند، از نوشتن روزنوشته‌ها انصراف داد و قرار شد چند وقتی به صورت «نسخه بتا»، برخی دیگر روزنوشته‌ها را بنویسند).

حل معضلات فرهنگی
صبح با آقایان ح.ر وزیر محترم ارشاد، م.آ وزیر آموزش و پرورش، غ.ح وزیر علوم و چند نفر دیگر از معاونان و مشاوران جلسه داشتیم. قرار بود آخرین تصمیمات در ارتباط با مقولات فرهنگی را اتخاذ کنیم. ک.ب معاون اولم، گفت: «آقای دکتر با اجازه شما جلسه رو شروع کنیم.» آقای ح.ر صحبتش را با مسئله گشت‌های ارشاد آغاز کرد.

او گفت: «دوستان همونطور که می‌دونید، با شروع فصل گرما، دوباره این دخترها و پسرها می‌خوان با اون وضع وقیح و شرم‌آور بیان توی خیابون ول بگردن. گشت ارشاد افاقه نمی‌کنه. باید کار دیگری کرد.» پرسیدم: «دوستان راهکاری براش دارن؟»

خود آقای ح.ر گفت: «دکتر اگر اجازه بدید من چند تا پیشنهاد دارم.» گفتم: «بفرمایید.»

ح.ر ادامه داد: «اول اینکه پیاده‌روها باید زنانه و مردانه بشه. این خیلی مهمه که به هر طریقی بتونیم جلوی فساد رو بگیریم. دانشگاه‌ها تفکیک جنسیتی بشه کفایت نمی‌کنه. خوی شیطانی و فساددوست اغلب جوانان از راه‌های در رو استفاده می‌کنه برای فعل حرام. دوم اینکه هرکس رو گشت ارشاد دستگیر کرد، از یک‌ تا سه سال زندان براش ببریم.»

آقای م.ک وزیر کشور گفت: «خیلی‌هاشون از دست گشت ارشاد فرار می‌کنن. دستور بفرمایید به سربازهای گشت حق تیر بدن لطفا.»

گفتم: «بسیار پیشنهاد بجا و قابل تأملی بود. احسنت.» آقای غ.ح گفت: «دوستان فکری به حال کاباره‌ها بکنید! دارن فرهنگ این کشور رو به قهقرا می‌برن.» همه سرخ شدیم و داد زدیم: «استغفرا... کاباره؟!!! باررررر؟!!! در کشور ما؟!!! وا مصیبتا!»

 آقای غ.ح جا خورد و گفت: «نه تو رو خدا! می‌خواین کاباره هم داشته باشیم؟ منظورم همین به اصطلاح کافی‌شاپ‌هاییه که مایه آبروریزی کشور و مردم متعهد ایرانه. تصور کنید جایی باشه این جوانان فاسد... زبونم لال... نعوذباا... (زیر لب زمزمه کرد) دختر و پسر، مختلط (همه زدند زیر گریه) بنشینن با هم سان‌شاین بخورن! این کم از کاباره داره؟! این کم مفسده توش هست؟!» همه زدیم روی پایمان و فریادمان رفت هوا: «سان‌شاااااین! خدا عامل ورود این بستنی صهیونیستی به کشور رو لعنت کنه!»

ک.ب گفت: «ولی خداییش سان‌شاین خیلی خوشمزه‌ست.» داد زدم: «براااادر منننن! سان‌شاین برای ما که سرد مداران مقابله با غربیم و باید حتی خوراکی‌های اونها رو رصد کنیم مجازه. ما چون می‌دونیم این بستنی‌های خوشمزه حاوی رنگ‌دانه‌های جاسوسیه روی ما اثر نمی‌کنه. و الا جوان خام ما برای چی باید اجازه داشته باشه هر چیز خوشمزه‌ای رو بخوره؟!»

م.ک گفت: «آقا اون که مسئله‌ای نیست! هماهنگ می‌کنم ظرف سه روز آینده کل کافی‌شاپ‌های کشور پلمب و مدیرانشون همگی بازداشت بشن. خیالتون راحت.» وزیر ارشاد گفت: «یک مسئله دیگه هم این خانه سینماست که موی دماغ شده.»

گفتم: «مو کدومه؟ دماغ کجاست؟ آقا بده به حسین فرح‌بخش و جمال شورجه تموم‌شه بره دیگه.» ح.ر گفت: «سینماگرا در عمل باطل خودشون با هم متحدن. ما هم تعدادمون به اندازه‌ای نیست که جلوی اونها بایستیم.» گفتم: «یادتون نره عده قلیل ما مهم نیست. عقیده و آرمان متعالی ماست که حق مطلقه و اون‌ها رو مغلوب می‌کنه.»

ح.ر گفت: «حالا این عقیده و آرمان متعالی چطور باید غلبه کنه؟» گفتم: «با نوری که در دل‌های ما متجلی شده و وجود مارو به نور پاک خودش منزه کرده.» ح.ر گفت: «بیشتر توضیح می‌دید؟»

گفتم: «منظورم اینه که چهار نفر رو بفرستید کله گنده‌هاشون مثل پرستویی و انتظامی و کیانیان رو بگیرن. تحت فشارشون بذارید که اعتراف کنن چقدر از سیا و موساد پول گرفتن که جنگ فرهنگی علیه کشور راه بندازن. دوتا اعترافشون تلویزیونی بشه، بقیه می‌رن می‌نشینن خونه‌هاشون. حقانیت که می‌گم همینه.»

* جلسه امروز که مفید و کارساز بود. ولی هنوز خیلی کار داریم... روزنامه‌ها، رسانه‌ها، شبکه‌های مجازی، اقتصاد، سیاست داخلی، سیاست خارجی... خدا برای روزهای بعدی به ما قوت بدهد.

نظر شما