جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 01

احسان عليخانی: قصد تبليغ خودکشی را نداشتيم

کد خبر: ۶۶۳۲۹
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۹:۴۴
در دومين شب از ماه مبارک رمضان، احسان عليخاني پس از احوالپرسي با مخاطبان و همراهان هميشگي اش، از تمام کساني که برنامه "ماه عسل" را با دقت تماشا کرده و اظهار نظر مي‌کنند، تشکر و قدرداني کرد.

 قسمت اول برنامه حرف‌ها و حديث‌هاي متفاوتي به همراه داشت. برداشت‌هاي متفاوت از داستان زندگي مهدي قصه و همسرش که احسان عليخاني به آنها اشاره کرد.

احسان عليخاني در ابتدا از تفاوت ديدگاه‌ها سخن گفت و اين نکته را يادآوري کرد که جذابيت ماه عسل در همين تفاوت نگاه‌ها، زاويه ديد و برداشت‌هاي گوناگون و مختلف افراد از يک موضوع واحد و يکسان است. وي تأکيد کرد که در برنامه ديشب کسي قصد تبليغ خودکشي را نداشته و اصلا اتفاقي که براي مهدي افتاد خودکشي نبود، بلکه طي يک تصميم هيجاني براي اثبات علاقه اش به همسرش خود را از پنجره به پايين پرت مي‌کند. با اين باور که برايش هيچ اتفاقي نمي افتد.

گرامي‌داشت ياد و خاطره شهداي غواص

در ادامه احسان عليخاني از توليد يک مستند درباره غواصان شهيد خبر داد و اعلام کرد اين مستند که تلاش بسياري براي توليدش صورت گرفته در سه شب عزيز و در وقت مناسب در طول ماه رمضان پخش خواهد شد. عليخاني گفت: اين شهداي گرانقدر دستانشان بسته شد تا ما راحت باشيم. سپس تصاويري از تشييع با شکوه پيکر پاک شهداي غواص با نواي اذان مهدي يراحي پخش شد و حال و هواي دل مخاطبين ماه عسل را دگرگون کرد.

اعتراف مهدي به اشتباهش

سپس آيتم پشت صحنه برنامه شب قبل و گفتگو با مهمانان به نمايش گذاشته شد. مهدي اعتراف کرد که همان موقع پي به اشتباهش برده و کار خود را به هيچ وجه توجيه نکرد. او معتقد بود که اگر آن روز بيشتر فکر کرده بود راه ديگري را براي ابراز علاقه به همسرش انتخاب مي‌کرد. محمد پيوندي هم که مسئوليت انجام اين مصاحبه را به عهده داشت، با اهداي تنديس جديد ماه عسل به مهدي گفت: اين تنديس را که براي اهالي ماه عسل بسيار عزيز هست به همسرت تقديم کن. ببين که راه‌هاي ساده‌تري براي ابراز و اثبات علاقه به همسرت وجود دارد.

شوخي با موضوعات ماه عسل

احسان عليخاني هم چنين بر اهميت دو داستان جمعه شب تأکيد کرد و به همين خاطر به شدت سعي در مديريت زمان داشت. او همچنين مجددا توضيح داد که ميهمانان ماه عسل تماشاچي نيستند و در روند روايت قصه زندگي مهمانان اصلي نقش دارند. و در طي برنامه در صورت ضرورت سخن خواهند گفت و روايت گر داستان خواهند بود. عليخاني هم چنين راجع به جوک‌ها و فضاي طنز جاري در صفحه هاي اجتماعي صحبت کرد و به شوخي گفت: "لازم نيست خانم ها به عنوان شرط ضمن عقد در کنار 100 سکه دو بار پريدن از تراس خانه را هم قيد کنند. راه هاي ساده‌تري براي ابراز علاقه به همسر وجود دارد."

دوقلوهاي افسانه‌اي

به گزارش جام‌جم سيما، در ادامه ماه عسل به سبک و سياق هميشگي‌اش برگشت. مهمانان ماه عسل از گوشه و کنار اين خاک پهناور و حتي کشور همسايه، عراق بودند. زوجي جوان از کردستان ايران، دو خواهر از کردستان عراق، مادري از ساري مازندران، مادري از مشهد خراسان، و پدر و مادري از بافق استان يزد.

اما مهمان اصلي برنامه دختر جواني بود که در همان ابتدا در کليپي که از او پخش شد، صحبت از برملا شدن يک راز مي‌کرد. بعد از پخش کليپ و بازگشت به استوديو خواهر دوقلوي دختر جوان کنارش نشسته بود و روايت داستان آغاز شد.

احسان عليخاني با رضايت خواهران جوان از آنها خواست تا درباره روزهاي جدايي‌شان سخن بگويند. خواهر نجمه تعريف مي‌کرد که از کودکي از مادرش شنيده بود که خواهر دوقلويي دارد ولي نمي‌دانست در کجا... و مادرش از او خواسته بود که خواهرش را پيدا کند. اما نجمه هيچ گاه تصورش را هم نمي‌کرد که فرزند واقعي پدر و مادرش نباشد.

داستان به روايت مادر نجمه

مادر نجمه تعريف مي‌کرد: تا زمان زايمان نمي‌دانستم که دوقلو باردارم. بعد از به دنيا آمدن دخترانم يکي از بستگانم درباره خانواده‌اي که صاحب فرزند نمي‌شدند براي من گفت و از من خواست به خاطر ثواب يکي از کودکانم را به آنها ببخشم و من به خاطر ثوابش زماني که نجمه 12 روزه بود او را به خانواده‌اي بخشيدم و از آن روز ديگر هيچ کدامشان را نديدم. مادر نجمه از شب‌ها و روزهايي گفت که با ياد دخترش به خواب رفته و بيدار مي‌شده است.

داستان اشک‌ها و لبخندها

نجمه از روزهايي که در حسرت مهر و عاطفه يک خواهر و حمايت يک برادر مي‌سوخته و خم به ابرو نمي‌آورده مي‌گفت و مي‌گريست. اما از محبت پدر و مادري که او را بزرگ کردند و از او هيچ چيز را دريغ نکردند هم، گفت و قدرداني کرد. نجمه تعريف کرد که حدود 11 ماه پيش يکي از بستگان مادري‌اش با او تماس گرفته و واقعيت را براي او توضيح داده و نجمه در کمال ناباوري از او نشانه خواسته و بعد از سه روز اصل ماجرا را از پدرو مادرش شنيده و به دنبال خانواده و نيمه گمشده‌اش راهي مشهدالرضا شده است. حالا 10 ماه است که نجمه خانواده‌اش را پيدا کرده و با اين حال همچنان در کنار پدر و مادر بافقي اش در بافق زندگي مي‌کند.

مريم، نيمه مکمل ماه عسل امشب

اما ماه عسل امشب نيمه ديگري داشت که در شمال کشور رقم خورده و در خارج از ايران به نتيجه رسيده بود، داستان مريم... مادر مازندراني تعريف مي‌کرد که سال‌ها پيش فرزند دخترش را خدا از او گرفته بود و او با وجود داشتن يک پسر، در غم از دست دادن فرزندش افسرده شده بود. به همين دليل به پيشنهاد اطرافيان از بهزيستي دختري را به فرزند خواندگي پذيرفته بود. اما ماجراي مريم کمي با نجمه متفاوت بود. از کودکي همسالانش، او را با عنوان بچه بهزيستي به سخره گرفته بودند و اين معما را در ذهن مريم ايجاد کرده بودند که چرا هيچ شباهتي به خانواده‌اش ندارد. مريم از کودکي به دنبال هويتش سرگردان مي‌شود. اما پدر و مادرش با نشان دادن شناسنامه سعي در قانع کردن او داشتند. اما هر روز شک مريم بيشتر مي‌شد. تا اين که در سن 16، 17 سالگي از زبان پدرش مي‌شنود که بازمانده جنگ‌زدگان کرد است و با همين نشانه به دنبال خانواده‌اش از دياري به ديار ديگر رهسپار مي‌شود.

تأخير پروازها، معجزه کرد...

مريم که تا آن روز نمي‌دانست کردها در شهرهاي مختلف ايران و البته عراق و ساير کشورهاي همسايه ساکن هستند. از شهري به شهر ديگر براي جستجوي خانواده‌اش روانه مي‌شود. تا جايي که به قصد کار به منظور تهيه پول و پاسپورت عازم کيش مي‌شود. آن روز هم پروازها تأخير چند ساعته داشته، مريم در حال انتظار کشيدن، صداي مکالمه تلفني زني کرد را مي‌شنود و با او هم‌کلام شده و داستان زندگي‌اش را بازگو مي‌کند. زن جوان که مسافر مشهد بوده اطلاعات d.n.a و تصاوير پرونده مريم را در گوشي خود ذخيره مي‌کند تا شايد روزي بتواند به او کمک کند.

سفر به سليمانيه

در شب‌هاي پاياني سال خانم جوان کرد تبار با مريم تماس مي‌گيرد و به او مژده مي‌دهد که عازم سليمانيه عراق است و قصد پيگيري هويت مريم را دارد. به اصرار مريم خانم جوان به همراه همسرش عازم کيش شده واز آنجا به همراه هم به سليمانيه سفر کردند. در کردستان عراق با استقبال کردها رو به رو شده و پس از انتشار اخبار مريم در تلويزيون عراق و ارائه مدارک مريم به ستاد گمشدگان جنگ زده حلبچه، خانواده مريم پيدا مي‌شوند.

مريم پدر و مادر خود را از در بمباران شيميايي حلبچه از دست داده است. پدر وي در بهشت زهرا تهران دفن و محل دفن مادرش نامعلوم است. او دو خواهر و دو برادر تني دارد. که يکي از برادرهايش همانند خودش بر اثر فجايع تلخ و غم‌انگيز جنگ گم شده است. مريم خوشحال است که زبان خواهرهايش و حرف دل آنها را مي‌فهمد، و از مادري که او را سال‌ها با عشق بزرگ کرده با عنوان فرشته ياد مي‌کند.

پيامدهاي تلخ و ناتمام جنگ

مريم در طول صحبت‌هايش مدام سرفه مي‌کرد. احسان عليخاني علت سرفه‌هايش را پرسيد و پاسخ مريم، وجه ديگري از چهره پليد جنگ را نمايان کرد. مريم به هنگام بمباران شيميايي حلبچه نوزادي هشت ماهه بوده... استشمام هواي آلوده و همچنين تغذيه با شيري که با استفاده از آب چشمه آلوده به مواد شيميايي تهيه شده بود مريم را مبتلا به عفونت شيميايي کرده است. پزشکان معتقدند که رطوبت موجود در آب و هواي مازندران تا کنون مجال بروز بيماري را نداده است. حالا مريم با قرار گرفتن در معرض آب و هواي خشک، با سرفه‌هاي تلخي که يادگار جنگند دست و پنجه نرم مي‌کند.

حرف دل مريم

حرف پاياني مريم درد دلي بود که شايد سال‌ها به دنبال گوشي براي شنيدن مي‌گشت. درد دل مريم شايد همان هدف هميشگي ماه عسل بود. مريم گفت: کسي را قضاوت نکنيم. من در تمام عمر ناعادلانه قضاوت شدم و امروز خوشحالم که مي‌توانم سرم را بالا بگيرم و به گذشته‌ام و به پدر و مادر و خانواده‌ام افتخار کنم.

حاشيه‌هاي ماه عسل

احسان عليخاني در خلال روايت قصه مريم، از ماه عسل سال گذشته گفت. از آمار تکان‌دهنده افرادي که به هر دليل اعم از فجايع جنگ در دوران کودکي از خانواده دور افتاده‌اند و حالا به دنبال خانواده خود مي‌گردند، و البته توقعي که در اين زمينه از ماه عسل دارند. قطعا ماه عسل توان رسيدگي به مسئله‌اي با اين وسعت و ميزان بالاي حساسيت را ندارد و اصلا اين امر مسئوليت مشخص يک برنامه تلويزيوني نيست. مريم هم يکي از افرادي بود که سال گذشته براي معرفي خود و جستجوي خانواده‌اش به ماه عسل مراجعه کرد. اما در نهايت با تلاش و پيگيري‌هاي خودش و لطف خداوند توانست خانواده‌اش را پيدا کند.

کلام پاياني

احسان عليخاني در پايان با خروج از صحنه ماه عسل گفت: " همه ما گمشده‌هايي داريم که به دنبالشون هستيم. اي کاش از اين اتمسفر ماه رمضان استفاده کنيم و گمشده حقيقي مون رو پيدا کنيم. فقط يک ماهه... حواسمون باشه که از دستش ندهيم."
نظر شما