آيا قاليباف در تله راديكالهاي سياسي گرفتار شده است؟/ روحاني؛ سيبل سه سياستمدار
«من سرهنگ نيستم، حقوقدانم» روحاني با گفتن همين جملات به محمدباقر قاليباف نه آنكه تنها شهردار تهران را پشت سرگذاشته باشد كه بازي انتخابات رياستجمهوري را هم برد. اما خودش هم ميدانست كه از فرداي پيروزياش، رقباي سياسي به اين راحتيها دست از سرش برنخواهند داشت. دردسرها و دست اندازهايي كه طي همين دو سال پيش پاي روحاني قرار گرفته آنقدر رنگارنگ، متكثر، عيان و مستمر است كه براي اثباتش تنها كافي است يك روز سر خط انتقادها از دولت را مورد شمارش قرار داد و سياهه آن را روي يك كاغذ نوشت. البته جريانهاي سياسي ناموفق در انتخابات رياستجمهوري با درك پيام انتخابات ٢٤ خرداد ٩٢جداي از روحاني، دو هدف ديگر را هم براي جبران مافات در صدر ليست اهداف خود قرار دادهاند؛ هاشميرفسنجاني و رييس دولت اصلاحات. همان دو نفري كه حسن روحاني پس از رسمي شدن پيروزياش در انتخابات و در نخستين گفتوگوي تلفنياش با خبر ساعت ٩ تلويزيون از آنها تقدير و تشكر كرد. رييس دولت اصلاحات كه تكليفش مشخص شد و هاشميرفسنجاني اما با وجود همه قصههاي پر رمز و رازي كه برايش به نگارش درآوردند همچنان براي رسيدن آنها به مقصد، يك مانع بلندِ سفت و سخت است.
پيوند روحاني، هاشمي و اصلاحطلبان در اين دو سال هرچند حزن و اندوهي را در دل آشفته كارگردانان اين جريانها قرار داده و بر اضطراب و واهمهشان افزوده اما اين حال و روز دليلي نميشود تا تندروهاي سياسي با همه لجستيك سياسي و بهرهمندي از مواهب قدرت اهداف، موانع، راهبردها و بازيگريشان را از ياد ببرند. همين است كه تندروها اين روزها از هر زمان ديگر با يكديگر قرابت پيدا كردهاند و به نظر ميآيد براي هدف مشترك و حل مسائل پيشرويشان به اتحاد و ائتلاف رسيدهاند. اين وحدت استراتژيك را ميشود از مجموعه اظهارات، انتقادها، لابيها و اتفاقات سياسي جاري در كشور مشاهده كرد. زمينگير كردن دولت با پشيمانسازي مردم از راي روز ٢٤ خرداد، اثرگذاري در قدرت، ماندگاري در فضاي سياسي كشور و در نهايت در اختيار گرفتن ماشين اجرايي كشور از مهمترين اهداف اين جريان سياسي است.
اما به واقع قرابت خاستگاهي گروههاي ضد ائتلاف اعتدال- اصلاحات (روحاني، هاشمي و اصلاحطلبان) چه مختصات و مشخصاتي دارد؟اركان راهبردي اين گروهها براي عبور از بحرانها و موانع پيشرويشان چيست؟ اتاق فكر اين جريانها براي زمين گير كردن روحاني، حذف هاشميرفسنجاني از دايره بازي سياسي و جلوگيري از احياي فعاليت سياسي اصلاحطلبان كجاست؟نسبت انتخابات مجلس دهم و مجلس خبرگان رهبري با آينده سياسي تندروهاي سياسي كجاست؟ منافع مشترك جريانهاي راديكال و مخالف دولت چگونه خميرمايه ائتلاف احتمالي آنان در انتخابات مجلس دهم ميشود؟جريانهاي معتدل و سنتي اصولگرا در كجاي نقشه راديكالهاي سياسي قرار ميگيرند؟ وجه اشتراك محمود احمدينژاد، سعيد جليلي و محمدباقر قاليباف چيست؟ و اينكه تندروها با تحقق چه شرايطي ميتوانند به خاستگاه و اهدافشان دست يابند؟ براي پاسخ به اين پرسشها ترديدي نيست كه بايد به اردوگاه اصولگرايان سرزد تا ديد چه اتفاقي زير پوست جناح راست در حال تكوين است.
وضعيت اصولگرايان
پيكره اصولگرايي در حال حاضر نهتنها از هم منقطع كه چند سر است. هم نشينيهاي رسمي و غيررسمي گروههاي اين جريان سياسي در راستاي رفع واگراييهاي موجود و تحقق همگرايي است. يك سالي ميشود كه ژنرالهاي جريانهاي سنتي و معتدل اين جريان، پيشقراولان اتحاد و ائتلاف شدهاند. شايد نشستهاي سهگانه موتلفه، ايثارگران و پايداري در نهايت بتواند يك ائتلاف سهضلعي را به همراه داشته باشد اما همه گرههاي كور افتاده بر كلاف اصولگرايي با اين ائتلاف باز نميشود چرا كه در اردوگاه اصولگرايان، علي لاريجاني ترجيح داده تا سرنوشت سياسي خود را از اصولگرايان تندرو جدا كند. احمدينژاديها يك بازي دو سره را با پايداري و حزب تازه تاسيس يكتا دنبال ميكنند و محمدباقر قاليباف هم پس از انصراف محسن رضايي از سياستورزي و بازگشتش به سپاه براي اصلاح برخي امور اتفاق افتاده، مديران و مردان رضايي و خود را براي انتخابات مجلس به صف كرده است. سعيد جليلي هم كه به نظر ميآيد منتظر است تا ببيند در نهايت با كدام يك از گروههاي اصولگرا ميتواند به تفاهم سياسي براي انتخابات مجلس دهم دست يابد. از سوي ديگر ائتلافهاي احتمالي درون اين جناح را بايد در اهداف آنها جستوجو كرد چرا كه يك به يك اين گروهها و كارگردانان اصلي آن براي عملياتي كردن راهبردها و تحقق آرزوهاي سياسي خود با مصايب و مشكلات بسياري روبهرو هستند. از همين رو صورت وضعيت گروههاي اصولگرا (داشتهها- نداشتهها) را ميتوان اينگونه دستهبندي كرد:
يكم؛ اصولگرايان سنتي و احمدينژاد
اصولگرايان سنتي با محوريت جبهه پيروان خط امام و رهبري (١٧ تشكل سياسي) ازسال ٧٦ به بعد افت سياسي داشتهاند. آنها در تمامي اين سالها هرگز نتوانستهاند در انتخابات رياستجمهوري به موفقيت برسند. سال ٨٤ نامزد انتخاباتيشان (علي لاريجاني) شكست خورد و سال ٨٨ هم از سر اضطرار از محمود احمدينژاد حمايت كردند. علياكبر ولايتي هم در انتخابات ٩٢ نتوانست موفقيتي كسب كند. البته وضعيت آنها در سه دوره مجلس (هفتم، هشتم و نهم) به دليل غيبت اجباري اصلاحطلبان بهتر بود و در نهايت توانستند علي لاريجاني را به صندلي رياست مجلس برسانند. هرچند علي لاريجاني هم با وجود آنكه اصولگرايان سنتي را همواره مورد احترام و تكريم قرار ميدهد اما رفتارش نشاندهنده آن است كه علاقهاي ندارد تا سرنوشت سياسياش با اين دسته از اصولگرايان گره بخورد. همين است كه دستور تاسيس حزب رهروان ولايت را صادر كرد تا از اين پس، طراحي خود در ميدان سياست را به شكل مستقل ادامه دهد. مسالهاي كه منجر به اختلاف محمدرضا باهنر، دبيركل جبهه پيروان در مقام يكي از كارگردانان اصلي جناح راست سنتي شده است. از سوي ديگر اصولگرايان سنتي به دليل عدم نوسازي گفتماني و پافشاري بر ادبيات محافظهكارانه و سنتي و ناديده گرفتن تحولات اجتماعي گرفتار فقر محبوبيت و مقبوليت اجتماعياند. سوي ديگر مصايب جناح راست سنتي نافرماني ديگر اصولگرايان از آنان و اختلاف دروني آنهاست. مسالهاي كه باعث شده تا حتي از محمدرضا باهنر حرفشنوي مطلقي در ميان گروههاي جبهه پيروان وجود نداشته باشد. در اين ميان احزاب اين جناح شايد حزب موتلفه به دليل در اختيار داشتن ٢٣٠ دفتر استاني از موقعيت ممتاز و ويژهاي برخوردار باشد اما به نظر ميرسد كه مديران اين حزب با وجود دارابودن شبكه تبليغات سياسي به دليل مشكلات مالي برخلاف ادوار گذشته توانمندي پرداخت صورتهزينههاي اصولگرايان در انتخابات را نداشته باشند. از همين رو به نظر ميآيد اولويتهاي امروز اصولگرايان سنتي در حال حاضر در تامين هزينههاي انتخابات و ليست انتخاباتي اصولگرايان براي عبور از اصلاحطلبان خلاصه ميشود. مديران اين جناح براي حل مشكلات مالي خود براي انتخابات مجلس دهم البته نيمنگاهي به محمود احمدينژاد دارند. شايد از همين منظر بود كه اسدالله بادامچيان از عناصر كليدي اين جناح هفته گذشته و طي گفتوگويي با باشگاه خبرنگاران جوان اعلام كرد: «جريان اصولگرايي قصد دارد كه مجلس را در جهت اصول انقلاب پيش ببرد و از هر شخصيت حقيقي و حقوقي كه تمايل داشت به اين طرز تفكر بپيوندد استقبال ميكند.» اين چراغ سبز بادامچيان به محمود احمدينژاد و اعوان و انصار او تنها يك دليل ميتواند داشته باشد؛ «حل مشكلات مالي اصولگرايان» چرا كه اصولگرايان بهتر از هر كسي ميدانند احمدينژاديها چه منابع مالياي را در اختيار دارند و از همين رو در طراحيشان به دنبال يك بازي برد-برد هستند. هم آنها براي تامين هزينههاي انتخابات نيازمند سرمايه ريالي در اختيار احمدينژاديها هستند و هم احمدينژاد و مردانش براي فرار از مغضوبيت سياسي و بازگشت كمهزينه به بازي سياسي، محتاج حمايت اصولگرايان سنتي. اگرچه احمدينژاد با تاسيس حزب يكتا نشان داد كه با وجود احتياج به اصولگرايان سنتي، علاقه دارد تا مستقل در فضاي سياسي كشور حضور پيدا كند. البته همزمان با انتشار خبر تاسيس حزب يكتا توسط وزراي دولت نهم و دهم خبر بازداشت حميدرضا بقايي، معاون محمود احمدينژاد هم منتشر شد تا مشخص شود كه با وجود استقبال اصولگرايان سنتي از پيوستن احمدينژاد به دايره وحدت اصولگرايان نيازمند حل و فصل برخي مسائل و بدهبستانهاي ديگري است.
دوم؛ مثلث پايداري، احمدينژاد و جليلي
جبهه پايداري با انشعاب به دو شاخه قم و تهران هر چند قدرت پيش از انتخابات رياستجمهوري را از دست داده اما اين گروه سياسي با رسانههاي وابسته به خود و بهرهگيري از تمامي ظرفيت سياسي در مجلس توانسته بيشترين مشكلات را پيش روي دولت روحاني قرار دهد. پايداريها با تمركز بر احضار پيدرپي وزراي دولت و زير سوال بردن عملكرد تيم هستهاي به دنبال كاهش محبوبيت اجتماعي روحاني بودهاند؛ خاستگاهي كه با ضعف رسانهاي دولت و برخي سوء تدبيرها تا حدودي توانسته در فضاي سياسي كشور اثرگذار باشد. از سوي ديگر شاخه تهران اين گروه با مديريت صادق محصولي به موازات مخالفتهاي اعضاي درون مجلس خود راه مذاكره با اصولگرايان سنتي را در پيش گرفته تا بتواند درنهايت با كارتهاي آنها در انتخابات مجلس دهم بازي كند و چهرههاي خود را در ليست انتخاباتي اصولگرايان قرار دهد. هرچند محصولي در مذاكرات خود با اصولگرايان مدعي عدم ارتباط با احمدينژاد شده اما افكار عمومي اين جملات او را در برنامه شناسنامه از ياد نميبرد كه گفت: «اگر دوباره به سال ٨٤ و همان شرايط و همان نامزدها بازگرديم ما بازهم به آقاي احمدينژاد راي خواهيم داد.» پايداريها از سوي ديگر ارتباط خود را با محمود احمدينژاد حفظ كردهاند؛ ارتباطي كه نمايندگي آن به روحالله حسينيان؛ نماينده فعلي مردم تهران و رييس مركز اسناد انقلابي سپرده شده است؛ روحاني سياستمداري كه در جلسه غيرعلني طرح سوال از احمدينژاد و در دفاع از او قلبش گرفت و غش كرد.
اردوگاه مخالفان روحاني، هاشمي و اصلاحطلبان تنها به پايداري و احمدينژاد ختم نميشود. به اين فهرست بايد نام سعيد جليلي را هم افزود؛ مردي كه پس از آنكه كامران باقريلنكراني نتوانست مجوز حضور در انتخابات رياستجمهوري را بگيرد كانديداي نهايي پايداريها و طرفداران احمدينژاد شد و در مناظرههاي انتخاباتي مغلوب اين جمله روحاني شد: «بايد هم چرخ سانتريفيوژها بچرخد، هم چرخ زندگي مردم.» بر همين اساس سعيد جليلي همچون پايداريها و محمود احمدينژاد از جمله مخالفان و منتقدان سرسخت حسن روحاني است. هرچند او برخي خبرها مبني بر حضورش در انتخابات مجلس دهم را تا به امروز تكذيب كرده اما به نظر ميرسد سعيد جليلي يكي از چهرههاي اصلي پايداريها براي انتخابات مجلس دهم خواهد بود.
سوم؛ تله تندروها براي قاليباف
محمدباقر قاليباف اين روزها از هر زمان بيشتري براي انتخابات انگيزه دارد. اين انگيزه را ميشود از انتقادهاي تند و تيز او عليه روحاني ديد. قاليباف وقتي در نقد روحاني ميگفت: «گويي هدف دولت براي دستيابي به توافق، رفع تحريمها نيست، بلكه جلب آراي سياسي براي پيروزي در انتخابات آتي است.» ميشد حدس زد كه دل او از اين جملات «من سرهنگ نيستم و حمله گازانبري» روحاني آرام نشده و ميخواهد آن مناظره را جبران كند و با روحاني بيحساب شود. همين است كه پس از ائتلاف استراتژيك با محسن رضايي و در اختيار گرفتن لجستيك سياسي او، مديران سياسياش از شهرداري تهران استعفا دادند تا براي انتخابات مجلس دهم آماده شوند. قاليباف از كرسيهاي مجلس سهم ميخواهد اما اين خواست او هيچگاه از سوي اصولگرايان مورد توجه قرار نگرفت. همين است كه باقر قاليباف در جريان جلسات همگرايي اصولگرايان هرگز دعوت نشد تا شهردار تهران تصميم به رفتار مستقل در انتخابات مجلس دهم بگيرد. ناديده گرفته شدن قاليباف توسط اصولگرايان سنتي و رها بودن او در ميدان سياست اما هرگز به اين معنا نيست كه مثلث مخالفان روحاني (پايداري، احمدينژاد و جليلي) براي او برنامه و نقشهاي نداشته باشند. مسالهاي كه روز گذشته سايت خبرآنلاين نزديك به علي لاريجاني هم طي گزارشي از آن پردهبرداري كرد و نوشت: «در بين همه خبرهاي منتشرشده گاهي نيز خبرهايي ديده ميشد كه نشان ميداد قاليبافي كه روزگاري خود را به جريان اصلاحطلبان ميانهرو نزديك ميدانست، با فاصله گرفتن از جريان اصلاحات به ويژه پس از تلاش بخشي از اصلاحطلبان شوراي شهر پايتخت براي جايگزين كردن محسن هاشمي در قامت شهردار تهران، اكنون براي رسيدن به قدرت حتي حاضر است با اصولگراهاي تندرو نيز ائتلاف كند. كار به آنجا كشيد كه در فروردينماه سال گذشته خبر رسيد قاليباف با همراهي برخي نيروهاي جبهه پايداري در حال انجام برنامهاي است كه بتواند حتي در دانشگاه آزاد نيز ساختار ستادي خود را شكل دهد. اين تلاش در شرايطي است كه قاليباف در سال ٨٤ از سوي همين جريان، متهم به نزديكي به هاشميرفسنجاني ميشد.»
با توجه به فعل و انفعالات فوق به نظر ميآيد انتخابات مجلس دهم جداي از رقابت جناحهاي سياسي، از منظر جريانهاي منتقد و مخالف روحاني تبديل به زميني باشد براي تسويه حساب با حسن روحاني. بايد به انتظار نشست و ديد آيا تله تندروها براي يارگيري از اصولگرايان سنتي و اصولگرايان خاكستري (باقر قاليباف) نتيجه ميدهد و آنان ميتوانند بر وزن سياسي خود بيفزايند يا نه؟ به نظر ميرسد محمود احمدينژاد پشت صحنه مخالفتها با حسن روحاني و هاشميرفسنجاني و تلاش براي فاصلهاندازي ميان اصلاحطلبان و دولت را كارگرداني ميكند. شايد او تصميم دارد با تاسيس حزب يكتا، به سنگ اندازي پيش پاي دولت وجهي كلاسيك بدهد تا دولت روحاني هر آنچه در اين دو سال با پايداريهاي مجلس دچار مشكل شد در دو سال باقيمانده از دولتش گرفتار مانعتراشيهاي حزب يكتا و مردان باقر قاليباف در مجلس دهم بشود. هرچه هست امروز بازندگان انتخابات رياستجمهوري ٩٢ يك هدف واحد دارند و در راه رسيدن به آن هدف گام برداشتهاند حتي اگر عقد اخوت رسمياي ميانشان بسته نشود؛ حمله گازانبري به دولت، خنثيسازي هاشمي در عرصه سياسي و عبور از اصلاحطلبان.»
منبع: روزنامه اعتماد
نظر شما