یک سؤال مهم از منتقدان پروتکل الحاقی
رضا نصری؛ عضو مرکز مطالعات بینالملل ژنو در یادداشتی در شرق نوشت:
صرفِ افتادنِ سایه توافق هستهای بر خاورمیانه، توازن استراتژیک در منطقه و همچنین مناسبات سیاست داخلی آمریکا را به صورت بیسابقهای به نفع ایران بهم زده است.
شاید تا یک سال پیش حتی کاردانترینِ تحلیلگران هم تصور نمیکردند آغاز تنشزدایی میان تهران و واشنگتن بر سر پرونده هستهای تا این اندازه بر روابط اسرائيل و آمریکا تاثیر بگذارد یا اینکه ایالاتمتحده - که در آن حفظ منافع و برتری استراتژیک اسرائيل در خاورمیانه «قانونا» وظیفه دولت است - به سمت توافقی گام نهد که نخستوزیر رژیم صهیونیستی آن را رسما «خطری برای بقای اسرائيل» خوانده است.
ایضا، تا یک سال پیش شاید کمتر کسی پیشبینی میکرد که توافق هستهای چنان فضای حاکم میان واشنگتن و ریاض را تیره کند که امروزه یک سناتور جمهوریخواه بتواند - با کمترین هزینه سیاسی و با اتکا بر حمایت افکار عمومی- رسما از کمیسیون تحقیقاتی کنگره خواستار انتشار اسناد محرمانه مربوط به دخالت عربستان سعودی در حادثه ۱۱ سپتامبر شود یا اینکه مقامات ارشد آمریکایی رسما از ضرورت بازنگری روابط با ریاض صحبت به میان بیاورند. همچنین کمتر کسی تصور میکرد که روزی عربستان سعودی و اسرائيل - از سر استیصال و هراس از جهش استراتژیک ایران پس از توافق هستهای- رسما علیه ایران جبهه مشترک تشکیل دهند، آن هم با علم به اینکه علنیکردنِ این اتحاد قطعا تبعات جبرانناپذیر سیاسی، اجتماعی و حتی امنیتی برای هر دو دولت در پی خواهد داشت.
در درون آمریکا نیز این حقیقت غیرقابل انکار است که سایه توافق هستهای از یک سو اجماع ٣٠ساله علیه ایران را در ساختار سیاسی واشنگتن بهم زده و از سوی دیگر محرک بازنگریها و زمینهساز بسیاری از تحولات بیسابقه داخلی بوده است.
امروزه، نهاد قدرتمند کاخ سفید با تمام اختیارات قانونی و اهرمهای فراقانونیای که در درست دارد، به نیت رسیدن به توافق با ایران، در مقابل یک نهاد قدرتمند دیگر - یعنی کنگره - ایستادگی میکند. رئيسجمهور - که همواره در سه دهه اخیر بیقیدوشرط با تندروترین عناصر کنگره علیه ایران همسو بوده - قوه مقننه کشورش را (به نفع ایران) به استفاده از حق «وتو» تهدید میکند.
بازیگران پیرامونی و «غیررسمی» سیاست خارجه نیز -مانند افکار عمومی، رسانهها، اتاق فکرها، دانشگاهیان و نخبگان آمریکایی- که غالبا تحتتأثیر فضای حاکم، موضع ضدایرانی داشتند- بهمنظور حفظ توافق هستهای از گزند تندروها، به صورت آشکار و بیسابقه موضع مثبت میگیرند و به ابداع فرمولها و راهکارهای خلاقانه حقوقی و سیاسی برای حل موانع موجود مبادرت میورزند.
حتی در درون خودِ کنگره نیز انسجام و اجماع دیرینهای که طی سالها تلاش مستمر و سیستماتیکِ لابیهای متخاصم علیه ایران شکل گرفته بود، چنان متزلزل شده که از یک سو ۴۷ سناتور علیه توافق هستهای نامهنگاری میکنند و از سوی دیگر ۱۵۰ نماینده دیگر طی نامه سرگشاده دومی، به رئيسجمهور پیام میدهند که با کارشکنی همکارانشان در مذاکرات هستهای مقابله خواهند کرد.
در کنار تحولات استراتژیک و سیاسی مهمی که سایه توافق هستهای از هماکنون در سیاست داخلی و روابط دوجانبه میان آمریکا و متحدان سنتیاش به نفع ایران پدید آورده، این توافق - چنانچه منعقد شود - در مقیاس جهانی نیز تأثیرات مثبت غیرقابلانکاری بر جایگاه نمادین و عزت ایران در صحنه بینالمللی خواهد داشت؛ در تاریخچه سازمان ملل بیسابقه است که یک کشور پس از نقض شش قطعنامه شورای امنیت - و بدون کمترین تمکین به دستورات لازمالاجرای آن - با اعضای دائمی این نهاد (P٥) به مذاکره بنشیند، بر سر لغو کامل قطعنامهها و دستورات پیشین به توافق برسد و با مشارکت همان شورا، تعهدات جدیدی برای خود و ۱۹۳ کشور دیگر جهان - از جمله ایالاتمتحده - بازتعریف كند. تا بهحال، هیچیک از کشورهایی که مخاطب قطعنامههای فصل هفتمی شورای امنیت قرار گرفتهاند، قادر نبودهاند با چنین کیفیتی سلطه حقوقی و تفوق عملی این نهاد قدرتمند را به چالش کشیده و از رویارویی با آن، نتیجه مطلوبی بهدست آورند. بهعبارت دیگر، شاید به جرئت بتوان گفت در صورت انعقاد توافق، ایران تنها کشوری خواهد بود که در عرصه روابط بینالملل موفق شده است طی یک دوره «نافرمانی مدنی» (constitutional resistance)، در مقابل شورای امنیت و نظام حاکم بر سیستم بینالملل مقاومت کرده و سرافراز و عزتمند از میدان بیرون بیاید. حال باید از عدهای که نگران هستند با پذیرش پروتکل الحاقی بر امنیت و شأن ایران خدشه وارد شود این سؤال را پرسید که کدام گزینه بیشتر متضمن مصلحت کشور است: انعقاد توافق هستهای با تمام دستاوردها و منافع استراتژیک و سیاسیای که در پی دارد یا ردِ پروتکل الحاقی و متعاقبا بهمزدن توافقی که کشورها و جریانهای متخاصم اینگونه آشکارا متضرر از آن هستند؟ بهعبارت دیگر، آیا پذیرش پروتکل الحاقی - که ۱۳۰ کشور دیگر جهان آن را پذیرفتهاند و ایران نیز طی دو سال اجرای داوطلبانه، آن را تجربه کرده - چنان به زیان کشور است که ارزش دارد از تمام عواید و منافع استراتژیک و سیاسی توافق هستهای صرفنظر کنیم؟
یا اینکه عواید و منافع توافق هستهای به قدری قابل ملاحظه است که در مقابل آن احتمال درخواست «دسترسی مدیریتشده» به مراکز غیرهستهای عملا محو میشود؟ این سؤالی است که باید مجلسیان و منتقدان مذاکرات به جد آن را بررسی کنند.
نظر شما