«دیپلماسی خط دو» عربستان و اسرائیل
در یک رویداد قابلتوجه، روز پنجشنبه در واشنگتن یکی از مقامهای پیشین سعودی با یکی از مقامهای كنوني اسرائیل فاش کردند که دیدارهایی در چارچوب «دیپلماسی خط دو» میان اسرائیلیها و سعودیها بهمنظور بحث و تبادلنظر درباره امنیت منطقهای و به طور خاص چالش ایران انجام شده است. «دیپلماسی خط دو» شامل بحث درباره چالشهای عرصه سیاستگذاری میان مقامهای غیررسمی و اغلب بین چهرههای دانشگاهی و کارشناسان اندیشکدهها است.
باوجود آنکه در این نوع از دیپلماسی، دولتها مشارکت ندارند اما آنان از نزدیک از محتوای مسائل مطرحشده در بحثها آگاه هستند و از نتایج این گفتوگوها در دیپلماسی رسمی بهره میبرند. به همین خاطر، معمولا از «دیپلماسی خط دو» در مواقعی استفاده میشود که دو طرف با یکدیگر روابط دیپلماتیک رسمی ندارند و از این شیوه برای تبادل نظرات خود و آزمودن آنها در خارج از چارچوب مذاکرات رسمی استفاده میکنند. «دیپلماسی خط دو» حتی زمانی که فرایند مذاکرات رسمی در جریان بوده نیز انجام شده است. در واقع، بیانیه «اسلو» میان رژیم اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین بهخودیخود نتیجه روند «دیپلماسی خط دو» بود که از سوی چهرههای دانشگاهی اسرائیلی از جمله «یائیر هرشفلد» و پس از او «ران پونداک» صورت گرفته بود و این اقدامات در حالی انجام میشدند که مذاکرات رسمی در مادرید در جریان بودند.«دور گلد» نماینده رژیم اسرائیل در مذاکرات اخیر که مدتی سمت مدیرکلی وزارت امور خارجه آن رژیم را برعهده گرفت، نشان میدهد دیپلماسی خط دو تا چه اندازه بر سیاستگذاریهای رسمی تأثیرگذار است. بااینحال، حتی در گفتوگوهای سطح بالا نیز دیپلماسی خط دو باید درون سیاستهای رسمی موردتوجه دولتها ادغام شوند. واقعیت آن است که در دیپلماسی خط دو مشارکتکنندگان از محدودیتهای سیاسی مصون هستند و با لزوم پاسخگویی به افکار عمومی به دلیل ایدههای مطرحشده، مواجه نیستند، درحالیکه این موانع در برابر تصمیمگیرندگان سیاسی وجود دارد. در نتیجه، جای تعجب ندارد که در بسیاری از مواقع نتایج دیپلماسی خط دو منطبق با شرایط واقعی نیست.
واضح است که گفتوگوهای میان «دور گلد» و «انور عشقی» به نتیجهای حتی بهعنوان طرح اهداف بلندپروازانه در قالب سندی مشترک یا چشماندازی واحد برای امور منطقهای دست نیافتهاند. در نتیجه، ارزش دارد این پرسش مطرح شود که به چه دلیل نزدیک به ١٨ ماه گفتوگوها بیسروصدا انجام شده بودند. نباید در میزان تعامل اسرائیلی- سعودی اغراق کرد. از دهه ٦٠ میلادی دو طرف راههایی را برای ارتباط با یکدیگر و حتی همکاری به منظور مقابله با چالشهای منطقهای مشترک پیدا کردند. پس از آن نوبت به همکاری بر سر مقابله با «جمال عبدالناصر» رهبر پیشین مصر رسید و اکنون رویارویی با ایران.در واقع، از منظر همکاری اسرائیلی- عربی، «دیپلماسی خط دو» در زمان نامناسبی انجام میشود. خطر وقوع جنگی دیگر در غزه و تهدیدات شبهنظامیان فلسطینی و اسرائیلیها علیه یکدیگر و تهدید احتمالی افزایش آمار تلفات انسانی از سویی همچنین امید اندک دولتهای عربی به تقویت روابط دیپلماتیک با «بنیامین نتانیاهو» از سوی دیگر، همگی هزینههای موجود برای سازش با اسرائیلیها را نشان میدهند. پس در زمانی که دیپلماسی خط دو نتایج قابلتوجهی به همراه نداشته، چرا تابهحال ادامه یافته است؟ «الی لیک» خبرنگار در این باره توجه خود را به سرخوردگی مشترک «اورشلیم» (بیتالمقدس) و «ریاض» از دیپلماسی آمریکایی- ایرانی معطوف کرده است. در چنین بستری علائم نشان میدهند اوباما رئیسجمهوری آمریکا نسبت به نگرانیهای متحدانش بیتوجه است و این موضوع سبب نزدیکی بیشتر عربستان و رژیم اسرائیل به یکدیگر شده است.
تردیدی ندارم که بخشی از انگیزه و ادامه دیپلماسی خط دو این موضوع بوده است اما بررسی دقیقتر موضوع پاسخهای بیشتری در اختیار ما قرار میدهد.برای نتانياهو سیاست منطقهای میتواند ارزش چنین گفتوگوهای عمومیای را آشکار کند. در طرف سعودی، ژنرال «عشقی» یکی از مشاوران شاهزاده «بندر بن سلطان» یکی از استراتژیستهای برجسته منطقهای عربستان است اما اکنون ظاهرا به نفع شاهزاده «محمد بننایف» تازه برگزیدهشده به حاشیه رانده شده است. «عشقی» همچنین یکی از مشاوران شاهزاده فیصل نیز بوده و در گفتوگو با کارشناسان امنیتی اسرائیلی دارای تجارب بالایی بوده است.دستکم در طرف سعودی این احتمال وجود دارد که بهدلیل آنکه گفتوگوها دیگر موثر نبوده، مانعی برای آشکارشدن آن وجود نداشته است. عربستان سعودی اکنون برای تعامل با رژیم اسرائیل میتواند بیش از دولتهای گذشته ابتکار عمل به خرج دهد.فارغ از آن چه این گفتوگو و فاششدن آن به ما میآموزد، واقعیت آن است که متحدان آمريكا نگرانیهایی درباره ایران دارند و از سیاستهای واشنگتن در قبال آن کشور سرخورده شدهاند.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما