تاثیر سقوط ادلب بر آینده جنگ سوریه
تصرف مناطق شمال غرب سوریه از سوی مخالفان که ظرف یک ماه به سقوط کامل استان ادلب انجامید، سوالهای بسیاری را درباره توان نیروهای دولتی و میزان توانمندی نیروهای مخالف در اداره جنگ برای مراحل آتی، برانگیخته است.
تحولات میدانی اخیر در شمال غرب سوریه به ویژه در ادلب که بعد از حملات مخالفان به دمشق در ژوئن 2012، بزرگترین تهدید علیه نظام سوریه محسوب میشود، باعث شده فرماندهان نظامی ارتش سوریه به همراه همپیمانان خود به فکر چارهای برای حل این مشکل باشند.
استان ادلب در مرز با ترکیه اولین خط دفاعی سوریه برای حمایت از مناطق ساحلی این کشور یعنی استانهای لاذقیه و طرطوس است که جمعیتی علوی نشین دارند و پشتوانه اصلی نظام چه از لحاظ روحی و چه از لحاظ نظامی محسوب میشوند.
"جیش الفتح" که یک ائتلاف تحت حمایت ترکیه و عربستان است، در 24 مارس 2015 اعلام موجودیت کرد و تنها چهار روز بعد توانست شهر ادلب، مرکز استان ادلب را به کنترل بگیرد و در مدتی کمتر از دو ماه ابتکار عمل را در این استان به دست گرفت. پس از سقوط ادلب، که بعد از رقه دومین مرکز استان در سوریه است که به دست مخالفان میافتد، شهرهای جسرالشغور، پادگانهای نظامی ارتش سوریه و اخیرا شهر اریحا به دست گروههای تندرو مخالف افتادند.
جیش الفتح از گروههای شبه نظامی مختلف تشکیل شده که توسط ترکیه آموزش دیده و از سوی عربستان تجهیز میشود. هماکنون گروههای از جمله "فیلق الشام"، "اجناد الشام"، "جیش السنة"، "لواء الحق"، "جیش الفتح" با گرایش اخوانالمسلمین به همراه "جنود الشام"، "الحزب الاسلامی" (متشکل از اویغورها و ترکستانیها)، "جند الاقصی"، "احرار الشام" و با رهبری "جبهه النصره" با ایدئولوژی القاعده در این ائتلاف نظامی حضور دارند.
به نوشته روزنامه لبنانی السفیر نزدیک به جریان مقاومت، در نبرد ادلب بخش زیادی از نیروهای نظامی ارتش سوریه به دلیل عدم هماهنگی میان یگانهای میدانی اعم از ارتش، حزبالله لبنان، نیروهای موسوم به لواء الفاطمیون (شبه نظامیان داوطلب افغان) و دیگر شبه نظامیان وابسته به نظام متحمل شکست شدند.
سایتهای نزدیک به دولت سوریه درباره نبرد ادلب حجم خسارتها به ارتش را پنهان نکردند و نوشتند که در پارهای موارد برخی نیروهای ارتش سوریه پادگانهای کاملا حفاظت شده را بدون هیچ درگیری در اختیار گروههای مخالف گذاشتند. مهمترین نمونه این مورد را میتوان تسلیم بدون مقاومت پادگان "المسطومة" که بیش از سه هزار نظامی سوری را در خود جای داده بود، به گروه تروریستی النصره دانست.
شهر اریحا به عنوان آخرین شهر مهم استان ادلب که به دست جیش الفتح افتاد از موقعیتی بسیار استراتژیک و حیاتی برای دو طرف برخوردار است. این شهر علاوه بر قرار گرفتن میان مسیر امدادرسانی نیروهای سوری از لاذقیه به حلب اولین خط دفاعی ارتش سوریه برای حمایت از مناطق ساحلی با بافت جمعیتی علوی نشین نیز محسوب میشود که از این استان اکنون تنها پادگان "ابوظهور" و دو شهرک "الفوعه" و "کفریه" در دست نیروهای دولتی باقیمانده است.
تحولات إدلب باعث شده تا ارتش سوریه به کلی در استراتژیهای نظامی خود برای رویارویی با مخالفان تجدیدنظر کند و خبرها حاکی از آن است که بیش از 10 هزار نیرو از تیپ فاطمیون، حزبالله لبنان و شبه نظامیان شیعه عراقی که در آزادسازی استان صلاحالدین حضور داشتند به ادلب اعزام شدهاند تا مانع از اجرای طرحی شوند که عربستان و ترکیه در سفر ماه گذشته ولیعهد عربستان به آنکارا آن را طرح ریزی کردند.
بنابر گزارشها آنکارا و ریاض اختلافات خود را بر سر اخوان المسلمین را برای "منافع بزرگتر" خود کنار گذاشتهاند و طرحی میان مدت برای به زانو درآوردن ارتش سوریه را طرح کردهاند که مرحله اول آن تا اینجا با سقوط ادلب و نزدیک شدن مخالفان به ساحل سوریه به اهداف خود رسیده است.
مرحله دوم این طرح نیز که ایجاد ائتلافی همانند جیش الفتح در جنوب سوریه است، ظاهرا قرار است به زودی در دستور کار آنکارا و ریاض قرار بگیرد به ویژه آنکه کنترل گروه تروریستی داعش بر شهر پالمیرا (تدمر) در مرکز سوریه و باز شدن راه برای حرکت این گروه به سمت مناطق جنوبی باعث شده تا این دو کشور در اجرای طرح خود برای ایجاد ائتلافی نظامی میان مخالفان به اصطلاح "میانهرو" در جنوب شتاب بیشتری به خرج دهند. امدادرسانی این جبهه قرار است از طریق اردن انجام شود و گفته میشود که سازمان اطلاعات ترکیه آماده چراغ سبز عربستان و آنکارا است تا راه را برای ارسال مقادیر زیادی سلاح و نیز فرستادن کارشناسان نظامی برای این جبهه باز کند.
جبهه النصره به همراه دیگر گروههای مخالف هماکنون از سه استان جنوبی کنترل بخشهای وسیعی از دو استان یعنی درعا و قنیطره را در اختیار دارد و در این جبهه تنها استان سویدا به طور کامل در کنترل دولت سوریه باقی مانده اما مشکل اصلی ترکیه و عربستان برای تشکیل ائتلاف در این منطقه خط مشیهای بسیار متضاد گروههای مخالف در این منطقه است.
بر خلاف گروههای مخالف دمشق در جبهه ادلب در شمال که تقریبا همه از جریانهای تندرو با ایدئولوژهای نزدیک به هم هستند، در جبهه جنوبی گروههای سکولار مانند ارتش آزاد در کنار گروه افراطی داعش و القاعدهای النصره در کنار هم و گاه با هم میجنگند و ایجاد ائتلافی بین اینها بسیار سختتر از شمال سوریه به نظر میرسد.
با همه این اوصاف ترکیه و عربستان به خوبی میدانند که تا پیش از سرازیر شدن داعش از بادیه سوریه در مرکز به سمت جنوب و ملحق شدن به اعضای این گروه، باید مساله ایجاد ائتلاف در میان گروههای مخالف را یکسره کنند تا جبهه دوم علیه نیروهای بشار اسد در جنوب این کشور با نظارت عربستان، ترکیه و اردن هرچه سریعتر شعله ور شود.
اما جبهه سومی که در نظر گرفته شده ایجاد ائتلافی میان گروههای مخالف سوری در استان "ریف دمشق" و مناطق حومه پایتخت سوریه است تا این گروهها بتوانند با وارد آوردن ضرباتی به ارتش و دولت سوریه در پایتخت باعث تضعیف روحیه نظامیان سوری در دیگر جبهههای نبرد شوند.
البته بزرگترین مشکل در هر سه جبهه وجود گروه داعش است که هم در شمال سوریه خود را به نزدیکیهای مرز ترکیه رسانده و هم در جنوب تلاش میکند تا به مرز با اردن برسد و در درگیریها در حومه دمشق به ویژه در اردوگاه یرموک نیز نشان داده که نسبت به دیگر مخالفان سوری به غیر از النصره حرف بیشتری برای گفتن دارد و به هیچ وجه آماده همکاری با دیگر گروههای مخالف سوری نیست.
به طور کلی باید گفت ارتش سوریه در ماههای اخیر دچار عدم هماهنگیهای فاحشی شده که به نظر میرسد در صورتی که کمک همپیمانان دمشق نباشد، جبران آن ممکن نخواهد بود. نیروهای دولتی سوریه به ویژه در شمال این کشور تلفات زیادی دادهاند که جایگزین کردن این تعداد نیروی انسانی برای ارتش سوریه در شرایط کنونی کار سختی است.
سوریه
اکنون دولت سوریه استانهای لاذقیه و طرطوس در غرب، سویدا در جنوب و تقریبا دمشق را به طور کامل در کنترل دارد و استانهای حلب، ریف دمشق، حمص و حماة به طور مشترک توسط دولت سوریه و مخالفان اداره میشود.
بخشهای نه چندان وسیعی از دیرالزور در شرق و درعا و قنیطریه در جنوب و استان حسکه در شمال نیز در اختیار دولت سوریه است و بیش از نیمی از خاک این کشور نیز به جولانگاه گروه تروریستی داعش تبدیل شده است.
اکنون ارتش سوریه به ویژه در شمال در موضع دفاعی قرار گرفته و به نظر میرسد تا فراهم شدن شرایط و تامین نیرو ناگزیر است که به دفاع از مناطق ساحلی به عنوان خاستگاه و پشتوانه اصلی نظام سوریه روی آورد و برخی گزارشها از تمایل دمشق برای حفظ استانهای ساحلی به همراه پایتخت، حمص و حماة حکایت دارد و اینکه دیگر مناطق سوریه برای دمشق عملا از دست رفته محسوب میشوند و ارتش تلاشی برای بازگرداندن مناطق تحت کنترل مخالفان انجام نمیدهد.
البته چشمانداز کنونی برای تحولات میدانی سوریه با ورود قدرتمند همپیمانان دمشق قابل تغییر است همانگونه که در روزهای اخیر اخبار مختلفی از اعزام شمار قابل توجهی "نیروی زبده" از سوی دوستان سوریه منتشر شده که قرار است با کمک به ارتش سوریه در روزهای آتی مسیر جنگ را در جبهه شمالی تغییر دهند و "جهان را در ادلب به حیرت وا دارند."