چهارشنبه ۲۸ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 18

کاسبان«ظهور»از داعش تا مدعیان داخلی

کد خبر: ۶۳۷۸۳
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۵:۳۰
احمد مسجدجامعی در یادداشتی در شرق نوشت:

یکی از مبلغان بزرگ داعش در رساله‌ای در اثبات حقانیت خلافت ابوبکر بغدادی، به احادیث مأثور از پیامبر و برخی از اصحاب، اشاره و استناد کرده است تا به تصور خود، نخست حقانیت این خلافت را اثبات کند و سپس آن را زمینه‌ساز ظهور مهدی بداند. این موضوع بار دیگر اثبات می‌کند عقیده به ظهور مهدی به تشیع اختصاص ندارد و حتی تندروترین گروه‌ها نیز از این عقیده بهره‌برداری می‌کنند.  شاید نخستین تشکیلاتی که به شکلی از مجموعه این باورها برای اهداف سیاسی بهره برد، داعیان بنی‌عباس بودند.

درواقع، مبارزه علیه بنی‌امیه از سال‌ها قبل از سقوط آنها آغاز شده بود و بسیاری از مبارزان با بنی‌امیه که بعدها به هواداران بنی‌عباس پیوستند، از این عقیده با جعل روایاتی در باب علائم ظهور و تطبیق آن بر شخصی که خود را مهدی می‌خواند، استفاده بردند. 

یکی از مستندترین روایت‌ها در باب علائم، ظهور پیدا شدن پرچم‌های سیاه از شرق و به‌ویژه خراسان است که در دوره بنی‌عباس حرکت سیاه‌جامگان با همین روایت آغاز شد. 

جالب است که چند روز پیش یکی از مقام‌های ارشد امنیتی تاجیکستان (گل‌مراد حلیم‌اف) که در آمریکا دوره مبارزه با تروریسم را گذرانده بود، به داعش پیوست و پس از آن معلوم شد از نظر داعشی‌ها منطقه وسیعی مانند پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی همگی جزء ولایت خراسان هستند و قرار است پرچم‌های سیاه دوستداران داعش، از همین نقطه خروج کنند. 

این یکی از جدیدترین نمونه‌های انحراف در عقیده به مهدی موعود است. سوءاستفاده از این عقیده، خواسته و ناخواسته، وجوه گوناگون دیگری نیز در جامعه ما دارد که چندان امکان پرداختن به آن نیست. به‌عنوان نمونه‌ای گذرا، کسانی در دوره ما هستند که به قول خودشان، حضرت به دیدن آن بزرگواران می‌رود یا آنکه ادعا می‌کنند در عصر ظهورند و حتی می‌دانند چه کسی همراه حضرت هنگام ظهور خواهد آمد و ملاک همراهی را حتی توحید و ایمان نمی‌دانند. 

یکی از جنبه‌های مهم، در کارنامه درخشان میرزاتقی خان امیرکبیر، که کمتر دیده شده است، مبارزه و برخورد با جریان‌های تاریک‌اندیشی مانند «باب» و «سید عالم‌گیر» و... است؛ پیروان باب نیز به دنبال ٣١٣ نفر بودند و از خراسان راه افتادند تا جهان را مسخر کنند و اگر دلیری و روشن‌بینی امیرکبیر نبود چه‌بسا ایران در ورطه خطرناک جنگ‌های خونین فرقه‌ای و بی‌حاصل می‌افتاد. 

همه این جریان‌ها، در یک نکته اشتراک دارند و آن ضدیت با خردورزی و بروز آن در عرصه‌های اخلاقی و اجتماعی است، در حالی که بنا بر احادیث مسلم، مهدی(عج) برای گسترش علم، عدالت و کرامت انسانی ظهور می‌کند و زمینه‌ساز آن شکوفایی عقلانی است و راه او دنباله حرکت انبیاست. آنجا که علی امیرالمؤمنین‌(ع) می‌فرماید: انبیا ظهور می‌کنند تا خرد‌های پنهان‌مانده را از تاریکی جهل و نادانی نجات دهند. 

روایت مشهوری است که بارها آن را شنیده‌ایم: افضل العباده انتظار الفرج، یعنی از نمازخواندن، شب‌زنده‌داری، روزه‌گرفتن، جهادکردن و بقیه عبادت‌ها، هیچ‌کدام به ارزش انتظار فرج نیست. زیرا حاکی از اوج ایمان و امید و در‌واقع حسن ظن به باری‌تعالی است. موضوع انتظار فرج، ظهور کسی است که جهان را به سمت «خرد و داد» راهبری می‌کند یعنی آنچه هدف از بعثت انبیاست. بنابراین حتی امید به ظهور چنین دولتی، خود برترین عبادات است. 

این با آن قسمت از تعالیم فقها و عرفای اسلامی مطابقت می‌کند که به‌عنوان نمونه امام خمینی(ره) یأس را از جنود ابلیس می‌دانست و از حسن ظن به خداوند سخن می‌گفت. 

آنچه از روایات پیامبر و معصومان دریافته می‌شود، نه تنها اصل ظهور بلکه دوران پس از آن است که اهمیتی خاص دارد. درحالی‌که جریانات انحرافی علائم ظهور را از خود ظهور مهم‌تر می‌شمارند و معلوم نیست پس از ظهور قرار است چه اتفاقی بیفتد و چه ارزش‌هایی حاکم شود. 

این معیاری برای شناسایی تفاوت حرکت‌های مدعی مهدویت با جریان‌های پیرو مهدویت است؛ یعنی آمدن کسانی چون ابوبکر بغدادی، کوچک‌ترین کمکی به رشد عقلانیت و گسترش اخلاق نکرده است و نه‌تنها هیچ‌کس از آمدن آنها احساس رشد و تعالی انسانی نمی‌کند، بلکه به تیرگی، خشونت و نسل‌کشی می‌افزاید و آن را در قامت رسای اعتقاد به حاکمان پیش‌قراول ظهور می‌داند، ظهوری که به‌گفته اولیای دین، «عقل را شکوفا می‌کند». 
نظر شما