چرا جبهه پايداري بهپيام اتحاد حداد عادل توجه نكرد/ ساز ناكوك پايداري در سمفوني اصولگرايان
نابساماني و آشفتگي در ميان اصولگرايان موج ميزند. اين را ميشود در هر گوشه و كنار اردوگاه راستنشينان سياسي ايران ديد. روزي نيست كه اين همكيشان سياسي رودرروي هم قرار نگيرند و براي نقش برآب كردن راهبردهاي يكديگر، كاري نكنند. ضريب واگرايي و شكاف ميان كنشگران اين جريان سياسي با وجود همه نمايش اتحادي كه دارند آنچنان بالاست كه ديگر هيچ ابايي از علني شدن آن ندارند. آنها كه تا ديروز با آرمان «اتحاد» اصولگرايي، همايش «همگرايي» برگزار ميكردند حالا با واقعيت اصولگرايي به «ائتلاف» ميانديشند. تازه براي اين ائتلاف هم معتقدند بايد «شوراي داوري اصولگرايان» متولد شود تا نقش كدخدا و ريش سفيد را براي حل اختلافاتشان بازي كند. اين اختلاف هم منحصر به امروز و ديروز نيست و ريشهاش به ١٠ سال قبل بازميگردد؛ جايي كه آنها نيت كردند تا با بهره از لطايفالحيل و سوبسيدهاي خاص و با اخراج اصلاحطلبان از قدرت، سياستورزي در ايران را مونوپل خود كنند. حالا چند سالي است كه توالي فاسد اين انحصار خودخواسته، گريبانگير اصولگرايان شده است. جداي از دست دادن مديران سياسيشان همچون مرحوم آيتالله مهدويكني و حبيبالله عسگراولادي، با ريزش نيروهاي كيفي همچون ناطق نوري و علياكبر ولايتي هم مواجه شدند. اما اينها همه سرنخ كلاف در هم تنيده و آشفته جريان اصولگرايي نيست. آنها بهتر از هر كسي ميدانند كه پايگاه اجتماعيشان از هر زمان ديگري تضعيف شده و در اين زمينه موقعيت خوبي ندارند. «سونامي احمدينژاد» و «تكروي احمدينژاد» و «نافرماني احمدينژاد» بيتالغزل چرايي افول قدرت اصولگرايان از زبان خودشان بوده است. حالا آنها در چنين آشفته بازاري و با آگاهي از موقعيت متزلزل اجتماعيشان ميخواهند تدبير منزل كنند و از شكست دوم (انتخابات مجلس دهم) فرار كنند. همين است كه «چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما» سوالي است كه اين روزها اصولگرايان در همنشينيهاي سربسته و در بستهشان از يكديگر ميپرسند. آنها ميدانند كه دواي دردشان، «اتحاد و ائتلاف» است اما نميدانند چگونه بايد از هزار توي درهم و پيچيده و پر دستانداز مشكلات و مصايب به دواي دردشان برسند. هر چند غالب اصولگرايان براي رهايي از اين كاسه چه كنم، كارهايي كردهاند اما سرنخ همه مشكلات و مصايبشان به دو جا ميرسد؛ «جبهه پايداري» و «احمدينژاديها».
يكم |اصولگرايان ودردسرهاي پايداري
اعضاي جبهه پايداري به مثابه راستهاي گلخانهاي از بدو تولد با برافراشتن علم «اصولگرايي ناب»، دم از «غربالگري اصولگرايي» زدند و در بزنگاه پر پيچ و خم انتخابات، ساز جدايي سر دادند و با اين رفتار، بارخاطر محافظهكاران شدند. كنش آنان در تمامي حيات سياسيشان بر محور پيشروي و نه عقبنشيني بوده است. پايداريها كاري ندارند كه فعل و انفعالشان چه بر سر رقيب و رفيق ميآورد ، تنها چيزي كه برايشان اهميت دارد اين است كه قيام و قعود و رفت و آمدشان در بازار سياست را از دست ندهند. آنها نشان دادهاند كه همه هم و غمشان اين است كه تاثيرگذار باشند و قرائتشان از جمهوريت و اسلاميت را بر تمامي قرائتهاي موجود غالب و قالب كنند. خودشان را اصولگرايان ناب و درجه يك ميدانند كه ديگر همكيشان و هملباسان سياسيشان بايد بازيگر بازي آنان باشند. كمتر تن به اراده و خردجمعي ميدهند و همواره خلاف جهت اكثريت حركت ميكنند. نمونههاي اين قبيل اقدامات پايداريها در اين مدت كم نيست؛ آنها يك روز (پيش از برگزاري مرحله دوم انتخابات نهمين دوره مجلس) بولتن ٨٠ صفحهاي در نقد آيتالله مهدوي كني نوشتند و توزيع كردند، روز ديگر (انتخابات رياستجمهوري دهم) سعيد جليلي را به عنوان ابرمرد محبوب خود روانه رقابت انتخابات كردند و حالا امروز، جايي كه غلامعلي حدادعادل هم در راستاي وحدت اصولگرايان از رقابت با علي لاريجاني بر سر صندلي رياست مجلس كنارهگيري ميكند، آنها روحالله حسينيان را وارد معركه ميكنند تا بر اساس نوشته حميد رسايي در صفحه گوگل پلاس خود، صفبندي پايداري با ديگر اصولگرايان روشنتر شود. پايداري پايداريها در دميدن بر صور جدايي از ديگر راستنشينان سياسي هرچند مانع بلندي در ائتلاف حداكثري اصولگرايان شده اما خودشان را هم در وضعيت يك گام تا كيش و مات نهايي قرار داده است. اين را ميشود در همين انتخابات هيات رييسه مجلس ديد؛ جايي كه دو فراكسيون اصولگراي مجلس بر سر رييس و نوابين رييس پارلمان يكصدا بودند و حتي دكتر حدادعادل به عنوان رييس فراكسيون اصولگرايان مجلس به صراحت از رياست علي لاريجاني در مجلس حمايت كرد تا مشخص شود كه اين كانديداي هميشگي پايداريهاي براي رياست مجلس، راهش را همچون محمدرضا باهنر از پايداريها جدا كرده است. هرچند شايد عدهاي بر اين اعتقاد باشند كه حداد عادل با آگاهي از موقعيت خود در مجلس كانديداي رياست مجلس نشده باشد اما به واقع او اگر از رياست لاريجاني حمايت نميكرد بازهم علي لاريجاني رياست مجلس را از دست ميداد؟ به نظر ميآيد غلامعلي حدادعادل با كنارهگيري از رقابت براي رياست مجلس و حمايت از علي لاريجاني، نقشي جديد را در اردوگاه اصولگرايان جستوجو ميكند؛ نقشي كه گويا چند وقتي است او در مجلس پذيرفته تا كه شايد به سهم خود بتواند لشكر اصولگرايي گرفتار آمده در هزارتوي مشكلات را پيش از انتخابات مجلس دهم از شر اين پيچ و خمها برهاند.
يك سوي حمايت حدادعادل از رياست علي لاريجاني در مجلس شايد نزديك كردن دو فراكسيون اصولگرايي مجلس باشد اما سوي ديگر آن بيترديد تنگتر شدن حلقه بسته پايداريها و تنهايي بيشتر آنان در اردوگاه اصولگرايان است؛ مسالهاي كه البته پايداريهاي مجلس از افشاي آن نه تنها ابايي ندارند كه بازيگران اصليشان با زبان رسا از مرزبنديشان با ديگر اصولگرايان سخن ميگويند.
اگر حدادعادل در انتخابات هيات رييسه مجلس به هر دليلي تلاش كرد تا اصولگرايان پارلمان را با حمايت از رياست علي لاريجاني به هم نزديك كند اما اين پايداريها هستند كه همچنان بر طبل جدايي ميكوبند و نواي استقلال سر ميدهند. آنها با معرفي روحالله حسينيان نه تنها علم مخالفت با حدادعادل را برافراشتند كه بارديگر نشان دادند كه همچنان با «علي لاريجاني» سر دعوا دارند. به طوري كه حميد رسايي، عضو جبهه پايداري پس از انتخابات هيات رييسه بلافاصله در صفحه گوگلپلاس خود به اين مساله اشاره ميكند و مينويسد:
«امروز در مجلس براي چهارمين سال، انتخابات هيات رييسه برگزار شد. شوراي مركزي فراكسيون اصولگرايان كه در سه سال گذشته، يك سال آقاي حدادعادل را معرفي كرده و در دو سال بعد، در اين باره سكوت كرده بود، امسال آقاي لاريجاني را معرفي كرد. استدلال دوستاني كه به اين كار اصرار داشتند اين بود كه با اين كار، به بدنه اصولگرايان پيام وحدت ميدهيم! قصد قضاوت درباره اين تحليل و استدلال مربوط به آن را ندارم، اما به نظرم در پاسخ به دوستاني كه از ما انتقاد ميكنند كه چرا در برابر انفعالها و ذلتپذيريهاي دولت يازدهم در مجلس كاري نميكنيد، همين موضوع پاسخ روشني به اين گلايهها باشد. در كنار ٢٢ همكاري كه حاضر نشدند به آقاي لاريجاني راي بدهند و راي سفيد دادند، بنده و ٣٥ نماينده ديگر، با اينكه علم به راي نياوردن آقاي حسينيان داشتيم با افتخار در برگه راي، نام روحالله حسينيان را نوشتيم تا صفبنديمان روشن باشد.»
رقابت روحالله حسينيان با علي لاريجاني هر چند در ظاهرچيزي نبود جز اراده پايداريها براي نشان دادن هويت مستقل و وزن جبهه پايداري اما بيترديد نشانه بزرگتري در نقشه راه اصولگرايان براي انتخابات مجلس است. پايداريهاي مجلس هر چند ساز ناكوكي را در سمفوني اصولگرايان ميزنند اما پايداريهاي بيرون از مجلس با ميدانداري صادق محصولي به دنبال ائتلاف با ديگر اصولگرايانند. همنشينيهاي هفتگي و مستمر پايداريها با موتلفه و ايثارگران براي اينان چيزي نيست جز اينكه پايداريها به يكي از اضلاع ائتلاف اصولگرايان بدل شوند. هر چند بازي پايداري پايداريها براي ارايه هويت مستقل در اردوگاه اصولگرايان و عقبنشيني نكردن از برخي مواضع باعث شده تا اصولگرايان به ائتلاف با پايداريها مشكوك باشند.
پايداريها هرچه با سازناكوك و خراب كردن بازي ديگر اصولگرايان سعي در امتيازگيري بيشتر داشتهاند اما به نظر ميآيد كه با نزديكتر شدن به ايام انتخابات مجلس دهم، اصولگرايان بايد از ميان «ائتلاف با پايداري» يا «عبور از پايداري»، يكي را انتخاب كنند.
اما از مجموعه اظهارات مديران جريان اصولگرايي و نافرماني پايداريها از خرد جمعي اصولگرايان ميتوان اين احتمال را داد كه پايداريها همچون انتخابات رياستجمهوري بازهم مستقل وارد عرصه انتخابات خواهند شد، چرا كه اينان اگر تا ديروز منتقدان قدرتمندي همچون علي لاريجاني را در اردوگاه اصولگرايان پيش روي خود ميديـدند امروز محمدرضا باهنر، محمدباقر قاليباف و حداد عادل را هم از خود جدا ميبينند.
در اين بين راســــتهــاي گلخـانهاي براي مجـلس در حـال تنظيم يك راهبرد جديد به همراه تاكتيكهاي نوينند. مديران اين جريان با استفاده از كارت آيتالله مصباح به دنبال يارگيري از دل جناح راست محافظهكار همچون موتلفه و ايثارگران هستند تا هم از قدرت همزاد سياسي خود بكاهند و هم آنكه موقعيت دفاع از اتهام تندروي و افراطيگري را در اين يارگيري از مخالفان و منتقدانشان بگيرند. پايداريهاي بيرون مجلس با اين بازي دوگانه؛ نافرماني در مجلس و امتيازگيري درمذاكرات سياسي با ديگر اصولگرايان اميد دارند تا به مطالبات سياسي خود كه همانا «شراكت در مديريت جريان اصولگرايي»است، دست يابند و موقعيت فعلي خود را در اردوگاه راستنشينان سياسي حفظ كنند. البته پايداريها بهتر از هر كسي ميدانند كه موقعيتي در افكار عمومي ندارند و بر اين اساس سعي دارند تا با تخريب دولت و تضعيف رقبايشان، خود را اثرگذار در ميدان سياست نشان دهند. همين رفتار پايداريها دستاندازهايي سخت براي ديگر اصولگرايان شده چرا كه آنان به اين راحتيها نه ميتوانند به افكار عمومي اعلام كنند كه «پايداري»ها، اصولگرا نيستند و نه ميتوانند به عقد اخوت مقطعي با آنان دل ببندند. همين است كه همدلي و همزباني اصولگرايان به اين راحتيها عملياتي نخواهد شد.
دوم؛
اصولگرايان ومعماي احمدينژاد
همه مشكلات و مصايب اصولگرايان براي فرار از واگرايي و رسيدن به ائتلاف محدود و محصور به حل معماي پايداري نيست. اصولگرايان هر چند سال پاياني دولت احمدينژاد براي جلوگيري از اسقاط و انهدام گفتمان اصولگرايي و جداكردن سرنوشت سياسي خود از ارثيه به جا مانده از او صفي طولاني را در اعلام برائت از احمدينژاد تشكيل دادند، اما مگر افكار عمومي به اين راحتيها حمايتهاي اصولگرايان را از دولت اصولگراي محمود احمدينژاد فراموش ميكند؟هرچند راه اصولگرايان و احمدينژاديها از يكديگر جدا شده اما تصويري كه رييس دولت سابق از خود به جاي گذاشته، حرفهايي كه هراز چندگاهي ميزند و جلساتي كه در ولنجك برگزار ميكند شايد بيش از نافرمانيهاي پايداريها براي اصولگرايان مايه واهمه و اضطراب است.
اصولگرايان با رصد كنشهاي محمود احمدينژاد و اعوان و انصارش ميدانند كه آنها «چراغ خاموش و موتور روشن» براي انتخابات مجلس دهم فعاليت دارند. همين است كه در آشفته بازار «چه كنم» اصولگرايان براي رسيدن به وحدت بايد فكري هم به حال كنش انتخاباتي احمدينژاديها داشته باشند. اصولگرايان ميدانند كه احمدينژاديها به اين راحتيها دست از بازار سياست برنخواهند داشت اما در اين ميان نه ميتوانند او را در جريان اتحاد و ائتلاف شريك خود كنند و نه آنكه ميتوانند اجازه دهند احمدينژاديها را رها و آزاد بگذارند. «چه كنم»هاي اصولگرايان در قبال نافرماني پايداريها و نداشتن راهبرد در قبال «احمدينژاديها» شايد امروز از جديترين موانع ائتلاف اصولگرايان است. آيا با اين تفاسير ميتوان اميدي داشت تا اصولگرايان نقشه راهي براي خروج از هزارتوي پيچيده مصايب و مشكلات بيابند و از شكست در انتخابات مجلس دهم بگريزند؟
منبع: روزنامه اعتماد
نظر شما