سنگ شکسته/ محمدعلی سپانلو
بنگر باران چگونه گور تو را میشوید
آن که سنگ تو را شکست نیکوکار بود
اکنون قطرهها به چهرهی زیبای تو میچکند
از پیچپیچ رخنهها، پر از سلام و یادگار
...
و نسیمی هست که دشتهای تو را درنوردید
آن جادهها که پیاده پیمودی یا بر ترک موتوری
سرزمینی که بر آن میگریستی و در آن میشناختی
و سرودهایت را شادمانه میساختی
اینک آهنگ تو از سنگ شکسته
میرسد به گوش شبزدگانی
که بامداد را در تو باز یافتند
ما اسم آهنگت را به خاطره میسپاریم:
سنگ شکسته!
نظر شما