شهرداد روحانی: نبايد نسخه پيچيد!
شهرداد روحاني مجموعهاي از آثارش را در برج ميلاد روي صحنه خواهد برد؛ اما قطعه «پيتر و گرگ» برخلاف وعدههاي قبلي در اين كنسرت اجرا نميشود. اين رهبر اركستر و آهنگساز در سخناني درباره جزئيات كنسرت جديدش كه 19 ارديبهشتماه اجرا ميشود، اظهار كرد: پيش از اين قرار بود در كنسرت تهران قطعه «پيتر و گرگ» اثر سرگئي پروكفيف را اجرا كنيم و از آنجا كه اين قطعه به يك راوي نياز دارد، از مهتاب كرامتي خواستم كه راوي اين قطعه باشد. خانم كرامتي هم با روي گشاده قبول كرد كه در اين اجرا با من همكاري كند؛ اما مراحل اداري اين كنسرت بهقدري طول كشيد كه او مجبور به سفر شد و من هم ترجيح دادم كه اين قطعه را از رپرتوار كنسرت حذف كنم. از طرفي بهخاطر اينكه من با خانم كرامتي اين قطعه را تمرين كرده بودم، از نظر اخلاقي درست نبود كه راوي ديگري را براي اين اجرا انتخاب كنم.
اين كنسرت در دو قسمت اجرا ميشود و من رهبري اركستر و نواختن پيانو را برعهده دارم. تعدادي از اين قطعات براي مردم آشنا هستند و تعدادي از آنها را هم مردم خيلي نميشناسند. قطعاتي مانند «رقص بهار»، « رقص عذرا »، «ابديت» و«سرزمين من» از جمله اين قطعات هستند. قطعه «باغ ايراني» نيز در اين كنسرت نواخته خواهد شد و يكي از قطعات من كه براي ويلن، ويلنسل و اركستر ساخته شده، با حضور دو سوليست اجرا ميشود. كنسرتمايستر نيز علي جعفريپويان خواهد بود. «شهرداد روحاني» در دو سانس در برج ميلاد روي صحنه ميرود. او قرار بود در اين برنامه؛ قطعه «پيتر و گرگ» اثر آهنگساز شهير روسي «سرگئي پروكفيف» را براي نخستينبار در ايران اجرا كند و «مهتاب كرامتي» به عنوان راوي در آن حضور داشته باشد كه اين اتفاق رخ نداد. پروسه مجوز بيش از آنكه انتظار ميرفت؛ طول كشيد و به همين خاطر، اجراي آن برنامه امكانپذير نشد. «روحاني» اما رپرتواري متفاوت براي اجراي اخيرش درنظر گرفت و اجراي «پيتر و گرگ» را به آيندهاي نزديك موكول كرد. او در اين برنامه، تعدادي از قطعاتش را براي نخستينبار در ايران اجرا ميكند. علاوه بر آن، خودش رهبري اركستر را در بخش اول برعهده دارد و در بخش دوم به عنوان نوازنده پيانو روي صحنه خواهد رفت، قطعاتي كه از جمله آنان ميتوان به آثاري چون «رقص عذرا»، «رقص بهار»، «ابديت»، «اصفهان» و غيره اشاره كرد. آثاري كه پيش از اين و به دنبال اجرا در آمريكا با اركستر بزرگ، در ايران در قالب آلبوم «نسيم بهاري» منتشر شده و با استقبال كمسابقهاي مواجه شدهاند. آخرين حضور روحاني به بهمنماه سال گذشته بازميگردد كه به مدت دو شب در تالار وزارت كشور به اجراي برنامه پرداخت. در آن برنامه، كنسرت در دو بخش اجرا شد؛ در بخش اول قطعاتي از ساختههاي روحاني به همراه قطعات محلي و در بخش دوم، قطعاتي از موسيقي فيلمهاي برتر جهان به اجرا آمدند. دليل عمده شهرت شهداد روحاني در ايران به دليل تنظيم كنسرت ياني است. اين كنسرت به پربينندهترين برنامه پخش شده از تلويزيون در آمريكا، و دومين برنامه پر فروش موسيقي ـ ويدئويي در تاريخ پس از موزيك ويديوي «تريلر» اثر مايكل جكسون تبديل شد. شهرداد روحاني، آهنگساز؛ ويولنيست؛ پيانيست و رهبر اركستر ايراني است. سبك وي معاصر و موسيقي عصر نو است. وي همچنين از دانشآموختگان هنرستان هنرهاي زيبا (كنسرواتوار) وين در اتريش است كه جوايز و بورسيههاي تحصيلي مختلفي هم در اروپا و هم در آمريكا نظير A. K. M Scholarship در وين پايتخت اتريش و ASCAP Scholarship در لسآنجلس در ايالت كاليفرنياي آمريكا دريافت كرده است. اين هنرمند، رئيس و رهبر اركستر سمفوني COTA لسآنجلس بوده است. وي؛ رهبري بسياري از اركسترهاي سمفوني معتبر را بهطور ميهمان برعهده داشته كه از آن جمله ميتوان اركستر سلطنتي فيلارمونيك لندن، اركستر سمفوني مينسوتا، سمفوني كلرادو، سمفوني سن ديگو، سمفوني ايندياناپوليس، سمفوني نيوجرسي، سمفوني فيلارمونيك زاگرب، سمفوني جوانان آمريكا، اركستر مجلسي اتريش و غيره را نام برد. روحاني در سال ۱۹۹۸ توسط دولت تايلند مامور ساخت قطعه موسيقي مراسم افتتاحيه سيزدهمين دوره بازيهاي آسيايي شد كه اين قطعه به عنوان محبوبترين آهنگ اين بازيها انتخاب شد. با وي گفتوگويي انجام دادهايم كه ميخوانيد:
چه اركستري در اين اجرا شما را همراهي ميكند؟
اين اركستر از نوازندگان مختلفي تشكيل شده است كه هر كدام با اركسترهايي مانند صداوسيما و اركستر سمفونيك همكاري دارند. اركستر ما، اركستر كوچكي است و حدود 42 نوازنده در آن ساز ميزنند. سازهاي زهي، سازهاي بادي برنجي مانند فرنچهورن و سازهاي بادي چوبي مانند فلوت، كلارينت، آبوا و... در اين اجرا نواخته ميشوند. البته اركستر اصلاسازايراني ندارد.
مردم ما در ايران موسيقيهايي را كه كلام داشته باشد بيشتر ميپسندند. شما چرا از موسيقي باكلام استفاده نكرديد؟
من خودم شخصا اين موسيقي را دوست ندارم. اين نوع موسيقي به آهنگ بيشتر شبيه است و به اصطلاح انگليسي «سانگ» (آواز) است؛ يعني شعر دارد و دليل اصلي آنكه اين نوع موسيقي در بيشتر فيلمها مد شده است اين است كه جنبه تجاري دارد و اصلا جنبه هنري ندارند و فقط شعري مينويسند كه شايد تا حدودي به فيلم ربط پيدا كند. در بيشتر مواقع آهنگسازي كه متن فيلم را مينويسد با كسي كه سانگ را مينويسد متفاوت است. شايد دليل اينكه اينگونه موسيقيها مد شده است جنبه تجاري آن است؛ به همين دليل هدف من موسيقي باكلام نيست؛ چون به كار ما مربوط نميشود. من تصميم گرفتهام قطعاتي را انتخاب كنم كه از اين موضوع دور هستند و كار ما بيشتر بر روي موسيقي متن تاكيد دارد و هيچ ارتباطي به اينكه حتما خواننده داشته باشد ندارد.
برخي از آهنگسازان ما معتقد هستند كه موسيقي فيلم نبايد مستقل نوشته شود و حتما بايد همراه با تصوير باشد و موسيقي زماني معنا پيدا ميكند كه ما تصوير را هم در كنار موسيقي ببينيم؛ اين در حالي است كه آهنگهايي هستند كه ماندگار شدند بدون اينكه فيلم هم وجود خارجي داشته باشد؛ آيا شما اين حرف را ميپذيريد؟
به نظر من هر كسي ميتواند هرچيزي كه ميخواهد بگويد و كسي هم نميتواند جلوي آنها را بگيرد حتي اگر اشتباه باشد. تنها يك مثال ميزنم، در دوران معاصر و قبل از آن خيلي از آهنگسازان دنيا قطعاتي را بر روي داستان نوشتهاند يعني آن قطعه را براساس قصهاي كه خواندهاند، نوشتهاند و هيچ چيز ديگري در زمان ساختن آن قطعه در ذهنشان نبوده است، جز آنكه آن داستان را بيان كنند كه از اين دست قطعات بسيار ديده ميشود. حتي ممكن است در زمان اجرا اين نوع موسيقي تصويري هم نشان داده نشود اما خود آهنگساز مينويسد كه من اين قطعه را براساس داستاني كه از اين نويسنده خواندهام و به من الهام شده است، ساختهام و نوشتهام؛ به همين دليل ميگويم هر كسي هرچيزي كه ميخواهد، ميتواند بگويد اما ممكن است اين حرف درست نباشد. درباره اجراي خودمان بايد بگويم مثلا ما قطعهاي را اجرا ميكنيم با عنوان «شاگرد جادوگر» از آهنگسازي به نام «پائولدوكا» هست كه ايشان يك آهنگساز فرانسوي بوده است. اين آهنگساز كتابي خوانده است كه قطعهاي كه ما اجرا ميكنيم براساس آن داستان نوشته شده است. اين قطعه در زمان ايشان بسيار موفق بوده و بسيار اجرا ميشده است و بعد از آن يك كمپاني فيلمسازي با اين قطعه آشنا ميشود و سعي ميكند كه اين قطعه را بر روي يك فيلم اجرا كند. بعد از آنكه اين فيلم به بازار آمد موفقيت اين قطعه چند برابر شد. نتيجه اينكه ما هم ميتوانيم با تصوير و هم بدون تصوير اين قطعه را اجرا كنيم. من به مخاطبان پيشنهاد ميكنم كه بهتر است اول اجرا را ببينند و بعد تصميم بگيرند كه بهتر است اين قطعه همراه با تصوير باشد يا اينكه بدون تصوير؛ البته ما سعي داريم از تصاويري هم استفاده كنيم و اگر هم نشد به نظر من موسيقي خالي هم به تنهايي حرف براي گفتن دارد.
ما خيلي موسيقي فيلم ايراني برجسته نداريم؛ يكي از دلايل آن اين است كه اين نوع موسيقي خيلي جدي گرفته نشده و اين هنر خيلي جوان است و يكي ديگر از دلايل هم ميتواند اين باشد كه موسيقي ايراني تصويرساز نيست. نظر شما در اين مورد چيست؟
من اين حرف را قبول ندارم. اين موضوع به آهنگساز مربوط ميشود و ممكن است يك آهنگساز با استعداد و توانمند با همين سازهاي ايراني بتواند موسيقي فيلمي بنويسد كه ايدهآل باشد و اين بستگي به اين دارد كه آن فيلم چه نوع موسيقي را ميطلبد. همچنين تمامي اينها به سازندگي اثر هم بستگي دارد. يك آهنگساز توانا بايد با موسيقي ايراني و قواعد آهنگسازي و اينكه چه نوع موسيقي براي فيلم مورد نظر مناسب و لازم است آشنا باشد؛ چرا كه موسيقي و سازهاي ايراني قابليت اين را دارد ولي همه به سوژه فيلم بستگي دارد. اگر يك فيلم در ژانر فضايي درست كنيم طبيعتا با سازهاي ايراني نميتوان حال و هواي اين فيلم را نشان داد. طبيعي است كه فيلمي مانند «جنگ ستارگان» نوع خاصي از موسيقي و اركستر را ميطلبد. همانطور كه اطلاع داريد براي اجراي موسيقي اين فيلم از يك كنسرت 110 نفره استفاده شده است كه اين نوع فيلم اين نوع موسيقي را ميطلبد يا وقتي يك فيلم در ايران از يك دهات دورافتاده تهيه ميشود طبيعي است كه نميشود از سازهاي ترومپت استفاده كرد و حتي ممكن است كار را خرابتر كند. اين گفته تا حدودي درست است اما اين موضوع در درجه اول به آهنگساز و نوع فيلم بستگي دارد و اينكه سوژه چه نوع موسيقياي را ميطلبد. صنعت آهنگسازي فيلم در ايران بسيار نوپاست اما در آمريكا سابقه طولاني دارد؛ به همين دليل است كه من دوست دارم اين كنسرت اجرا شود و خيلي از آهنگسازان و كارگردانها كه در صنعت فيلمسازي فعاليت دارند به اين كنسرت بيايند تا با اين دو موسيقي بيشتر آشنا شوند. شايد ديدن اين كنسرت و شنيدن اين قطعات به انتخاب موسيقي در كارهاي بعدي به آنها كمك كند.
آيا شما فكر نميكنيد كه در سازبندي موسيقي ايراني مشكل داريم و شايد به خاطر همين است كه موسيقي ما با خيلي از فيلمها هماهنگي ندارد؟
در زمينه موسيقي فيلم يكسري محدوديت وجود دارد اما خوشحالم وقتي ميشنوم كه يكسري از هنرمندان هستند كه تلاش ميكنند سازهاي جديدي به سازهاي قديمي اضافه كنند كه به اعتقاد من اين روند بايد بدون توقف ادامه داشته باشد و سازهاي جديدي درست شود. اميدوارم بتوانيم اين كمبودها را با ابداع سازهاي جديد جبران كنيم و از اين سازها بتوانيم در تمامي زمينهها استفاده كنيم؛ البته اين كارها نيازمند به زمان است و بالاخره به جايي ميرسيم كه ميبينيم اين كمبودها جبران شده است. اما اينكه موسيقي ايراني اصلا براي موسيقي فيلم مناسب نيست نظر درستي نيست. به عنوان مثال براي فيلم «كابوي نيمهشب» موسيقي ايراني به درد نميخورد. همانطور كه اگر يك موسيقي كه براي فيلمهاي وسترن استفاده ميشود را بخواهيم براي يك فيلم از يك منطقه دورافتاده در ايران به كار ببريم كار اشتباه و نادرستي است و همه اينها به خالق و آهنگساز برميگردد.
مدتي است كه در ايران هنرمندان و آهنگسازان جوان به موسيقي فيلم روي ميآورند. آيا ساختن موسيقي متن ميتواند جدا از تجربه و سابقه باشد يا حتما در زمينه موسيقي فيلم بايد تجربه زيادي داشته باشند؟
براي هيچ چيزي نميتوان نسخه پيچيد. ولي مساله مهم اين است كه هر چقدر سواد و استعداد و تجربه آهنگساز بيشتر باشد در نتيجه كار اثرگذار است. به عنوان مثال «جان ويليامز» كه از بزرگترين آهنگسازان فيلم دنيا و از آهنگسازان موفق و فعال دنياست و بيشتر در زمينه موسيقي فيلم شناخته شده است. اگر شما كارهاي اوليه اين آهنگساز را ببينيد متوجه ميشويد كه در اين موسيقيها بسيار ذوق و استعداد وجود دارد. اين نشاندهنده اين است كه وي از اول ذوق و استعدادهاي كافي را داشته و هرچقدر جلوتر ميرود كار او بهتر ميشود. اما ممكن است شما يك آهنگساز باشيد اما در موسيقي متن توانا نباشيد؛ چرا كه نوشتن موسيقي فيلم با آهنگسازي صرف متفاوت است. خيلي از آهنگسازان هستند كه ممكن است بسيار هم باسواد باشند و تمام قواعد آهنگسازي را هم بدانند اما يا كمذوق هستند يا علاقهاي به نوشتن موسيقي متن ندارند يا تجربه كافي ندارند. نوشتن موسيقي متن مقداري پيچيده است. در درجه اول بايد آهنگساز توانايي باشد و با قواعد آهنگسازي آشنايي كامل داشته باشد. همچنين بايد ذوق خاصي داشته باشد تا بتواند موسيقي فيلم بنويسد. در نتيجه حتما سواد و تجربه و تحصيل موثر است. اما به نظر من نوشتن موسيقي فيلم نيازمند تجربه است و كمك ميكند هرچه جلوتر ميرويم راحتتر موسيقي فيلم بنويسيم؛ البته به اين معني نيست كه همهچيز را درباره موسيقي فيلم ياد گرفتيم چون هر موسيقي فيلم سبك خاصي دارد و مربوط به تصوير خاصي ميشود. وقتي موسيقي فيلم مينويسيم دست آهنگساز بسيار بسته است و بايد موسيقي بنويسيد تا صحنه خاصي را بازگو كند و به بهتر بازگو كردن آن صحنه كمك كند. شايد به نظر برسد كه آهنگسازي فيلم بسيار آسان نوشته ميشود اما اين كار، مشكل است؛ چرا كه اول بايد قواعد را خوب بشناسيم و در كنار آن موسيقي بايد طوري نوشته شود كه به صحنه كمك كند.
آيا شناخت تخصصي بالا از خود فيلم و سينما در بهتر شدن موسيقي فيلم ضروري و لازم است؟
به نظر من حتما كمك ميكند؛ به اين معني كه اگر شناخت نداشته باشيم نميتوانيم آهنگسازي كنيم. طبيعياست زماني كه با سبك يك فيلمساز آشنا ميشويم بيشتر كمكمان ميكند تا بفهميم كه فيلم مورد نظر چه نوع موسيقي را ميپسندد. بعضي از فيلمها هستند كه يك نوع موسيقي خاص را ميطلبد و آهنگساز بايد با سبكهاي موسيقي و انواع فيلم آشنا باشد.
آيا موسيقي فيلمي هم بوده كه از يك آهنگساز ايراني شنيده باشيد و آن را پسنديده باشيد؟
بله؛ وجود داشته است. موسيقي فيلم «باران» از احمد پژمان با اينكه بسيار كوتاه بود اما من آن را پسنديدم و يك موسيقي فيلم از آقاي عليزاده بود كه بسيار به دلم نشست؛ زيرا سازها داراي هماهنگي بودند.
به عنوان پرسش پاياني، آيا امكان دارد در آينده از موسيقي فيلم ايراني در اركستر سمفونيك استفاده كنيد؟
بله؛ خيلي دوست داشتم در اين كنسرت از موسيقي فيلم ايراني استفاده كنم اما همزمان كم بود و هم فرصت كافي نداشتم اما سعي ميكنم در كنسرتهاي آينده از موسيقي فيلمهاي مناسب استفاده كنم. همچنين به نظر من بايد از موسيقي فيلم ايراني استفاده شود؛ چون هم سازنده و هم مفيد است.
منبع: روزنامه آرمان
نظر شما